با عرض معذرت از جسارتي كه ميشود. چون شما برگزيدگان ملت هستيد، و من شخصي گمنام ولي «گاه باشد كه كودكي نادان از قضا بر هدف زند تيري» چون شما معمولاً توجهتان به مسائل روز است و مشكلات روزانه فكر شما را بخود معطوف داشته است. جسارت است كه اين نامه نوشته میشود ولی بخصوص از نظر اينكه من نيز جزو اين ملت ميباشم و مسلمان هستم اينكار را وظيفه خود دانستم. ميدانم شما برگزيدگان ملت قانون اساسي و قرآن (كتاب الهي مسلمين) را دقيقاً مطالعه كردهايد و بهتر از من از آن اطلاع داريد ولي بحكم «يادآوري كن چون يادآوري براي مؤمنين سودمند است.» 51:55 و «يادآوري كن باشد كه سودمند افتد.» 87:9 و حكم خدا بايد توسط هر مسلماني اجرا شود. چون مسلمان تسليم حكم خدا است. از طرف ديگر مطابق اصل هشتم قانون اساسي «در جمهوري اسلامي ايران دعوت بخير ... وظيفهاي است همگاني و متقابل بر عهده مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت ... وَالمؤمِنونَ وَالْمُؤمِناتُ بَعْضُهُمْ اَوْلياءُ بَعْضٍ يَاْمُرُوُنَ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ.» 9:71 و علي عليهالسلام در خطبه 216-207 نهجالبلاغه ميفرمايد: «كسي كه گفتن حق به او يا عرضه داشتن عدالت بر او سنگين باشد عمل به حق و عدالت بر او سنگينتر است. پس از گفتن حق و مشورت بعدل خودداري نكنيد. چون من خود را بالاتر از خطا نميدانم و در كارم نيز از خطا ايمن نيستم.» لذا جسارت شد و اين نامه نوشته شد. شايد در آن حقايقي وجود داشته باشد كه مفيد افتد. مسلماً خالي از اشتباه نخواهد بود چون انسان جايز الخطا است. چون دانش ما انسانها بسيار محدود است. جائيكه علي عليهالسلام در مورد خود چنين عقيدهاي داشته باشد حال ديگران معلوم است. «آنجا كه عقاب پر بريزد از پشة لاغري چه خيزد؟»
شما خوب ميدانيد كه خداوند ميفرمايد: «مسلمانان برادر يكديگرند. بين برادرانتان را اصلاح كنيد (دلخوري و اختلافات آنان را رفع كنيد) و از خدا بترسيد (بترسيد از اينكه دستورش را عمل نكنيد و دچار عذابش شويد) شايد بشما رحم شود.» 49:10 . و در آيه 3:103 ميفرمايد: «همگي به ريسمان الهي (قرآن) چنگ بزنيد و دچار تفرقه نشويد. و نعمت خدا را بر خودتان بياد آوريد، زماني كه دشمن هم بوديد و خدا دلهاي شما را بهم نزديك كرد و به نعمت او برادر هم شديد و در كنار گودالي از آتش بوديد و خدا شما را از آن كنار كشيد و نجات داد. خدا آياتش را اينطور براي شما بيان ميكند. شايد هدايت شويد (راه صحيح را بشناسيد.» و به راه خطا نرويد و دچار تفرقه و اختلاف و دشمني نشويد. و در آيه 3:105 ميفرمايد: «شما مثل كساني كه دچار تفرقه و اختلاف شدند، آنهم پس از اينكه دلائل روشن براي آنها آمد، نباشيد. آنها عذاب بزرگي دارند.» و در آيه 59:10 پس از اينكه درباره مهاجرين و انصار (در آيه 8 و 9) صحبت مينمايد ميفرمايد: «كساني كه بعد از آنها آمدند ميگويند خداوندا ما و برادرانمان را كه قبل از ما ايمان آوردند بيامرز و در دل ما كينهاي نسبت به هيچ مسلماني قرار مده. خداوندا تو رئوف و رحيمي.» و اصل يازدهم قانون اساسي ميگويد: «به حكم آيه كريمه [اِنَّ هذِه امّتُكُمْ اُمَّةً واحِدَةً وَ اَنَا رَبُّكِمْ فَاعْبُدوُنُ] (21:92) همه مسلمانان يك امتاند و دولت جمهوري اسلامي ايران موظف است سياست كلي خود را بر پايه ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي قرار دهد و كوشش پيگير بعمل آورد تا وحدت سياسي، اقتصادي و فرهنگي جهان اسلام را تحقق بخشد.» و اصل دوازدهم قانون اساسي ميگويد: «دين رسمي ايران، اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غيرقابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي، شافعي، مالكي، حنبلي و زيدي داراي احترام كامل ميباشند...».
