38
تفصیل |
البته کسی که عربی نمیداند باید ترجمه آن را بخواند تا بفهمد خداوند به او چه میگوید. همانطور که ما سخنان قذافی و مبارک و اسد و یلتیس و رئیس جمهورها و نخست وزیران و وزیران امور خارجه را به زبانهای آنها نمیخوانیم تا بدانیم چه گفتهاند بلکه ترجمه آنها را میخوانیم یا از رادیو و تلویزیون میشنویم و میفهمیم چه گفتهاند. قانون ارشمیدس و پاسکال را به زبان اصلی آنها نخواندهایم بلکه ترجمه آنها را خواندهایم و فهمیدهایم.
علی علیهالسلام در خطبه 175 یا 176 نهجالبلاغه که با اِنْتَفِعُوا بِبَيَانِ اللَّهِ. «از قرآن (بیان و کلام خدا) استفاده کنید» شروع میشود میفرماید: «هیچکس (هر قدر هم که کودن باشد) با قرآن همنشین نشد مگر اینکه بر هدایت او افزوده شد و از کوری (جهالتش) کم شد.» خداوند 4 بار در سوره قمر یعنی در آیه 17 و 22 و 32 و 40 آن میفرماید: لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْر. «قرآن را برای فهمیدن و توجه داشتن آسان کردیم.» و در آیه 97 مریم (سوره 19) میفرماید: فَإِنَّما يَسَّرْناهُ بِلِسانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا. «قرآن را به زبان تو (به زبان عربی) آسان کردیم تا بوسیله آن به افراد متقی مژده بدهی و افراد لجباز را از نتیجه کارشان بترسانی.» اگر قرآن قابل فهم نباشد چگونه این دو دسته متوجه بشارت یا هشدار آن میشوند؟ قرآن برای هدایت مردم است و به زبان سادهای که همه آن را بفهمند نازل شده فقط باید انسانها عقاید مذهبی غلطی که به آنها تزریق و تلقین شده در فهم قرآن کنار بگذارند و با آیات قرآن بازی نکنند.
اما خداوند در آیه اول هود (سوره 11) میفرماید: الر كِتابٌ أُحْكِمَتْ آياتُهُ ثُمَّ فُصِّلَتْ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ خَبِيرٍ. «الر. قرآن کتابی است که آیاتش محکم (قطعی بیان شده) بعد از طرف خداوند حکیم آگاه توضیح و تشریح شده است.» اگر همین سوره را نگاه کنید متوجه این مطلب میشوید. آیه 2 آن (سوره 11) میفرماید: أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ اللَّهَ. «که فقط بندگی اَلله (خدا) را بکنید.» بنده کسی غیر از اَلله نباشید (نه بنده شاه، نه بنده رئیس جمهور، نه بنده پاپ، نه بنده سزار، نه بنده پول، نه بنده زن، نه بنده مقام، نه بنده هوی و هوس خود و نه بنده طاغوت) و آیه 3 آن (سوره هود) میفرماید: أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ ... وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ. «و از صاحب اختیارتان (اَلله) (بخاطر گناهان و اشتباهاتی که کردهاید) طلب آمرزش کنید و بسوی او (اطاعت از احکام و نظرهای خداوند که در کتاب او است) برگردید ... اگر قبول نکردید (رو گرداندید) من از عذاب روز بزرگ در باره شما میترسم.» و در آیه 5 تا 13 آن از اعراض (رو گرداندن) و قبول نکردن مردم صحبت میکند. بعد شواهد تاریخی را برای توضیح دادن این روحیهای که در مردم وجود دارد ذکر میکند. از آیه 25 تا 49 در باره نوح و قبول نکردن قومش و غرق شدن آنها (حتی پسر نوح) صحبت میکند و در آیه 49 تا 60 در باره هود ع و سخنان او و تکذیب (قبول نکردن) قومش سخن میگوید و میفرماید: قالَ يا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ ما لَكُمْ مِنْ إِلهٍ غَيْرُهُ ... يا قَوْمِ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَ فَلا تَعْقِلُونَ. يا قَوْمِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ. «هود گفت: ای قوم من اَلله را بندگی کنید معبودی غیر از او برای شما وجود ندارد ... ای قوم من، من بخاطر اینکارم از شما مزدی نمیخواهم. مزد من بعهده خدائی است که مرا آفریده. آیا نمیفهمید؟ ای قوم من از صاحب اختیارتان (بخاطر گناهان و اشتباهات گذشته خود) طلب آمرزش کنید و بسوی او (یعنی به اطاعت از دستورها و نظرهای خدا) برگردید.» توبه یعنی بازگشت یعنی بازگشت از راهی که انسان میرود به اطاعت از فرمان خدا و نظرها و راهنمائیهای او. (توبه با اِلی معنی توبه میدهد. و با عَلی توبه پذیرفتن میباشد که از طرف خداوند است.) آیۀ 61 هود تا 68 آن در باره صالح ع و تکذیب قومش و نابودی آنان صحبت میکند. یا اگر سوره بقره را نگاه کنید میبینید که با الم * ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلْمُتَّقِينَ. شروع میشود که میفرماید: «الم * در این کتاب شکی وجود ندارد که راهنمای افراد متقی است.» و بلافاصله صفات افراد با تقوائی که قرآن راهنمای آنان است را بیان مینماید و میفرماید: الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ * وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِما أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ ما أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ. «افراد با تقوائی که به غیب ایمان دارند و نماز را بپا میدارند و از آنچه روزی آنها کردهایم انفاق میکنند * کسانی که به آنچه بتو نازل شده (یعنی به قرآن) ایمان دارند و به آنچه قبل از تو نازل شده ایمان دارند و به آخرت یقین دارند.» و بعد میفرماید: «چنین افرادی هستند که بر هدایت صاحب اختیارشان هستند و چنین افرادی رستگار و موفق میباشند.» و بعد میفرماید: «برای افراد بی ایمان مساوی است چه به آنها هشدار بدهی چه ندهی ایمان نمیآورند. * (بعلت تعصبی که به افکار غلط پدران و اجداد خود دارند) حاضر بفکر کردن نیستند و اَلله (خدا) دلها و گوشهایشان را از شنیدن (حرف حق) و فکر کردن در باره آن محروم ساخته و بر چشمهایشان پردهای است (پرده تعصب آنها بعقاید آبا و اجدادی خود که آنها را از دیدن حقایق منع کرده) و عذاب بزرگی دارند.» و بعد دسته دیگری را معرفی مینماید که منافق هستند و میفرماید: «عدهای از مردم افرادی هستند که زبانی میگویند. به اَلله (خدا) و روز آخرت ایمان داریم در صورتیکه ایمان ندارند * میخواهند اَلله و افراد با ایمان را فریب بدهند در صورتیکه فقط خودشان را گول میزنند ولی متوجه نیستند * در دل آنها مرضی است در نتیجه اَلله مرض آنها را بعلت دروغی که میگویند اضافه میکند * وقتی به آنها گفته شود در زمین فساد نکنید میگویند (ما ؟ اختیار دارید!) ما مصلح هستیم (اصلاح میکنیم) * بدانید که آنها مفسد (فساد کننده و خرابکار) هستند ولی متوجه نیستند * وقتی به آنها گفته شود همانطور که مردم ایمان آوردهاند شما هم ایمان بیاورید؛ میگویند آیا ما هم مثل افراد بی عقلی که ایمان آوردهاند ایمان بیاوریم؟! بدانید که خود آنها کم عقل هستند ولی این را نمیدانند.» لذا پس از اینکه مقداری در باره آنها صحبت میکند در آیه 21 بقره میفرماید: «ای مردم صاحب اختیارتان که شما را و کسانی را که قبل از شما بودند آفریده بندگی (اطاعت محض و بدون چون و چرا) کنید تا متقی شوید *» و بعد میفرماید: «اربابی که زمین را بستر شما ساخت و آسمان را بنائی ساخت و از آسمان آب نازل کرد و بوسیله آن از انواع محصولات و میوهها خوراک شما را بوجود آورد بنابراین برای اَلله مثل و مانندی قرار ندهید.» و در آیه 31 ببعد میفرماید: «زمانی را یادآوری کن که صاحب اختیارت به فرشتگان گفت من در زمین خلیفهای بوجود میآورم و فرشتگان گفتند آیا موجودی در زمین قرار میدهی که در آن فساد و خونریزی کند. ما تو را با ستایش تو تسبیح میکنیم و تقدیس مینمائیم. خدا به آنها گفت من چیزی میدانم که شما نمیدانید.» و پس از اینکه فرق خلیفه خود را با موجودات دیگر به آنها ثابت کرد گفت به آدم سجده کنید. همه فرشتگان سجده کردند غیر از ابلیس که تکبّر ورزید و قدر نشناس بود (قدر دانشی که به انسان داده شده بود نشناخت) و بعد میفرماید: «به آدم گفتیم تو و زنت ساکن بهشت شوید و از آنجا به فراوانی از هر نوع میوهای و از هر کجا که خواستید بخورید ولی به این درخت نزدیک نشوید که اگر نزدیک شدید ستمکار میشوید.» بعد میفرماید شیطان آنها را وسوسه کرد و از آن خوردند و از بهشت اخراج شدند. لذا میفرماید ایمان به غیب کار سادهای نیست ایمانی که در آیه 3 بیان کرد و بعد در باره بنیاسرائیل (بعنوان نمونه برای سختی ایمان به غیب) صحبت میکند و ایرادهائی که میگرفتند و بهانه جوئیهائی که میکردند را توضیح میدهد و در آیه 102 آن میفرماید: «از آنچه شیطانها در زمان حکومت سلیمان بر مردم میخواندند و از آنچه دو فرشتهای که در بابل بودند و سحر میدانستند پیروی کردند.» و در آیه 261 ببعد در باره انفاقی که در آیه 3 بیان کرده بود صحبت میکند. میبینیم که خداوند خودش بیان و حکم و نظر خود را توضیح میدهد و هدایتهائی که لازم است میکند. در باره تفصیل و تشریح خداوندی 31 بار در قرآن صحبت شده است برای نمونه آیه 55 و 97 و 98 و 114 و 119 و 126 و 154 انعام و آیه 32 و 52 و 145 و 174 اعراف آیه 11 توبه و 5 و 4 و 37 یونس و اول هود و 111 یوسف و 2 رعد را ببینید.