آزادگان،
آزاد اندیش و از قید تعصبّات آزاد هستند.
شرط
انصاف نیست که انسان بدون تحقیق و بررسی حرف بزند و
آزادگان چون متوجه حقیقت شوند با کمال شجاعت به آن اعتراف میکنند
و حقیقت را میگویند.
شرط
آزادگی این است که انسان با کمال آزادگی جویای
حقیقت باشد و آن را از دهان هر کس که شنید بپذیرد.
اجازه
بدهید که آیهای از قرآن را خاطرنشان کنم.
خداوند
جهان در آیه 17 و
18 سوره
زُمر میفرماید:
فَبَشِّرْ
عِبادِ
الَّذِينَ
يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ
هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ.
«به
آن دسته از بندگان من که به حرفها گوش میدهند و از بهترین
سخن پیروی میکنند مژده بده.
چنین
افرادی کسانی هستند که اَلله آنها را هدایت کرده و
خردمندان واقعی چنین افرادی هستند.»
توحید
اعلام آزادگی انسان است.
اگر
شما به خداوند اعتقاد ندارید لااقل به توحید اعتقاد داشته
باشید تا واقعاً اسیر دیکتاتوران سیاسی و
دینی نباشید.
بقول
امام حسین ع اِنْ
لَمْ
یَکُنْ
لَکُمْ
دینٌ وَ لا تُؤمِنُون بِالاخِرَهِ فَکوُنوُا اَحْرارأ
فی دُنیاکَمْ
. «اگر
دین ندارید (به
الله ایمان ندارید)
وبه
آخرت هم ایمان ندارید، لااقل در دنیای خود
آزاده باشید.» و
بقول علی ع مولای متقیان همانطور که در نامه 31
نهجالبلاغه
آمده است: لاَ
تَكُنْ عَبْدَ غَيْرِكَ وَ قَدْ جَعَلَكَ اللَّهُ حُرّاً
. «بنده
دیگری نباش.
اَلله
(خدا)
تو
را آزاد آفریده.»
لذا
با دست خود طوق بندگی این و آن را بگردن نینداز.
آزاده
اگر به اَلله (خدا)
ایمان
ندارد به لااِلهَ باید ایمان داشته باشد و قبول داشته باشد
که «در
سراسر جهان معبودی وجود ندارد.»
لا
الِهَ اِلاّ اللهُ .
«معبودی
غیر از خدا وجود ندارد.»
اعلام
آزادگی انسان است. آزاد
بودن انسان از قید بندگی هر انسانی و هر چیزی
غیر از خدا. اگر
انسان خدا (اَلله)
را
قبول نداشته باشد لا
الِهَ اِلاّ اللهُ
اعلام آزادی انسان از بندگی این و آن است چون لا
الِهَ یعنی
معبودی وجود ندارد.
معبود
یعنی «کسی
یا چیزی که قابل این باشد که انسان عَبْد
یعنی بنده او باشد.»
عَبْد
یعنی بنده، برده، غلام و عبادت یعنی بندگی.
میدانیم
که عبد یعنی بنده و برده در مقابل ارباب یعنی
صاحب اختیار خود از خود اختیاری ندارد و در مقابل او
شخصیتی ندارد و از دستور او بدون چون و چرا اطاعت میکند.
اگر
انسان بنده اَلله (خدا)
نباشد
بنده دیکتاتوران و آدمکشانی است که به زور سرنیزه و
گلوله بر سر کار میآیند و در گذشته بزور شمشیر
و گرز و کمان . یابنده
فریبکارانی است که با فریب مردم و صرف پول و تبلیغات
زیاد بر سر کار می آیند و به فلسفههایی
که انسانها ساختهاند متوسل میشوند.
انسانها
نمیتوانند بدون قانون زندگی کنند.
قانون
یا از طرف کسانی که قدرت را در دست دارند وضع میشود
یا از طرف خدا. میدانیم
کسانی که قدرت را در دست دارند با پشتیبانی دیگران
روی کار آمدهاند لذا باید بنفع پشتیبانان خود
کار کنند و قانون وضع کنند.