راه اصلاح بين مسلمانان و ائتلاف و اتحاد ملل اسلامي بيان و نشر فرهنگ قرآن ميباشد چون همه فرقهها و مذاهب اسلامي اسماً قرآن را قبول دارند و قلباً به آن احترام ميگذارند. ولي از آن اطلاع ندارند در صورتيكه قرآن در آيه 7:3 ميفرمايد: «از آنچه از خداوندتان بشما نازل شده (وحي و كتاب الهي: قرآن».پيروي كنيد و از اولياء ديگري پيروي نكنيد...» و در آيه 44 و 45 و 5:47 ميفرمايد: «كساني كه مطابق ما اَنْزَلَ اللهُ (كتاب الهي) حكم نكنند كافرند ... ظالمند ... فاسقند.» و در آيه 5:49 ميفرمايد: «بين آنها مطابق آنچه خدا نازل كرده (كتاب الهي) حكم كن و از دلخواه آنان پيروي نكن و مواظب باش كه تو را از آنچه خدا به تو نازل كرده منحرف نكنند...» و در آيه 13:37 ميفرمايد: «ما قرآن را حكمي عربي نازل كرديم. اگر بعد از اينكه حقيقت را دانستي (علم براي تو حاصل شد) از دلخواه آنان پيروي كردي ياور و نگهدارندهاي (از عذاب خدا) براي تو وجود ندارد.» ميدانيم كه مردم همانطور هستند كه خداوند در آيه 2:170 ميفرمايد كه «وقتي به آنان گفته شود كه از آنچه خدا نازل كرده (وحي و كتاب الهي) پيروي كنيد ميگويند ما از آنچه پدرانمان را بر آن يافتيم (عقيده و روش آبائي و اجدادي خود) پيروي ميكنيم اگرچه پدرانشان ذرهاي عقل خود را بكار نينداخته و حقيقت را نشناخته و درك نكرده و راه صحيح را نشناخته باشند.» و در آيه 3:23 ميفرمايد: «آيا آن كساني را كه بهرهاي از كتاب به آنها داده شده بود نديدي كه از آنها دعوت ميشود كه كتاب الهي بين آنها حكم كند ولي عدهاي از آنها رو برميگردانند و از اينكار اعراض ميكنند.» علي عليهالسلام در خطبه 175-176 نهجالبلاغه ميفرمايد: «از قرآن (كلام خدا) استفاده كنيد و از موعظههاي خدا موعظه شويد و نصيحت خدا را بپذيريد. خداوند با آشكار كردن احكامش درِ عذر را بر شما بسته و حجت را از شما گرفته و آنچه را دوست دارد و آنچه را دوست ندارد براي شما بيان كرده است تا از آنچه دوست دارد پيروي كنيد و از آنچه دوست ندارد كنارهگيري كنيد... بدانيد كه اين قرآن نصيحت كنندهاي است كه دغلكاري نميكند و راهنمائي است كه گمراه نميكند و گويندهاي است كه دروغ نميگويد. كسي با قرآن همنشين نشد مگر اينكه به هدايتش اضافه شد و از كوري (ناداني) او كم شد. بدانيد كه كسي بعد از قرآن كمبود ندارد و كسي قبل از قرآن بينياز نيست ... ندا دهندهاي روز قيامت فرياد ميزند كه آگاه باشيد هركسي كه بذري كاشته گرفتار كاشته خويش و عاقبت عملش ميباشد غير از كساني كه بذر قرآن كاشتهاند. پس شما از كساني باشيد كه بذر قرآن ميكارند و از پيروان قرآن باشيد. در راه خدا از قرآن راهنمائي بخواهيد و از قرآن عليه خواهشهاي