مسلمان
واقعی کسی نیست که نماز بخواند و روزه بگیرد و
حج برود و تسبیح بدست بگیرد و کلماتی عربی که
نمیداند معنی آن چیست بگوید.
اینها
همه وسیله تربیتی است.
مسلمان
حقیقی کسی است که پاک و درستکار و عادل باشد و سعی
کند دنیائی بسازد که در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد
شدن شخصیت انسانها اثری نباشد و انسانها جز در مقابل
خدا احساس و ابراز کوچکی و حقارت نکنند و از دستور و نظر هیچکس
جز خدا اطاعت بی چون و چرا نکنند و بدانند برای ساختن چنین
دنیایی باید تمام دینداران جهان را متحد
کنند و جلوی ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصیت
انسانها را بگیرند و بدانند ساخته نشدن چنین دنیائی
فقط و فقط در اثر جهل دینداران، داشتن تفرقه و نشناختن هدف اصلی
دین بوده است. چون
آیه 14: 41 سوره
فصلت میفرماید:
«پیغمبران
قبل و بعد از عاد و ثمود آمدند که بگویند بنده و مطیع هیچکس
و هیچ چیز جز خدا نباشید...»
و
مطابق آیه 34: 22 سوره
حج مثل پیغمبر اسلام میگفتند:
«... معبود
شما (کسی
که باید از دستورش بدون چون و چرا اطاعت کنید)
مبعود
واحدی است (فقط
خدا است) بنابراین
تسلیم او باشید...»
نه
تسلیم و مطیع هر کسی که قدرتی پیدا میکند
و مثل فرعون در آیه 24:
79 سوره
نازعات میگوید:
«ارباب
(مالک
و آقا و صاحب اختیار و فرمانفرما و دستور بده)
برتر
شما من هستم.» اما
خدا از بندگان خود چه میخواهد؟ خدا از بندگان خود میخواهد
فقط بنده و مطیع محض و بدون چون و چرای او و عادل و صالح و
نیکوکار و محقق باشند و ندانسته از چیزی پیروی
نکنند. چون
خدا در آیه 17 و
18: 39 سوره
زمر میفرماید:
«به
بندگان من که به حرفها گوش میکنند و از بهترین سخن پیروی
میکنند مژده بده.
آنها
کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده (راه
صحیح را به آنها نشان داده و روشی که دارند صحیح است)
و
افراد عاقل واقعی چنین افرادی هستند.»
و
در آیه 36: 17 سوره
اسراء میفرماید:
«از
آنچه نمیدانی پیروی نکن چون گوش و چشم و دل
همگی مسئول آن میباشند.»
امروزه
با پیدا شدن روابط ریاضی حیرت آور قرآن شکی
در وجود خدا باقی نمیماند همانطور که شکی در الهی
بودن قرآن باقی نمیماند.
اما
خداوند در آیه 25: 57
سوره
حدید هدف خود را صریحاً بیان میکند و میفرماید:
«پیغمبرانمان
را با دلیلهای روشن فرستادیم و با ایشان
کتاب و میزان (وسیله
سنجش حق و باطل) نازل
کردیم، تا مردم عدالت را برقرار کنند...»
ولی
بعد از آمدن همه پیغمبران در قرن بیست و یکم دنیا
پر از ظلم است. چون
دینداران هدف دین یعنی دین حقیقی
را با آداب و تشریفاتی که دکانداران دین فروش برای
کسب مخارج زندگی خود درست کردهاند اشتباه کردهاند و
بجای اتحاد برای جلوگیری از ظلم، دچار تفرقه
شدهاند و بر سر جزئیترین تشریفات ساختگی
همدیگر را اهل آتش دوزخ میدانند و از هم نفرت دارند.
در
صورتیکه آیه 62:
2 سوره
بقره میفرماید:
«مسلمانان
و یهودیان و مسیحیان و پیروان یحیی
بطور کلی کسانی که به خدا و آخرت ایمان داشته و کار
درست بکنند پاداششان پیش خدا محفوظ است.