در
صورتیکه قانون خداوند قانون عادلانه است چون پشتیبانی
ندارد که بخواهد بنفع آنها قانون وضع کند.
البته
باید توجه داشت که در طول تاریخ بشریت هیچگاه
دین در جامعه حکومت نکرده است.
چون
در هر جامعهای کسانی که با زور و قدرت و در پناه
شمشیر و سرنیزه بقدرت میرسیدند یا
با فریب مردم و به زور پول و تبلیغات، قدرت را در دست
میگرفتند و نصف بعلاوه یک آراء طرفدارانشان برای وضع
قانون کافی بود. قانون
را وضع میکردند و خواستهای خود را بنام قانون بر مردم
تحمیل میکردند.
حتی
نصف منهای یک هم باید از نظر و خواست آنان که نام
قانون به خود گرفته اطاعت محض کنند.
میدانیم
که انسانهائی که شخصیت خود را در اثر تبلیغات
فریبکارانه یا در اثر زور از دست دادهاند دنبال
درگاهی میگردند که به آن سر بسپارنند و آستان بوس آن
گردند.اینها
یا طوق بندگی اَحْبار
و رُهْبان
را بگردن می انداختند یا طوق بندگی فرعونها را
همانطور که قرآن در آیه 31
توبه
(سوره
9) بیان
میکند که: اِتَّخَذُوا
أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ
الْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً
واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ.
«یهودیان
و عیسویان اَحْبار (دانشمندان
دینی. روحانیون)
و
رُهْبان (زاهدان
تارک دنیای دیرنشین.
قدّیسان)
خود
و پیغمبرشان مسیح ابن مریم را بجای خدا (اَلله)
ارباب
(صاحب
اختیار) خود
گرفتند. در
صورتیکه به آنها دستور داده شده بود که فقط معبود واحد (خدا.
خالق
آسمانها (کهکشانها)
و
زمین) را
ارباب خود بگیرند.
معبودی
(وجودی
که انسان بنده و مطیع محض او باشد)
غیر
از خدا وجود ندارد. خدا
خیلی بالاتر از اینهائی است که شریک خدا
میسازند.»
میدانیم
که خدا وجودی است که آسمانها و زمین را آفریده،
مسلماً کسی که به چنین خدائی ایمان و اعتقاد
داشته باشد میداند که خدا نیاز و احتیاجی به او
ندارد که بخواهد برای رفع احتیاجش از بندهاش استفاده
کند، بلکه احکامش برای تأمین سعادت انسانها است.
ولی
همانطور که قرآن بیان میکند مردم بجای اینکه
بنده یعنی مطیع چنین خدائی باشند مطیع
احْبار و رُهْبان (دانشمندان
دینی و زاهدان تارک دنیای)
خود
و پیعمبرشان شدند.
همانطور
که مسلمانان نیز امروزه مطیع احکام دانشمندان دینی
(آیت
الله العظمی. آیت
الله. حجت
الاسلام. ثقه
الاسلام. امام
جماعت. روضه
خوان) و
زاهدان (قطبها
و پیرها و مرشدهای)
خود
شدند و بجای اطاعت از کتاب دینی خود، از نظر اینها
پیروی کردند.چون
به آنها تلقین کرده بودند که قرآن هفت بطن و هفتاد بطن دارد و شما
نمیتواند آن را بفهمید و قرآن تفسیر لازم دارد و بنام
تفسیر قرآن هر چه را میخواستند می بافتند و بخورد
مردم میدادند. بقول
علامه طباطبائی در کتاب «اسلام
و احتیاجات واقعی هر عصر»
«آقایان
(یعنی
حکومتها) با
کمال تیزبینی نقاط ضعف کار خود را میدیدند
و بدست یک عده مزدور ماده پرست که مورد ارادت عامه مردم بودند فکر
واقع بینی و حقیقت شناسی را از مغزهایشان
بیرون کشیده و با تزریق و تلقین یک دسته
افکار سست و واهی و بی اثر سرگرمشان کردند.»
