دين ميخواهد دنياي پاكي بسازد كه در آن اثري از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصيت انسان نباشد. دربارهي نابوي ظلم خداوند در آيه 57:25 سوره حديد ميفرمايد: لَقَدْ اَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ اَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النّاسُ بِالْقِسْطِ. «پيغمبرانمان را با دليلهاي روشن و كتاب و وسيله سنجش فرستاديم براي اينكه مردم عادل باشند.» ميبينيم كه خداوند همه پيغمبران را براي اين فرستاده كه مردم عادل باشند و مجري عدالت باشند. و در جهان اثري از ظلم بجا نماند. ولي قدرتمندان هويپرست خودكامه دين را توسط جيرهخواران خود بصورت بازيچهاي درآوردند. بطوري كه از اين هدف مقدس صحبتي نميبينيم و انسانها را سرگرم كارهاي تشريفاتي سرگرم كنندهاي ساختهاند. همانطور كه علامه طباطبايي در سطر 16 صفحه 74 كتاب «اسلام و احتياجات واقعي هر عصر» مينويسد: «البته اين آقايان (حكومتها و سرنيزه بدستها) با كمال تيزبيني نقاط ضعف كار خود را ميديدند و بدست يكعده مزدور مادهپرست كه مورد ارادت عامه مردم بودند فكر واقعبيني و حقيقتشناسي را از مغزهايشان بيرون كشيده و با تزريق و تلقين يكدسته افكار سست و واهي و بياثر سرگرمشان نمودند و همتهاي بلند و نهضتهاي مترقي را ميكشتند و خفه ميكردند... و اگر احيانا كسي (يا كساني) سر بلند كرده و با نداي وجدان نامي از حقايق قرآن به زبان ميآوردند پاسخش به دَم شمشير و چوبه دار و شكنجههائي كه در كنج زندانهاي تاريك در انتظار آنان بسر ميبرد موكول ميشد. اينها حقايقي است كه هيچ مورخ منصف نميتواند پرده برويش بكشد». و در سطر 9 صفحه 12 آن مينويسد: «آنكه بسيار زرنگ بود همين اندازه ميتوانست مواد مقدسات مذهبي خود را دست نخورده نگه داشته و بايگاني كند. و اتفاقاً حكومتهاي وقت و ساير گردانندگان اجتماع براي جلوگيري از بحث آزاد نسبت به اين رويه زياد بيميل نبودند.» چون ميدانيم كه حكومتها به زور سر نيزه و شمشير قدرت را بدست ميگرفتند و خود آنها و كساني كه زير علم آنها سينه ميزدند ميخواستند و ميخواهند از اين قدرت بنفع خود سوءاستفاده كنند. امروزه نيز بنام انقلاب در سراسر جهان اين وضع را ميبينيم. البته كودتاگران از طرف ديگر با زور سرنيزه قدرت را بدست ميگيرند و زور ميگويند و از عدالت جز اسم چيزي بجا نميگذارند. امروزه بنام آزادي و رأي مردم با استفاده از پول و تبليغات وسيع از طريق روزنامه و راديو و تلويزيون با فريب مردم قدرت دست بدست ميشود. هر دستهاي كه قدرت را بدست گرفت پستها را بين خود تقسيم ميكنند. و نالايقهاي ديروز كه لياقت هيچ پست وزارتي را نداشتند لايق ميشوند و لايقهاي ديروز افراد نالايقي ميشوند كه هيچكدامشان شايسته اداره وزارتخانهاي نيستند. عدالت كو؟ قانون جنگل در همه جا وجود دارد و «حق با قوي است» شعار تمام قدرتهاي موجود جهان است. بدون تربيت واقعي ديني (نه بازيهائي كه بنام دين ساختهاند) ساختن يك دنياي پاك ميسر نيست و اينكار لااقل به يك قرن تربيت دقيق نیاز دارد چون مردم جهان اين «افكار سست و واهي و بياثر» را دين ميشناسند چون از زمان بچگي اين آهنگ توسط پدر و مادرشان در گوششان زمزمه شده و از محيطشان غير از آن چيزي نشنيدهاند. همانطور كه خداوند در آيه 2:170 سوره بقره ميفرمايد: وَ إِذا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما أَلْفَيْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ آباؤُهُمْ لا يَعْقِلُونَ شَيْئاً وَ لا يَهْتَدُونَ. «وقتي به آنها گفته شود از آنچه اَلله نازل كرده پيروي كنيد (از وحي و كتاب الهي پيروي كنيد) ميگويند: ما از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم پيروي ميكنيم. اگرچه پدرانشان ذرّهاي عقل خود را بكار نينداخته باشند و راه صحيح را تشخيص نداده باشند.» ميدانيم كه نسل گذشته بياطلاعتر از نسل كنوني بود و هر قدر دورتر برويم بيسوادتر و بياطلاعتر از كتاب الهي بودند. امروزه هم اگر به روزنامهها و مجلات و كتابها و راديو و تلويزيون و فيلمها و موسيقيها نگاه و گوش كنيد ميبينيد كه فقط پر از مطالب سرگرم كننده است و مردم را با اخباري كه خود گلچين و تفسير ميكنند و منافع خود را در نظر ميگيرند سرگرم ميكنند.
تمام دينداران عالم بايد مطابق كتاب الهي خود دست بدست هم بدهند و در راه ساختن دنيائي كه در آن ظلمي صورت نگيرد تلاش كنند و اختلافات جزئي را كنار بگذارند و در جزئيات هر يك مطابق اعتقاد و مذهب خود عمل كنند. تاريخ گذشته را كنار بگذارند و آن را فقط براي عبرت گرفتن و جلوگيري از تكرار اشتباهات بخوانند. همانطور كه خداوند و صاحب اختيار ما مسلمانان در آيه 134 و 2:141 بقره ميفرمايد: تِلْكَ اُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما كَسَبَتْ وَ لَكُمْ ما كَسَبْتُمْ وَلا تُسْئَلوُنَ عَمّا كانوُا يَعْلَموُنَ.«آنها (ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و اسباط) عدهاي بودند كه از دنيا رفتند هر كاري كه كردند مال خودشان است و آنچه مال شما است اعمال خود شما است و دربارة كارهائي كه آنها ميكردند از شما سئوال و بازخواست نميكنند.» و در آيه آخر سوره يوسف سوره 12 ميفرمايد: لَقَدْ كانَ في قَصصِهِمْ عِبْرَهٌ لِاوُلِي الْاَلْبابِ. «مسلماً در داستان زندگي آنها (يوسف و برادرانش) براي افراد خردمند عبرتي وجود دارد.» ما قاضي اعمال گذشتگان نيستيم و كليد بهشت را بدست ما ندادهاند كه هر كه را خواستيم به آنجا بفرستيم يا به جهنم. كسي كه قاضي اعمال آنها است خدائي است كه از كوچكترين اعمال آنها و آنچه در دلشان ميگذشته خبر دارد نه مائي كه خبري از آن نداريم. در مورد جزئيات خداوند در آيه 5:48 سوره مائده ميفرمايد: لِكُلِّ جَعَلْنا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَ مِنْهاجاً. وَ لَوشاءَ اللهُ لَجَعَلَكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَلكِنْ لِيبْلُوَكُمْ فيما اُتيكُمْ فَاسْتَبِقوُا الْخَيراتِ. «براي هر يك از شما (يهوديان و مسيحيان و مسلمانان) راه و رسمي قرار داديم. اگر اَلله ميخواست شما را امت واحدي ميكرد (مثل هر نوع از موجودات جاندار) ولي ميخواهد شما را با آنچه به شما داده (يهوديان را با تورات، مسيحيان را با انجيل و مسلمانان را با قرآن) امتحان كند (كه متأسفانه هيچكدام مطابق كتاب خود عمل نميكنيد.) پس در كارهاي خير با هم مسابقه دهيد و از هم جلو بزنيد.»