31 همنشینی با پاکان |
«با بدان کم نشین که صحبت بد، گرچه پاکی تو را پلید کند.»
«نخست موعظت پیر می فروش این است، که از مصاحب ناجنس احتراز کنید»
انسان تحت تأثیر دیدهها و شنیدههای خود قرار میگیرد. چون انسان طوری است که در باره هر چه ببیند و هر چه بشنود فکر میکند و این چیزها مدتی فکر او را مشغول میکند و این فکر کردنها و دیدنها و شنیدنها در ضمیر ناخودآگاه او حفظ میشود و خاطره آن گاهگاهی بیاد او میافتد. کسی که میخواهد پاک زندگی کند باید از معاشرت و همنشینی با ناپاکان خودداری کند. چون آنها با وسوسهها و صحبتهای خود انسان را بیشتر بفکر غرائز حیوانی و خودخواهیها و کامجوئیهای خود میاندازند چون بسیاری از انسانها شیطان هستند. ای بسا ابلیس آدم رو که هست پس به هر دستی نباید داد دست.» خداوند در آیه 113 انعام (سوره 6) میفرماید: کَذلِكَ جَعَلْنا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَياطِينَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً. «به این ترتیب برای هر پیغمبری شیطانهائی از انسانها و جنها (عوامل نادیدنی) قرار دادیم که بعضی از آنها به بعضی سخنان فریبنده برای فریب آنها القاء میکنند.» این شیطانهای انسانی فریب خورده شیطانهای اصلی هستند و بنده شیطان و هواهای نفسانی (دلخواههای) خود هستند. مسلمان واقعی که تصمیم گرفته پاک زندگی کند و درستکار باشد از معاشرت با چنین افرادی خودداری میکند تا تحت وسوسههای آنها قرار نگیرد. خداوند در آیه 68 تا 70 انعام (سوره 6) میفرماید: إِذا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آياتِنا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ. «وقتی کسانی را دیدی که آیات ما را به مسخره گرفتهاند از آنها روبرگردان (دورشو) تا برای مسخره کردن وارد بحث دیگری شوند. اگر شیطان این دستور را از خاطر تو برد و آن را فراموش کردی پس از اینکه این دستور بیادت آمد باافراد ستمکار منشین.» افراد ستمکار کسانی هستند که به خود و جامعه بشری ستم میکنند و با هوی پرستیها ی خود سد راه دین که خواستار اصلاح جوامع بشری است میشوند. و در آیه 69 میفرماید: ما عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَ لكِنْ ذِكْرى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ. «حساب این مسخره بازی آنها به عهده افراد متقی نیست ولی تذکری است که پاک بمانند.» و در آیه 70 انعام میفرماید: ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ. «کسانی را که دینشان را بازی و سرگرمی گرفتند و زندگی دنیا آنها را فریب داد به حال خود بگذار. فقط به آنها تذکر بده که هر کسی گرو اعمال خود میباشد، و غیر از اَلله یاور و شفیعی ندارند.» خداوند در آیه 138 تا 140 نساء (سوره 4) میفرماید: بَشِّرِ الْمُنافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً * الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً. «به منافقینی که افراد بی ایمان را به غیر از افراد با ایمان دوست خود گرفتند بشارت بده که عذاب پر دردی دارند. آیا عزّت و اقتدار را از نزدیکی با آنان میجویند. تمام عزّت و اقتدار مال خدا است.» در آیه 140 نساء میفرماید: وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آياتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِها وَ يُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جامِعُ الْمُنافِقِينَ وَ الْكافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً. «در صورتیکه خداوند در قرآن برای شما نازل کرده که وقتی شنیدید که منکر آیات خدا (اَلله) میشوند و آن را مسخره میکنند با آنها ننشینید تا مسأله دیگری را وسیله مسخره بازی خود قرار دهند. اگر با آنها نشستید شما هم مثل آنها خواهید بود. اَلله تمام افراد منافق و کافر را در جهنم جمع میکند.» منافق آدم دوروئی است که اظهار مسلمانی میکند ولی قلباً آن را قبول ندارد چون اگر قبول داشت دنبال شناخت اسلام و احکام و نظرهای خداوند میرفت و از آنها پیروی میکرد. خداوند در آیه 144 و 145 نساء (سوره 4) میفرماید. يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تَتَّخِذُوا الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَ تُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطاناً مُبِيناً؟ «ای افراد با ایمان کافرین را – غیر از افراد با ایمان – دوست و پشتیبان خود نگیرید. آیا میخواهید دلیل روشنی برای کفر خودتان برای اَلله قرار بدهید؟!»