نفساني خود نصيحت بخواهيد و عقايد خود را در مقابل قرآن (به غلط بودن) متهم كنيد و خواستههاي خود را در مقابل قرآن ناخالص بدانيد.» البته ميدانيد كه بسياري از افراد كلام خدا را تحريف ميكنند و آن را منطبق با عقايد خود ميكنند همانطور كه قرآن در آيه 2:75ميفرمايد: «آيا انتظار داريد كه به حرفهاي شما ايمان بياورند در صورتي كه عدهاي از آنها كلام خدا را ميشوند و پس از اينكه آن را فهميدند معني آن را عوض ميكنند و خودشان هم ميدانند چه كاري ميكنند.» ولي افراد بياطلاع با حسن نيتي كه به آنان دارند آن را ميپذيرند و با حسن نيت بازگو ميكنند. تحريف عوض كردن معني كلام است و تبديل عوض كردن كلمات. بعضي نيز بنام تأويل قرآن معني سخن خدا را عوض ميكنند. در صورتي كه خداوند در آيه 3:7 ميفرمايد: «كساني كه ميل بباطل دارند دنبال متشابهات قرآن ميروند. دنبال فتنه (انحراف و آشوب) ميگردند و دنبال تأويل متشابهات ميروند.» البته معني آيات متشابه روشن است و همانطور كه گفته شده براي هدايت مردم كافي است و افراد را هدايت ميكند. علي عليهالسلام در خطبه 90-91 نهجالبلاغه ميفرمايد: «بدان كه راسخين در علم كساني هستند كه اقرار به ندانستن تمام غيبي كه در پرده است آنها را از عبور از سدهائي كه جلوي غيب زده شده بينياز كرده است و خداوند اعتراف به ناتواني آنها را از دستيابي به آنچه كه به آن احاطه علمي ندارند ستوده و ترك تعمق آنها را در چيزهائي كه آنها را مكلف نكرده از كنه و باطن آن پيجوئي كنند رسوخ در علم ناميده است.» قرآن براي هدايت مردم به زباني روشن و آسان بيان شده است همانطور كه خداوند در آيه 2:185 ميفرمايد: «قرآن راهنماي مردم است.» و مردم شامل كليه افراد بشر حتي بيسوادترين افراد ميشود همانطور كه افراد بيسواد 14 قرن پيش عربستان را هدايت كرد و همانطور كه علي عليهالسلام در خطب 175 نهجالبلاغه ميفرمايد: «هيچكس (يعني حتي هيچ بیسواد و كودني) با قرآن همنشين نشد مگر اينكه بر هدايت او اضافه شد و از كوري (ناداني) او كم شد.» خداوند در آيه 17 و 22 و 32 و 54:40 ميفرمايد: «قرآن را براي توجه داشتن آسان كرديم.» و در آيه 26:195 ميفرمايد: «روحالامين (جبرئيل) قرآن را به زبان عربي روشن بر قلب تو نازل كرد تا از بيم دهندگان باشي.» اگر قرآن را بدون تحريف معاني لغات آن و بدون تأويل و آسمان و ريسمان به هم بافتن بيان كنيم پس از چندي مسلمانان با حقايق اسلام آشنا خواهند شد و خواهند فهميد كه وظيفه دارند دنياي پاكي بسازند كه در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و بتپرستي (فردپرستي) و بتسازي اثري نباشد و بايد در اين راه با جان و مال جهاد كنند. مطابق آيه 45:15.