نه
ترسی دارند نه غصهای.»
و
آیه 31: 4 سوره
نساء میفرماید:
«اگر
شما در بین آنچه از آن نهی شدهاید بزرگترهایش
را انجام ندهید گناهان دیگر شما را میبخشیم
و شما را با احترام وارد بهشت (جای
پر ارزش) میکنیم.»
آیا
این تفرقه نشانه بی دانشی و بی اطلاعی
از این آیات نیست؟ این چه دینداری
است که انسان از کتاب الهی خود و دستورها و نظرهای خداوند
خود اطلاع نداشته باشد؟ چه رسد به کتابهای الهی دیگران؟
خداوند در باره درستکاری (عمل
صالح) در
آیه 51: 23 سوره
مؤمنون میفرماید:
«ای
پیغمبران از خوردنیهای پاک بخورید و کار
درست بکنید. من
از کارهائی که میکنید مطلع هستم.»
در
صورتیکه بجای این آیه مردم را به زهد یعنی
بی علاقگی به دنیا تشویق میکنند و صحبت
از زهد و زاهد میکنند، در صورتیکه زهد یعنی بی
علاقگی به دنیا در تمام قرآن وجود ندارد.
دنیاپرستی
یعنی بنده دنیا و پول و شهرت و شهوت شدن مذمّت شده
است. در
صورتیکه خداوند در آیه 172:
2 سوره
بقره میفرماید:
«ای
افراد با ایمان از خوردنیهای پاکی که
روزی شما کردهایم بخورید و اگر خدا را
میپرستید (اگر
خدا را بندگی و از دستور او اطاعت میکنید)
شکر
خدا را بجا آرید.»
خداوند
در باره نابودی فقر هر جا در باره نماز صحبت میکند در
باره زکات یا انفاق صحبت میکند.
مگر
در جائی که بخواهد در باره نماز یا زکات توضیحی
دهد. در
باره مصارف زکات در آیه 60:
9 سوره
توبه میفرماید:
«زکات
اختصاص دارد به فقرا و تهیدستان و مأمورین زکات و مصارف
تبلیغی (نرم
کردن قلوب افراد) و
آزادی بردگان و غرامت دیدگان مقروض و در راه خدا و در راه
ماندگان...» اگر
مسلمانان زکات خود را بپردازند و سهم فقیران و تهیدستان و
در راه خدا صرف بهبود حال محرومین اجتماع شود، با سرمایهگذاری
آن و ایجاد کار، هر ماهه عده زیادی از بیکاران
محروم مشغول کار میشوند و خودشان زکات بده میشوند و بر
سرمایهگذاری ماهانه اضافه میشود و محرومین
بیشتری از محرومیت نجات مییابند.
فقط
اتحاد مسلمانان برای اجرای دستورهای الهی لازم
است. برای
جلوگیری از جهل آیه 36:
17 سوره
اسراء و آیه 18: 39
سوره
زمر را که گفته شده دوباره بخوانید.
در
باره حفظ شخصیت انسانها معنی لا
اله الا الله را
درست بفهمید. اِله
یعنی معبود (یعنی
کسی که انسان از دستورها و نظرهایش بدون چون و چرا اطاعت
کند و از او کمک بخواهد) لا
اله الا الله
«یعنی
جز خدا کسی وجود ندارد که انسان در مقابلش احساس کوچکی و
حقارت کند و از دستورش بدون چون و چرا اطاعت کند و از او کمک بخواهد.»
یعنی
بنده و مطیع محض و بی چون و چرای خدا بودن و مطیع
محض و بی چون و چرای هیچکس و یا هیچ
سازمانی و یا هیچ مقامی غیر از خدا
نبودن. یعنی
خارج کردن قانون از دست قدرتمندان زمان که در اثر تفرقه دینداران
و اتحاد یک عده معدود بصورت حزب یا انقلاب یا کودتا
حاکم بر مردم شدهاند و خواست خود را بنام قانون به مردم بی
اطلاع و بی اتحاد تحمل میکنند، و دار و دسته خود را سر کار
میآورند و پستهای مهم را بین آنها تقسیم
میکنند. این
وضع قرن بیست و یکم است چه رسد به قرون گذشته.
