1

لزوم تحقیق

خداوند حکیم در آیۀ 36 اِسراء (بنی اسرائیل) میفرماید: لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ «از آنچه نمیدانی پیروی مکن

چون خداوند حکیم میداند فریبکاران در هر جا و در هر لباسی وجود دارند. و میداند قدرتمندان می‌خواهند مردم بنده و مطیع محض آنان باشند، همانطور که در آیه 6 و 7 علق میفرماید: إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى «انسان وقتی خود را بی نیاز ببیند حتماً طغیان میکندو افراد خود فروش و ترسو در هر اجتماعی وجود دارند که یا بخاطر پول و مقام و شهرت یا از ترس جان آلت دست قدرتمندان میشوند یا از گفتن حقایق خودداری میکنند. به نوشتۀ دو نفر از روحانیون مشهور نگاهی می‌کنیم. علامه طباطبائی در صفحه 11 و 12 کتاب «اسلام و احتیاجات واقعی هر عصر» مینویسد:

«ما شرقی هستیم و تا آنجا که از تاریخ نیاکان و پیشینیان خود یاد داریم، شاید به هزارها سال سرزند، محیطهای اجتماعی گذشته، که بر ما حکومت کرده هرگز بما آزادی فکری خاصه در مسائل علمی مربوط به اجتماع نداده، و روزنۀ کوچکی هم در مدت بسیار کمی در صدر اسلام بدست شارع اسلام بر روی ما باز شده و مانند سپیده صبح به دنبال خود روز روشنی را نوید میداد، در اثر حوادث تاریک و طوفان های طبیعی و مصنوعی که بدست یک عده خودخواه و سودپرست بوجود آمد دوباره پشت پردۀ تاریکی رفت و باز ما ماندیم و اسارت و بردگی. ما ماندیم و تازیانه و دم شمشیر و چوبۀ دار و گوشۀ زندانهای تاریک و شکنجه‌های جهنمی و محیط‌های مرگبار، ما ماندیم و وظیفۀ باستانی «بله بله» و «لبیک» و «سعد یک» آنکه بسیار زرنگ بود، همین اندازه می‌توانست مواد مقدسات مذهبی خود را دست نخورده نگه داشته و بایگانی کند و اتفاقاً حکومت‌های وقت و سایر گردانندگان اجتماع برای جلوگیری از بحث آزاد نسبت به این رویه زیاد بی میل نبودند. آنان بسیار علاقمند بودند که مردم بکار خود مشغول بوده و پا از گلیم خود بیرون نبرند» و در صفحه 74 و 75 آن مینویسد:

«ولی متأسفانه اختلافات داخلی صدر اسلام همت‌های بلند ما را که می‌بایست صرف استخراج ذخایر علمی و پرده برداری از روی حقایق زندگی شود از محور خود کنار زده و بجای دیگر متوجه ساخت. مسلمانان بجای اینکه بدستور قرآن عمل کنند و فکر اجتماعی نمایند و خواسته‌های جامعۀ اسلامی را خواسته فردی خود بدانند؛ خود را بگرداب فکر فردی انداخته، یعنی بجان هم افتادند. در نتیجه در کمترین فاصلۀ زمانی، روش روشن صد در صد آزاد اسلامی تبدیل به یک امپراطوری تاریک قیصری و کسرائی گردیده و زنجیر استعباد (برده سازی مردم) و زورگوئی و ستمگری، دست و زبان جامعه حقیقی اسلام را بست. البته این آقایان (یعنی حکومت ها و سایر گردانندگان اجتماع) با کمال تیزبینی نقاط ضعف کار خود را می‌دیدند و بدست یک عده مزدور ماده پرست که مورد ارادت عامۀ مردم بودند فکر واقع بینی و حقیقت شناسی را از مغزهایشان بیرون کشیده و با تزریق و تلقین یک دسته افکار سست و واهی و بی اثر سرگرمشان نمودند و همت های بلند و نهضت‌های مترقّی را میکشتند و خفه می کردند. و در اثر همین سیاست عامۀ مردم زندگی آزادانه اسلامی را به زندگی بردگان عهد باستان تفسیر کرده و آیین پاک اسلام را همان زورگویی‌های فرمانروای وقت (ظل الله) و عدالت و امنیت اجتماعی دینی را همان کوبیدن کسی که به سلطان وقت گردنکشی کند و خاموش کردن هر صدای مخالفی که بلند شود فرض میکردند و درس حقایق قرآنی در اثر مساعی آنان در همان مرحلۀ الفاظ و حروف و نکات ادبی و یک سلسله بحث‌های پر از تعصب مذاهب متنوعه که در اثر اختلافات اولیه پیدا شده بود واقف گردید. و اگر احیاناً کسی یا (کسانی) سربلند کرده و با ندای وجدان نامی از حقایق قرآن بزبان می آورد پاسخش بدم شمشیر و چوبۀ دار و شکنجه‌هائی که در کنج زندان‌های تاریک در انتظار آنان بسر میبرد موکول میشد. این‌ها حقائقی است که هیچ مورّخ منصف نمی‌تواند پرده برویش بکشد

