4 قرآن در نهج البلاغه |
وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِيَادَةٍ أَوْ نُقْصَانٍ: زِيَادَةٍ فِي هُدًى، وَ نُقْصَانٍ مِنْ عَمىً. «هیچکس هر قدر هم که کم فهم باشد، با این قرآن همنشین نشد مگر اینکه هدایتش اضافه شد و کوری (جهالتش) کم شد.» وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَيْسَ عَلَى أَحَدٍ بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لاَ لِأَحَدٍ قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنًى. «و بدانید که هیچکس بعد از قرآن کمبودی (در دین) ندارد و هیچکس قبل از قرآن بی نیاز نیست.» ... إِنَّهُ يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: »أَلاَ إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلىً فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَيْرَحَرَثَةِ الْقُرْآنِ. «روز قیامت ندا دهنده ای ندا میدهد که آگاه باشید که هر برزگری گرفتار کاشته خود و عاقبت عملش میباشد غیر از کسانی که قرآن کاشته اند.» یعنی حرف و عملشان مطابق نظر و حکم قرآن بوده. فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ وَ اسْتَدِلُّوهُ عَلَى رَبِّكُمْ. وَ اسْتَنْصِحُوهُ عَلَى أَنْفُسِكُمْ، وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ، وَ اسْتَغِشُّوا فِيهِ أَهْوَاءَكُمْ. «بنابراین از کسانی باشید که قرآن میکارند و از پیروان قرآن باشید و در راه قرآن باشید و در راه خدا از قرآن راهنمایی بخواهید و علیه نفس خود از قرآن نصیحت بخواهید، و عقاید خود را در مقابل قرآن به غلط بودن متهم کنید. (با آیات قرآن بازی نکنید که آن را مطابق عقائد خود سازید) و خواستههای خود را در مقابل قرآن آلوده بدانید.» وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ يَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ، وَ يُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ. «ای بندگان الله بدانید که مومن امسال همان چیزی را حلال میداند که سال اول حلال میدانسته و امسال همان چیزی را حرام میداند که سال اول حرام میدانسته است.»
وَ اِنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لاَ يُحِلُّ لَكُمْ شَيئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَيْكُمْ. «و اینکه چیزهایی که مردم درست کرده اند ذره ای از چیزهائی که بر شما حرام شده بود حلال نمیکند.» وَ لكِنَّ الْحَلاَلَ مَا اَحَلَّ اللَّهُ وَ الْحَرامَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ. «ولی حلال چیزی است که الله حلال کرده و حرام چیزی است که الله حرام کرده.»
علی علیه السلام در خطبۀ 18 نهج البلاغه میفرماید: تَرِدُ عَلَى أَحَدِهِمُ الْقَضِيَّةُ فِي حُكْمٍ مِنْ الْأَحْكامِ فَيَحْكُمُ فِيها بِرَأْيِهِ، ثُم تَرِدُ تِلْكَ الْقَضِيَّةُ بِعَيْنِهَا عَلَى غَيْرِهِ فَيَحْكُمُ فِيهَا بِخِلافِهِ، ثُمَّ يَجْتَمِعُ الْقُضَاةُ بِذلِكَ عِنْدَ الْإِمَامِ الَّذِي اسْتَقْضَاهُمْ فيُصَوِّبُ آرَاءَهُمْ جَمِيعاً. «مسئله ای در بارۀ یکی از احکام به یکی از قضات (فتوی دهندگان) رجوع میشود؛ و مطابق نظر خودش در بارۀ آن حکم میکند. همین مسئله عیناً به یکی دیگر از آنان گفته میشود. او بر خلاف نفر اول نظر میدهد. روی این اختلاف نظر، پیش امامی که از آنها خواسته که قضاوت و اظهار نظر کنند میروند. او این نظرهای ضد و نقیض را تأیید میکند.» اینجا فریاد علی (ع) بلند می شود که: وَ إِلهُهُمْ وَاحِدٌ! وَ نَبِيُّهُمْ وَاحِدٌ! وَ كِتَابُهُمْ وَاحِدٌ! أَفَأمَرَهُمُ اللَّهُ - تعالی - بِالْاختِلافِ فَأَطَاعُوهُ! أَمْ نَهَاهُمْ عَنْهُ فَعَصَوْهُ ؟ أمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً ناقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَى إِتْمامِهِ! أَمْ كانُوا شُرَكاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ يَقُولُوا وَ عَلَيْهِ أَنْ يَرْضَى؟ أمْ أنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِيناً تَامًّا فَقَصَّرَ الرَّسُولُصلى الله عليه وآله وسلم عَنْ تَبْلِيغِهِ وَ أَدَائِهِ. «در صورتیکه معبود آنها یکی است و پیغمبرشان یکی است و کتابشان یکی است. آیا الله به آنها دستور داده که اختلاف داشته باشند و آنها هم اطاعت کرده اند؟ یا آنها را از اختلاف (مطابق آیۀ 103 و 105 آل عمران و 48 انفال) نهی کرده و آنها سرپیچی کرده اند؟ یا اینکه دین ناقصی فرستاده و از آنها کمک خواسته که آن را کامل کنند؟! یا آنها شریک خدا هستند و حق دارند هر چه خواستند بگویند و وظیفه خدا است که آن را قبول کند؟ یا الله دین را کامل فرستاده و پیغمبر (ص) در تبلیغ و رساندن آن کوتاهی کرده؟» وَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ يَقُولُ: مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ وَ قَالَ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ. «در صورتیکه الله سبحان میفرماید: در باره هیچ چیز در قرآن فروگذار نکردیم و همینطور گفته: بیان هر چیزی در قرآن وجود دارد.» (به آیۀ 38 سورۀ انعام و 89 نحل مراجعه شود.) ... وَ لا تُکشَفُ الظُّلماتُ اِلاّ بِه «و تاریکیها جز بوسیله قرآن برطرف نمیشود.» این نظر علی (ع) است که اختلاف نظرها فقط بوسیلۀ قرآن رفع شدنی است. شیعۀ واقعی از نظر امام خود پیروی میکند و قرآن را معیار قرار میدهد.
علی علیه السلام در خطبۀ 147 نهج البلاغه می فرماید: إِنَّهُ سَيَأْتِي عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِي زَمَانٌ لَيْسَ فِيهِ شَيْءٌ أَخْفَى مِنَ الْحَقِّ، وَ لَا أَظْهَرَ مِنَ الْبَاطِلِ، وَ لَا أَكْثَرَ مِنَ الْكَذِبِ عَلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ. «بعد از من زمانی برای مردم پیش می آید که در آن چیزی مخفی تر از حق و ظاهرتر از باطل و بیشتر از دروغ از قول الله و پیغمبرش نیست.» وَ لَيْسَ عِنْدَ أَهْلِ ذلِكَ الزَّمَانِ سِلْعَةٌ أَبْوَرَ مِنَ الْكِتَابِ إِذَا تُلِيَ حَقَّ تِلَاوَتِهِ، وَ لَا أَنْفَقَ مِنْهُ إِذَا حُرِّفَ عَنْ مَوَاضِعِهِ. «پیش مردم آن زمان هیچ جنسی بی ارزش تر از قرآن نیست وقتی آن را آنطور که باید خوانده شود (برای فهمیدن و اجرا کردن) بخوانند و پر رونق تر از قرآن نیست وقتی که معنی آن را از جای اصلی خود عوض کنند.» وَ لَا فِي الْبِلَادِ شَيْءٌ أَنْكَرَ مِنَ الْمَعْرُوفِ، وَ لَا أَعْرَفَ مِنَ الْمُنْكَرِ. «در شهرها چیزی زشت تر از کار نیک و نیکوتر از کار بد