هركس بنام دين حرفي ميزند و عقيدهاي ابراز ميكند ولي بايد ديد كتاب الهي هر دين چه ميگويد. خداوند در آيه 44 مائده ميفرمايد: «كساني كه مطابق كتاب الهي (آنچه خدا نازل كرده) حكم نكنند كافرند.» و در آيه 5:68 ميفرمايد: «بگو اي اهل كتاب دين نداريد (بر چيزي نيستيد). مگر اينکه تورات و انجيل و آنچه را که از خداوندتان بشما نازل شده اقامه كنيد.» مطابق كتاب ديني خود عمل كنيد. همه ميدانيم كه كتاب الهي ما مسلمانان قرآن است و علي عليهالسلام ميفرمايد: «از كساني باشيد كه بذر قرآن ميكارند و از پيروان قرآن هستند... و عقايد خود را در مقابل قرآن به غلط بودن متهم كنيد.» خداوند در آيه 4:136 ميفرمايد:«اي افراد با ايمان (اي مسلمانان) به خدا و رسولش و كتابي كه به رسولش نازل كرده و كتابي كه قبلاً نازل كرده ايمان بياوريد...»
در مورد هدف اصلي و اساسي دين خداوند در آيه 57:25 ميفرمايد: «پيغمبرانمان را با دلائل روشن فرستاديم و با ايشان كتاب و وسيله سنجش نازل كرديم براي اينكه مردم عادل باشند...» ميدانيم كه خدا كه فرستنده پيغمبران است بهتر از هركسي ميداند كه منظور خودش از فرستادن پيغمبرانش چيست. چون هركسي بهتر از ديگران ميداند منظورش از كاري كه كرده است چيست و ميدانيم كه خداوند دروغ نميگويد و نميخواهد ديگران را فريب دهد. چون دروغ و فريب كار آدم ضعیف محتاجي است كه ميخواهد با دروغگوئي و فريب ديگران احتياجش را برطرف كند. ما ميدانيم كه خداوند نه ضعيف است نه محتاج، چون «بر هر كاري توانا است.» و «از جهانيان بينياز است.» و در آيه 87 و 4:122 ميفرمايد: «از خدا راستگوتر چه كسي است؟» پس همانطور كه خداوند ميفرمايد منظور و هدف اساسي و اصليش از فرستادن پيغمبران و كتب الهي ساختن دنيائي است كه در آن از ظلم و بيعدالتي اثري نباشد و حقي از كسي پايمال نشود. ولي ميبينيم كه در قرن بيستم نيز قانون جنگل بر اجتماعات بشري حكومت ميكند و قدرتمندان به افراد ضعيف زور ميگويند و اين را حق خود ميدانند و انتظار دارند افراد ضعيف مطابق ميل آنها رفتار كنند. اين طرز عمل را در خانواده، در محل، در محيط كار، در شهر، در كشورها، و در بين كشورها ميبينيم. در كشورهائي كه بنام دموكراسي اداره ميشود حزب برنده خواستهاي خود را بنام قانون از مجلس ميگذارند و حتي نمايندگان مردم را كه برخلاف آن رأي دادهاند موظف (يعني مجبور) به اطاعت از آن ميكنند و پستهاي اساسي را بين افراد خود تقسيم ميكنند. مثل اينكه در احزاب مخالف يكنفر هم كه صلاحيت داشتن يكي از اين مشاغل را داشته باشد وجود ندارد چه رسد به ممالك ديكتاتوري كه افراد با زور سر نيزه بقدرت ميرسند. مسلمان (يعني كسي كه واقعاً تسليم حكم خدا است) موظف است با مال و جان خود بكوشد كه دنيائي بسازد كه در آن از ظلم و بيعدالتي اثري نباشد. چون خداوند در آيه 49:15 ميفرمايد: «مؤمنين (مسلمانان) واقعي فقط كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردند و بعداً هم دچار شك و ترديد نشدند و با مال و جانشان در راه خدا (يعني در راه اجراي احكام خدا و ساختن دنيائي پاك كه در آن از ظلم و بيعدالتي اثري نباشد) جهاد و تلاش كردند. چنين افرادي در ادعاي مسلماني خود صادقند.» ميدانيم كه تمام قدرتمندان مخالف عدالت يعني رعايت حقوق ديگران بوده و هستند و كساني كه با زور شمشير يا سر نيزه بقدرت ميرسيدند ميخواستند هر كاري كه دلشان ميخواهد بكنند (يَفْعَلُ ما يَشاءُ باشند) و هر دستوري كه ميدهند بدون چون و چرا اجرا شود (يَحْكَمُ ما يُريدُ باشند) و بقولي سادهتر خدا و صاحب اختيار مردم باشند و فرعون وار بگويند اَنَا رَبُّكُمُ الْاَعلي (من صاحب اختيار برتر و والامقام شما هستم.» تمام انسانها چنگيز و فرعون و استالين و هيتلر هستند. ولي قدرت آنان را پيدا نكردهاند. چون خداوند در آيه 6 و 96:7 (سوره علق) ميفرمايد: «انسان چون خود را بينياز ببيند حتماً طغيان ميكند.» و طاغوت ميشود. قدرتمنداني كه با زور شمشير يا سر نيزه بر سر كار ميآمدند عدالت يعني هدف اصلي و اساسي دين را مخالف خواستهها و هوي و هوسهاي خود ميديدند و سعي ميكردند دين را وارونه كنند و بدست روحاني نماهاي خود فروخته اينكار را عملي كردند و دين را بصورت بازي و سرگرمي و تشريفاتي پوچ و توخالي درآوردند كه از بسياري از این تشریفات در كتاب الهي اثري نميبينيم. بقول خداوند در آيه 6:70 «دين خود را بازي و سرگرمي گرفتند و زندگي دنيا آنها را فريب داد.» متأسفانه اين روحاني نماهائي كه حكام آنها را عَلَم ميكردند و مشهور ميساختند در بين مردم مشهور و معتبر ميشدند و نوشتهها و گفتههاي آنان ملاك و معيار شناخت دين ميشد و روحانيون واقعي از ترس اين حكام جرئت اظهار حقيقت دين را نداشتند و در حال تقيه بسر ميبردند و وقت خود را صرف بيان جزئيات عبادي ميكردند يا در تاريخ گذشته غرق ميشدند در صورتيكه خداوند در آيه 4:31 ميفرمايد: «اگر از گناهان كبيرهای که از آن نهیشدهاید خودداري كنيد گناهان كوچك شما را ميبخشيم و شما را با احترام وارد بهشت ميكنيم.» گناهاني كه از آن نهي شدهايد چه رسد به آنچه كه در قرآن اثري از آن ديده نميشود. و در آيه 134 و 2:141 ميفرمايد: «آنها عدهاي بودند كه از دنيا رفتند. هر چه كردند متعلق بخودشان است و كارهائي كه شما ميكنيد متعلق بشما است و درباره كارهائي كه آنان ميكردند از شما سؤال و بازخواست نميكنند.» تاريخ گذشتگان فقط ميتواند درس عبرتي براي افراد خردمند باشد همانطور كه خداوند در آيه آخر سوره يوسف ميفرمايد: «در داستان زندگي آنها عبرتي براي خردمندان وجود دارد.»
مسلمانان موظفند دنياي پاكي بسازند كه در آن حق كسي پايمال نشود و بايد در اين راه با مال و جان جهاد كنند و چون اينكار كاري نيست كه از دست يكنفر يا صد هزار نفر ساخته باشد لذا مسلمان واقعي بايد ديگران را با حكمت و بصيرت به راه خدا يعني ساختن يك دنياي پاك دعوت كند همانطور كه خداوند در آيه 16:125 ميفرمايد: «مردم را با حكمت و پند و اندرز نيكو به راه خداوندت دعوت كن و با بهترين روش با آنها بحث و گفتگو كن.» و در آيه 12:108 ميفرمايد: «بگو اين راه من است. من مردم را با بصيرت به راه خدا دعوت ميكنم، پيروان من هم همينطور.» مسلمان واقعي در اين راه با تمام دينداران جهان و تمام اصلاحطلبان و عدالتخواهان همكاري میكند. چون همانطور كه خداوند فرموده «تمام پيغمبران» براي اين فرستاده شدهاند كه «مردم عادل باشند.» وقتي هدف تمام پيغمبران يكي است شرط عقل اين است كه پيروان تمام اديان دست بدست هم دهند و در راه هدف مشترك كه خواست همه است با هم همكاري كنند. اين دعوتي است كه مسلمانان بايد بكنند چون خداوند در آيه 3:64 ميفرمايد: «بگو اي اهل كتاب (اي دينداران) بسوي كلمهاي بيائيد كه بين ما و شما مساوي است (و آن كلمه اين است) كه فقط خدا را بندگي كنيم و چيزي را شريك او نسازيم و بعضي از ما بعضي را غير از خدا ارباب خود نگيرند...» بندگي يا عبادت يعني اطاعت محض و بدون چون و چرا از فرمان ارباب كردن و خواست او را انجام دادن و در مقابل او خضوع و خشوع داشتن.