آیه الله مطهری در بحث «عوام زدگی» در کتاب «بحثی در بارۀ مرجعیت و روحانیت» مینویسد: (صفحۀ 184 و 185).

«جامعه در بسیاری از حالات مانند فرد است، از آنجمله آفت زدگی است. البته آفت اجتماع متناسب و مخصوص بخود اجتماع است. هر جامعه ای نیز یک نوع آفت مخصوص بخود دارد. آفتی که جامعۀ روحانیت ما را فلج کرده و از پا در آورده است «عوام‌زدگی» است. عوام‌زدگی از سیل‌زدگی، زلزله‌زدگی، مار و عقرب زدگی بالاتر است.این آفت عظیم معلول نظام مالی ما است. روحانیت ما در اثر آفت عوام زدگی نمی‌تواند پیشرو باشد و از جلو قافله حرکت کند و بمعنی صحیح کلمه هادی قافله باشد، مجبور است، همیشه در عقب قافله حرکت کند. خاصیت عوام این است که همیشه با گذشته و آنچه به آن خو گرفته پیمان بسته است و حق و باطل تمیز نمی‌دهد. عوام هر تازه ای را بدعت یا هوی و هوس میخواند. ناموس خلقت و مقتضای فطرت و طبیعت را نمی‌شناسد و از این رو با هر نوی مخالفت میکند و طرفدار حفظ وضع موجود است. ما امروز می‌بینیم که عوام النّاس بمسائلی جدی از نوع توزیع عادلانه ثروت و عدالت اجتماعی و تعلیمات عمومی و حاکمیت ملی و امثال اینها که پیوند ناگسستنی با اسلام دارد و اسلام است که عنوان کنندۀ این حقایق و مدافع آنها است، به آن چشم نگاه می‌کنند که به یک هوس کودکانه نگاه میکنند. روحانیت عوام زدۀ ما چاره ای ندارد از اینکه هر وقت یک مسألۀ اجتماعی می‌خواهد عنوان کند، به دنبال مسائل سطحی و غیر اصولی برود و از مسائل اصولی صرفنظر کند. و یا طوری نسبت به این مسائل اظهار نظر کند که با کمال تأسف علامت تأخر و منسوخیّت اسلام بشمار رود و وسیله بدست دشمنان اسلام بدهد. افسوس که این آفت عظیم دست و پاها را بسته است وگرنه معلوم میشد که اسلام در هر عصر و زمانی تازه است. لا یَفنی عَجائِبُهُ وَ لا یَنقَضی غَرائِبُهُ . معلوم میشد که حتی عمیق ترین سیستم‌های اجتماعی قرن ما قادر نیست با آنچه اسلام آورده است رقابت کند. روحانیت عوام زدۀ ما چاره‌ای ندارد از اینکه همواره سکوت را بر منطق و سکون را بر تحرک و نفی را بر اثبات ترجیح دهد. زیرا موافق طبیعت عوام است. حکومت عوام منشاء رواج بی حد و حصر ریا و مجامله و تظاهر و کتمان حقایق و آرایش قیافه و پرداختن به هیکل و شیوع عناوین و القاب بلند بالا در جامعۀ روحانیت ما شده، که در دنیا بی نظیراست. حکومت عوام است که آزاد مردان و اصلاح طلبان روحانیت ما را دلخون کرده و میکند