خداوند برای افراد با ایمان و معاشرت آنها با هم و دور شدن از مجالس ناپاکان محلی را تعیین میکند که در آئین یهود به آن کنشت (کنیسه) و در آئین مسیح (ع) کلیسا و در اسلام به آن مسجد و در آئین زرتشت به آن آتشکده و در بعضی از آئینها به آن معبد گویند. خداود در آیه 108 توبه (سوره 9) میفرماید: لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ. فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ. «قطعاً سزاوار این است که در مسجدی که از روز اول بر پایه تقوی بنا شده به نماز بایستی. در آن مردانی هستند که میخواهند پاک باشند. و اَلله پاکان را دوست دارد.» لذا همانطور که میدانیم و خداوند در این آیه میفرماید مسجد محل دور هم جمع شدن پاکان یا مطابق گفته خداوند محل دور هم جمع شدن کسانی است که «میخواهند پاک باشند.» چون در مسجد صحبت از خدا و مسئولیت انسان و روز قیامت و کلام و دستور و نظر خدا میشود و در باره وظیفهای که مسلمانان در برابر خداوند و دستورها و نظرهای او دارند که چگونه باید زمینه اجرای آن را در جهان فراهم کنند و دنیای پاکی بسازند که در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصیت انسان اثری نباشد. خداوند در آیه 107 توبه (سوره 9) میفرماید: الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ . وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى. وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ. لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً. «کسانی که برای ضربه زدن به اسلام و از روی کفر و بخاطر جدائی انداختن بین افراد با ایمان و کمین گاهی برای کسی که قبلاً با اَلله و رسولش میجنگید مسجدی درست کردند و قسم میخورند که منظور ما فقط نیکو است (نظر بدی نداریم) در صورتیکه اَلله شهادت میدهد که آنها دروغ میگویند. در چنین مسجدی اصلاً نماز نخوان.» لذا فرد مسلمان برای جلوگیری از تفرقه مسلمانها در چنین مساجدی نماز نمیخواند. مگر بحکم اجبار و نبودن مسجدی که از روز اول با نیت خیر برای تجمع افراد پاک باشد. پولس (پائول: پُل) نیز در شماره 9 تا 11 : 5 رساله اول به قرنتیان مینویسد: «در آن رساله به شما نوشتم با زانیان معاشرت نکنید * لکن نه مطلقاً با زانیان این جهان یا طمعکاران و یا ستمگران یا بتپرستان که در این صورت میباید از دنیا بیرون شوید. لکن الآن به شما مینویسم که اگر کسی که برادر نامیده میشود زانی یا طمّاع یا بتپرست یا فحّاش یا میگسار یا ستمگر باشد با چنین شخص معاشرت مکنید بلکه غذا هم نخورید.» مسلمان و دیندار واقعی میداند وظیفه دارد پاک و بدون هیچگونه آلودگی فکری و عملی زندگی کند و میداند طبیعت حیوانی انسان او را دائماً بکارهای بد وسوسه میکند. چون قرآن در آیه 53 یوسف (سوره 12) میفرماید: یوسف با همسر عزیز مصر گفت: ما أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي. «خود را تبرئه نمیکنم. چون نفس (طبیعت انسانی) انسان را به کارهای بد امر میکند مگر اینکه خداوندا (صاحب اختیار) من رحمی کند.» و شیطان در آیه 39 و 40 حجر (سوره 15) میگوید: رَبِّ بِما أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ. «صاحب اختیارا (خداوندا) بعلت اینکه مرا به اشتباه انداختی در زمین کارهای زشت را برای آنها زینت میدهم و همه آنها را به اشتباه میاندازم. مگر بندگان خالص (صد در صد) تو را.» لذا انسانها عملاً از لحاظ غرائز حیوانی بنده شیطان هستند مگر بندگان ناب (خالص و صد در صد) خدا. شرط بنده خالص بودن دو چیز است یکی علم یکی تقوی. چون تا انسان احکام خدا را بطور دقیق نداند و آنها را با آنچه بندگان شیطان بنام دین گفتهاند و نوشتهاند اشتباه نکند نمیتواند آن را اجرا کند و بنده خالص خدا باشد. لذا باید همانطور که خداوند دستور داده «تا آنجا که میتواند قرآن بخواند.» و در آن فکر و تدبّر کند تا تمام نظرها و فرمانهای خدا را بطور دقیق بداند و غیر از این تقوی یعنی ارادهای قوی برای تسلط بر نفس لازم دارد تا بتواند در مقابل وسوسههای نفس حیوانی خود بایستد و از جاده صحیح خارج نشود و آلوده نگردد.
لذا چنین فردی خود را در معرض وسوسههای بندگان شیطان و هوی پرستان قرار نمیدهد و با آنها دوستی و معاشرت و همنشینی نمیکند و با کسانی معاشرت میکند که «میخواهند پاک باشند.»