وقتي خداوند كه رَبُّ الْعالَمينَ است ميخواهد دنيائي ساخته شود كه در آن ظلم و بيعدالتي نباشد بنده او نيز در راه اين هدف و منظور بايد فعاليت كند و دينداران جهان را به همكاري در اين راه دعوت كند و اينكار را با حكمت و بصيرت انجام دهد. ولي ميدانيم كه خداوند در آيه 9:31 ميفرمايد: «یهودیان و عيسويان دانشمندان ديني و زاهدان تارك دنياي خود همچنين پيغمبرشان مسيح ابن مريم را ارباب خود گرفتند در صورتيكه به آنها دستور داده شده بود كه فقط خداي يگانه را عبادت (بندگي) كنند. معبودي (وجودي كه انسان مطيع محض او باشد) غير از خدا وجود ندارد. خدا خيلي بالاتر از اين چيزهائي است كه شريك خدا ميسازند.» ارباب يعني مالك و صاحب اختيار و آقا و سرور. البته در عربي جمع است و در فارسي بمعني مفرد بكار ميرود. ميدانم كه بيشتر شما اينها را بهتر از من ميدانيد.
حق و عدالت در نظر مسلمان بالاتر از تمام دوستيها است چون خداوند در آيه 4:135 ميفرمايد: «اي افراد با ايمان (اي مسلمانان) مراقب اجراي عدالت باشيد و براي خدا شهادت دهيد اگرچه بر ضرر خودتان يا پدر و مادر و نزديكانتان باشد. چه غني باشند چه فقير...» و در آيه 5:8 ميفرمايد: «اي افراد با ايمان (اي مسلمانان) مراقب اجراي احكام خدا باشيد و از روي حق و عدالت شهادت دهيد و دشمني دستهاي شما را به بيعدالتي وا ندارد در همه حال عادل باشيد چون عدالت به تقوي نزديكتر است و از (نافرماني و عذاب) خدا بترسيد چون خدا از كارهائي كه ميكنيد آگاه است.»
ميدانیم كه اسلام بر پايه توحيد بنا شده يعني مسلمان بايد فقط بنده و مطيع محض خدا باشد و فقط در مقابل خدا احساس و ابراز كوچكي كند و بس و فقط در مقابل خدا سر تعظيم خم كند (ركوع كند) و فقط در مقابل خدا سر بر خاك نهد (سجده نمايد). در اسلام حمد (ستايش و ثنا) فقط به خدا اختصاص دارد. مسلمان هر روز بارها در نماز خود تكرار و يادآوري ميكند كه اَلْحَمْدُ للهِ رَبِّ العالَمينَ «ستايش و ثنا فقط بخدائي اختصاص دارد كه صاحب اختيار جهانيان است.» در قرآن كلمه حمد فقط در مورد خدا بكار رفته و براي هيچكس حتي هيچ پيغمبري بكار نرفته است. ميدانيم تمام ديكتاتورهاي جهاني كه باعث خونريزيهاي بزرگ شدهاند در اثر همين ستايشها و ثناگوئئيها و مداحيها بوجود آمدهاند و حقوق افراد را پايمال كردهاند و ناموسها را بباد دادهاند و شهرها و دهات را خراب كردهاند. و تمام ديكتاتوران با توحيد واقعي و بنده خدا بودن افراد و خوشان مخالف بودهاند و ميخواستهاند مردم بنده و مطيع محض آنان باشند و بدون چون و چرا حكم آنان را اجرا كنند. لذا در صدد وارونه كردن دين بودهاند و بدست روحاني نماهاي خود فروخته اينكار را كردهاند و مردم را به بتپرستي