مسلمان
واقعی میداند جلوی ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن
شخصیت انسانها را جز با اتحاد همه دینداران و اصلاح طلبان
نمیتوان گرفت. البته
مسلمان واقعی توجه دارد که این متحد ساختن دینداران و
افراد صالح و درستکار به این سادگیها امکان ندارد و
قرنها یا لااقل یک قرن زمان لازم دارد تا مردم دنیا
متوجه این حقیقت و این وظیفه بزرگ دینی
یا اصلاحی بشوند.
چون
مردم به بتها و اسمهائی که برای آنها ساختهاند
دلبستگی دارند. همانطور
که آیه 165: 2 سوره
بقره میفرماید:
«عدهای
از مردم غیر از خدا مثل و مانندهائی برای خدا
گرفتهاند و آنها را همانطور دوست دارند که خدا را دوست دارند، ولی
افراد با ایمان بالاترین محبتها را به خدا دارند ...»
و
آیه 64: 39 سوره
زمر میفرماید:
«بگو
ای افراد نادان آیا بمن دستور میدهد که غیر خدا
را بندگی و اطاعت محض کنم؟»
و
آیه 45: 39 سوره
زمر میفرماید:
«وقتی
فقط خدا به تنهائی ذکر شود دل افرادی که به آخرت ایمان
ندارند دچار تنفر میشود، ولی وقتی صحبت از کسان دیگری
غیر از خدا شود غرق شادی میشوند.»
چیزی
که امروزه در سراسر جهان میبینیم.
چون
ایمانهائی که میگویند ایمان واقعی
نیست. فقط
ادعای ایمان است.
این
بتهای ساختگی فقط با آشنا شدن مردم با کتاب الهی
از بین میروند و این آشنا کردن زمان لازم دارد.
این
کار بزرگترین وظیفه مسلمانان واقعی است که به مردم
بفهمانند که پیغمبران فقط پیغمبر یک خدا بودند و همه
خواستار یک دنیای پاک بودند.
بقول
شعیب پیغمبر خدا که در آیه 88:
11 سوره
هود میفرماید:
«...تا
آنجا که بتوانم چیزی جز اصلاح نمیخواهم...»
این
وظیفه مسلمانان واقعی است که یک دنیای
پاک بسازند و برای اینکار مردم را با حکمت و بصیرت و
پند نیکو و با بهترین روش به اینکار دعوت کنند اگرچه
فریبکاران و دیکتاتوران از این کار خوششان نیاید.
چون
خداوند در آیه 125: 16
سوره
نحل میفرماید:
«مردم
را با حکمت و پند و اندرز نیکو به راه خداوندت دعوت کن و با
بهترین روش با آنها بحث و گفتگو کن ...»
مسلمان
تمام دینداران را به این کار دعوت میکند همانطور که
آیه 64: 3 سوره
آلعمران میفرماید:
«بگو
ای اهل کتاب بیائید روی کلمهای که
بین ما و شما مساوی است همکاری کنیم که بنده
کسی غیر از خدا نباشیم (یک
دنیای پاک بسازیم)
و
در این بندگی و اطاعت کسی را شریک خدا نسازیم
و بعضی از ما بعضی را غیر از خدا ارباب خود
نگیرند...» و
در این راه از تفرقه و نفرت و دشمن تراشی خودداری
کنیم. چون
خداوند در آیه 105: 3
سوره
آلعمران میفرماید:
«شما
مثل کسانی که بعد از اینکه دلائل روشن (برای
پرهیز از تفرقه) برای
آنها آمد دچار تفرقه و اختلاف شدند نباشید.
آنها
عذاب بزرگی دارند.»
که
داریم.