و
«اگر
احیاناً کسی (یا
کسانی) سربلند
کرده و با ندای وجدان نامی از حقایق قرآن بزبان می
آورد پاسخش به دم شمشیر و چوبه دار و شکنجههائی که در
کنج زندانهای تاریک در انتظار آنان بسر میبرد
موکول میشد.» چون
کسانی که قدرت را در دست دارند میخواهند مردم بنده یعنی
مطیع محض آنها باشند و هر دستوری که به آنها دادند بدون چون
و چرا انجام دهند اگر چه حمله به کشوری و بمباران شهرها و قتل عام
مردم یا در آوردن چشمها از کاسه سر باشد.
چون
بقول قرآن در آیه 6 و
7 علق
(سوره
96) : إِنَّ
الْإِنْسانَ لَيَطْغى
أَنْ رَآهُ
اسْتَغْنى. «انسان
چون خود را بی نیاز ببیند (احساس
قدرت کند) حتماً
طغیان میکند.»
همانطور
که فرعون در آیه 24
نازعات
(سوره
79) فریاد
میزند: أَنَا
رَبُّكُمُ الْأَعْلى.
«من
صاحب اختیار والا مقام شما هستم.»
امروزه
این صدا را از حلقوم تمام کسانی که قدرت را در دست دارند به
نسبت قدرتی که پیدا کردهاند میشنویم.
فرمان
«خفه
شو. ببین
چه میگویم.»
را
از دهان خیلیها میشنویم.
لذا
انسانها از یک طرف اسیر روحانی نماها بودند، از
یک طرف اسیر حکومتهائی که با زور یا فریب
قدرت را بدست میگرفتند بودند، و از یک طرف اسیر
ثروتمندانی بودند که دیگران برای کسب درآمد بنده آنها
میشدند. امروزه
این دسته نبض افکار عمومی را در دست دارند و با پولی
که دارند با استفاده از وسائل ارتباط جمعی مثل روزنامه و مجله و
بنگاههای انتشاراتی و کتاب و فیلم و ویدئو
و رادیو و تلویزیون و اینترنت افکار مردم را به
هر طرف که بخواهند سوق میدهند و گوش و چشم مردم بی اطلاع
بیگناه جاهل به این وسائل دوخته شده و میگویند
فلان گوینده چنین گفت و فلان نویسنده چنین نوشت
و فکر نمیکنند این گویندگان و این
نویسندگان بیشتر دکاندارانی هستند که برای پول
و شهرت کار میکنند.
آزادگان
از قید بندگی این هوچیان فریبکار و این
قلدران سر نیزه بدست آزادند و اگر انسان کاملی باشند فرمان
خدا را بکار می بندند.
یعنی
افرادی عادل و صالح و محقق هستند چون خداوند در آیه 36
اِسراء
(سوره
17) میفرماید:
لا
تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ.
«از
آنچه نمیدانی دنباله روی نکن.»
و
در آیه 51 مؤمنون
(سوره
23) میفرماید:
يا
أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً.
«ای
پیغمبران از خوردنیهای پاک بخورید و کار
درست و صحیح بکنید.»
و
در آیه 25 حدید
(سوره
57) میفرماید:
لَقَدْ
أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ
وَ الْمِيزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ.
«پیغمبرانمان
را با دلیلهای روشن وکتاب و وسیله سنجش
فرستادیم برای اینکه مردم عادل باشند.»
عدالت
یعنی رعایت کلیه حقوق کلیه انسانها.
و
متأسفانه در طول تاریخ این حقوق توسط افراد فاسد و ظالم چه
با زور و چه با فریب پایمان شده.
خداوند
در ایه 3 سوره
اعراف (سوره
7) میفرماید:
اتَّبِعُوا
ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ
أَوْلِياءَ «از
قرآنی که از صاحب اختیارتان به شما نازل شده پیروی
کنید و از اولیائی غیر از آن پیروی
نکنید.» دیندار
واقعی تابع کتاب الهی است نه هر چیزی که بنام
دین گفته شود. آزادگان
با اعلام آزادی انسانها ندانسته مخالفت نمیکنند.