كشاندهاند. خداوند در آيه 16:36 ميفرمايد: «در بين هر گروهي پيغمبري فرستاديم كه بگويد خدا را بندگي كنيد و از طاغوت اجتناب كنيد.» و در آيه 39:17 ميفرمايد: «كساني كه از بندگي طاغوت خودداري كردند و بسوي خدا و اطاعت از (احكام خدا) برگشتند مژده دارند.» ولي در آيه 4:60 ميفرمايد: «آيا كساني را كه گمان ميكنند كه به آنچه به تو نازل شده (يعني قرآن) و آنچه قبل از تو نازل شده (تورات و انجيل و صحف انبياء) ايمان دارند ندیدی که ميخواهند حكميت (داوري) به طاغوت ببرند؟ در صورتيكه به آنها دستور داده شده كه طاغوت را قبول نداشته باشند ولي شيطان ميخواهد هر چه بيشتر آنها را گمراه كند.» ديكتاتوران كشورها حيثيت و كرامت انساني انسانها را در هم شكستهاند و مردم را به بندگي و اطاعت خود كشيدهاند همانطور كه خداوند درباره فرعون در آيه 43:53 ميفرمايد: «فرعون قوم خود را تحقير كرد آنها هم از او اطاعت كردند.» اين افراد بيشخصيت كه شخصيت آنها توسط قلدران در هم شكسته به بت پرستي عادت كردهاند و معني توحيد را نميشناسند همانطور كه قرآن در آيه 39:45 ميفرمايد: «وقتي فقط صحبت از خدا باشد دل كساني كه به آخرت ايمان ندارند دچار تنفر ميشود و وقتي صحبت از افراد ديگري غير از خدا باشد خوشحال ميگردند.»
مسلمان موظف است مردم جهان را به توحيد دعوت كند و شخصيت خرد شده آنها را زنده سازد تا واقعاً با شناخت واقعي بگويند اِيّاكَ نَعْبُدُ «خدايا فقط تو را بندگي ميكنيم.» يعني فقط در مقابل تو احساس و ابراز كوچكي ميكنيم و فقط از فرمان تو بدون چون و چرا اطاعت ميكنيم و فقط در خدمت تو هستيم. مسلمان در اين راه با تمام دينداران جهان همكاري ميكند و آنها را به اينكار دعوت ميكند. (مطابق آيه 3:64) چون همه پيغمبران مردم را بتوحيد دعوت ميكردند. 3 فرمان از 10 فرمان تورات در مورد توحيد است. شماره 1 تا 20:7 خروج (کتاب عهد عتیق، تورات) ميگويد: «خدا تكلم فرمود و همه اين كلمات را گفت ... تو را خدايان ديگر غير از من نباشد ... صورتي تراشيده ... براي خود مساز و نزد آنها سجده مكن و آنها را عبادت منما ... نام يَهُوَه خداي خود را بباطل مبر...» و عيسي مسيح عليهالسلام در شمار 12:29 انجیل مرقس ميفرمايد: «اول احكام اين است كه بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما خداوند واحد است.» و در شماره 17:3 انجیل يوحنا به خداوند عرض ميكند«حيات جاوداني آن است كه تو را خداي واحد حقيقي و عيسي مسيح را كه فرستادي بشناسند.» و پولس در شماره 4 و 8:6 رساله اول قرنتيان (کتاب عهد جدید، انجیل) مينوسيد: «خدائي ديگر جز يكي نيست» و «ما را يك خدا است» در هيچكدام از اناجيل عيسي عليه السلام ادعاي خدائي نكرده است چه رسد به تثليث.