مطابق گفتۀ آقای مطهری روحانیون بخاطر نظام مالی و اینکه مخارج زندگیشان را مردم تأمین می‌کردند دنباله رو عوام بودند و عوام هم مطابق گفتۀ علامه طباطبائی افکار سست و واهی و بی اثر را که به آنها تزریق و تلقین شده بود دین می‌شناختند و حقایق اسلام توسط روحانیون کتمان میشد در صورتیکه خداوند در آیه 159 بقره میفرماید: إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَيِّناتِ وَ الْهُدى مِنْ بَعْدِ ما بَيَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِي الْكِتابِ أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ «کسانی که دلائل روشن و راهنمائی‌هائی را که ما نازل کردیم بعد از اینکه آن را برای مردم در قرآن بیان کردیم، کتمان (پنهان) میکنند کسانی هستند که خدا و لعنت کنندگان آنها را لعنت میکنندلذا این «افکار سست و واهی و بی اثر» در طول تاریخ دین شناخته شده و از اسلام واقعی فقط اسمی باقی مانده است و افراد به کتابهائی که در چنین موقعیت هائی نوشته شده و خلاف صریح قرآن است استناد میکنند. اگر کسی از حقایق قرآن صحبت کند توسط عوام مردم و دکانداران دینی که مطابق میل عوام صحبت میکنند مورد تکفیر قرار می‌گیرند و هر نسبتی به آنها می‌دهند تا دهان آنها را ببندند.

پیغمبر اسلام (ص) در حدیث 2 کتاب فضل علم کافی می‌فرماید: اِذَ التَسَبَت عَلَیکُمُ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللَّیل المُظلِمِ فَعَلَیْکُمْ بِالقُرآنِ ... مَن جَعَلَهُ اَمامَهٌ قادَهُ اِلَی الجَنَّهٌ وَ مَن جَعَلَ خَلفهُ ساقَهُ اِلَی النّارِ. «وقتی فتنه ها (انحرافات) مثل پاره‌های شب تاریک امور را بر شما مشتبه سازد وظیفه شما است که از قرآن راهنمایی بخواهید ... هر کس قرآن را نصب العین خود قرار دهد قرآن او را به بهشت رهبری میکند و کسی که قرآن را به پشت سر اندازد (توجهی به راهنمائیهای قرآن نکند) قرآن او را بطرف آتش جهنم سوق میدهد»

علی علیه‌السلام در خطبۀ 175 یا 176 نهج‌البلاغه میفرماید: يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: »أَلاَ إِنَّ كُلَّ حَارِثٍ مُبْتَلىً فِي حَرْثِهِ وَ عَاقِبَةِ عَمَلِهِ، غَيْرَحَرَثَةِ الْقُرْآنِ فَكُونُوا مِنْ حَرَثَتِهِ وَ أَتْبَاعِهِ ... وَ اتَّهِمُوا عَلَيْهِ آرَاءَكُمْ. «روز قیامت فریاد زننده‌ای فریاد میزند: بدانید که هر کشتکاری گرفتار کشتۀ خود و عاقبت عملش میباشد غیر از کسانی که قرآن میکارند. بنابراین از کسانی باشید که قرآن میکارند و پیرو قرآن هستند ... عقاید و نظرهای خودتان را در مقابل قرآن به غلط بودن متهم کنید

خداوند در آیۀ 3 اعراف میفرماید: اتَّبِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ وَ لا تَتَّبِعُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ. «از قرآن که از طرف صاحب اختیارتان بشما نازل شده پیروی کنید و از اولیائی غیر از آن پیروی نکنید». و در آیه 44 مائده می‌فرماید: وَ مَنْ لَمْ يَحْكُمْ بِما أَنْزَلَ اللَّهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ . «کسانی که مطابق آنچه خدا نازل کرده (وحی: کتاب الهی) حکم نکنند کافرندمسلمان واقعی تسلیم حکم خدا است و کافر نیست و مطابق کتاب الهی حکم می‌کند و از آن پیروی می‌کند. لذا قرآن را می‌خواند و از مطالب آن اطلاع دارد و در بارۀ آیات قرآن تدبّر و فکر می‌کند. اگر عربی نمی‌داند ترجمه قرآن را می‌خواند تا بفهمد قرآن چه می‌گوید و چه نظری دارد و چه دستوری می‌دهد تا کورکورانه به راه غلط نرود و به جهنم سوزان ابدی گرفتار نشود.