نیست.» فَقَدْ نَبَذَ الْكِتَابَ حَمَلَتُهُ، وَ تَنَاسَاهُ حَفَظَتُهُ. «حاملان قرآن در مقام عمل آن را دور انداخته اند و حافظان قرآن در مقام عمل آن را فراموش کرده اند.» فَالْكِتَابُ يَوْمَئِذٍ وَ أَهْلُهُ طَرِيدَانِ مَنْفِيَّانِ، وَ صَاحِبَانِ مُصْطَحِبَانِ، فِي طَرِيقٍ وَاحِدٍ لَا يُؤْوِيهِمَا مُؤْوٍ. «قرآن و اهل قرآن در آن روز رانده شده و تبعید شده اند و دو دوست هستند که در یک راه قدم بر میدارند و هیچ پناه دهنده ای به آنها پناه نمی دهد». فَالْكِتَابُ وَ أَهْلُهُ فِي ذلِكَ الزَّمَانِ فِي النَّاسِ وَ لَيْسَا فِيهِمْ، وَ مَعَهُمْ وَ لَيْسَا مَعَهُمْ «قرآن و اهل قرآن در آن زمان بین مردم هستند و انگار وجود خارجی ندارند و با مردم هستند ولی گویا چنین چیزهائی وجود خارجی ندارند.» لِأَنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى، وَ إِنِ اجْتَمَعَا. «برای اینکه گمراهی موافقتی با هدایت ندارد اگرچه در کنار هم جمع شوند.» فَاجْتَمَعَ الْقَوْمُ عَلَى الْفُرْقَةِ، وَ افْتَرَقُوا عَلَى الْجَمَاعَةِ، كَأَنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْكِتَابِ وَ لَيْسَ الْكِتَابُ إِمَامَهُمْ. «مردم روی تفرقه متحد شده اند و از اتحاد خود را کنار میکشند. مثل اینکه آنها امام قرآن هستند و قرآن امام ایشان نیست.» چون اگر قرآن را امام خود میدانستند و پیرو آن بودند باید متحد باشند چون خداوند در آیۀ 105 آل عمران میفرماید: لا تَكُونُوا كَالَّذِينَ تَفَرَّقُوا وَ اخْتَلَفُوا مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْبَيِّناتُ وَ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ عَظِيمٌ. «مثل کسانی که بعد از اینکه دلیل های روشن هم برای آنها آمد دچار تفرقه و اختلاف شدند نباشید. آنها عذاب بزرگی دارند.» چون عظمتها و آرامش خیال ها در سایه اتحاد بدست می آید و خواری ها و اضطراب ها در اثر تفرقه و اختلاف بوجود می آید.
علی علیه السلام در دنباله سخن می فرماید: فَلَمْ يَبْقَ عِنْدَهُمْ مِنْهُ إِلاَّ اسْمُهُ، وَ لَا يَعْرِفُونَ إِلاَّ خَطَّهُ وَ زَبْرَهُ. «از قرآن چیزی جز اسم پیش آنها باقی نمانده و از آن جز خط و نوشتن آن چیزی نمیدانند.» وَ مِنْ قَبْلُ مَا مَثَّلُوا بِالصَّالِحِينَ كُلَّ مُثْلَةٍ، وَ سَمَّوْا صِدْقَهُمْ عَلَى اللَّهِ فِرْيَةً، وَجَعَلُوا فِي الْحَسَنَةِ عُقُوبَةَ السَّيِّئَةِ. «قبل از آن که وضع به چنین روزی برسد هر بلائی که بوده سر افراد صالح در آورده اند و سخن راست آنها را دروغ نامیدند و در مورد کار نیک (بیان حقایق قرآن) مجازات کار زشت (کتمان حقایق قرآن) را اجرا کردند.» علی علیه السلام در خطبۀ 109 نهج البلاغه میفرماید: تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ، وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ. «قرآن را یاد بگیرید چون قرآن بهترین سخن است و آن را خوب بفهمید چون قرآن بهار دلها است.» شیعۀ واقعی دستور امام خود را عمل می کند و قرآن را میخواند و در آن فکر و اندیشه میکند تا آن را خوب بفهمد و دستورهای آن را که دستور خداوند است بکار بندد و از نظرهای آن پیروی کند و نصایح آن را بپذیرد و از آن برای سعادت دنیا و آخرت خود استفاده کند.