اصل 13 قانون اساسي ميگويد: «ايرانيان زرتشتي، كليمي و مسيحي تنها اقليتهاي ديني شناخته ميشوند كه در حدود قانون در انجام مراسم ديني خود آزادند و در احوال شخصيه و تعليمات ديني بر طبق آئين خود عمل ميكنند.» و اصل چهاردهم ميگويد: «بحكم آيه شريفه لا يَنْهيَكُمُ اللهُ عَنِ الَّذينَ لَمْ يُقاتِلوُكُمْ فِي الدّينِ وَ لَمْ يَخْرُجُوكُم مِنْ دِيارِكُمْ اَن تَبَرُّوُهُمْ و تُقْسِطوُا اِلَيْهِمّ. اِنَّ اللهَ يُحِبُّ المُقسِينَ. (8: 60) دولت جموري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غيرمسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت كنند. اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه بر ضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند.» قرآن در آيه 13و 15: 42 ميفرمايد: «خداوند براي شما همان چيزي را قانونگذاري كرد كه نوح را به آن سفارش كرد و همان چيزي است كه بتو وحي كرديم و ابراهيم و موسي و عيسي را به آن سفارش كرديم كه دين را اجرا كنيد و در دين دچار تفرقه نشويد. اين چيزي كه مردم را به آن دعوت ميكني بر مشركين سنگين ميآيد ولي خدا هركس را كه بخواهد انتخاب ميكند و هركس را كه بسوي او (به اطاعت از احكام او) برگردد هدايت ميكند.» «تو مردم را به آن (اقامه و اجراي دين و تفرقه نداشتن در آن) دعوت كن و همانطور كه بتو دستور داده شده در اينكار استقامت بورز و از دلخواه آنان (مشركين) پيروي مكن. و بگو من به هر كتابي كه خدا نازل كرده ايمان دارم و بمن دستور داده شده كه بين شما به عدالت رفتار كنم. خدا صاحب اختيار ما و شما است.» و در آيه 2:136 ميفرمايد: «بگوئيد ما به خدا و آنچه بما و آنچه به ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و فرزندان يعقوب نازل شده و آنچه به موسي و عيسي داده شده (تورات و انجيل) و آنچه به پيغمبران از جانب خداوندشان داده شده (صحف انبياء) ايمان داريم فرقي بين هيچكدام آنها نميگذاريم (همه را پيغمبر خدا ميدانيم) و ما تسليم خدا هستيم.» و آيه 3:84 .
خداوند در آيه 29:46 ميفرمايد: «با اهل كتاب فقط با بهترين روش صحبت كنيد. باستثناء ستمكاران آنها و بگوئيد ما به آنچه بما و شما نازل شده ايمان داريم. خداي ما و شما يكي است و ما تسليم او هستيم.» و در آيه 44 و 5:46 ميفرمايد: «تورات را ما نازل كرديم در آن هدايت و نور است.» و «ما به عيسي انجيل را داديم كه در آن هدايت و نور است.» و در آيه 5:47 ميفرمايد: «بايد اهل انجيل (عيسويان) مطابق آنچه خدا در انجيل نازل كرده حكم كنند.»
مسلمانان بايد با مسيحيان روابط حسنه داشته باشند و آنها را با تعاليم مسيح ع و انجيل آشنا سازند و به آنها يادآوري كنند كه مسيح عليهالسلام در شماره 15:13 انجيل متي ميفرمايد: «هر نهالي (دستوري) كه پدر آسماني من نكاشته (بيان نكرده و در کتاب الهی نیست) بايد كنده شود.» و در شماره 6:46 انجیل لوقا ميفرمايد: «چون است كه مرا خداوندا خداوندا ميگوئيد و آنچه ميگويم بعمل نميآوريد.» و در شماره 17 تا 19:19 متي ميفرمايد: «اگر بخواهي داخل حيات شوي احكام را نگاه دار ... قتل مكن ... زنا مكن. دزدي مكن. شهادت دروغ مده. پدر و مادر خود را حرمت دار و همسايه خود را مثل نفس خود دوست بدار.» ميدانيم كه در ممالك مسيحي قتل و زنا و دزدي و شهادت دروغ وجود دارد. و بايد به آنها گفت ما هم همين را ميخواهيم. بيائيد با يكديگر همكاري كنيم و جلوي اينكارها را در جهان بگيريم. سفرا و كنسولها و دانشجويان حتي تاجران و مسافران ميتوانند نقش بزرگي در اين راه به عهده داشته باشند. با دعوت دانشمندان آنها به ايران ميتوان با برگزاري سمينارها آنها را با اين هدف آشنا كرد. با تشكيل حزب اصلاحطلب در كشورها ميتوان تمام دينداران و اصلاحطلبان را متحد كرد.