4

ما يكتاپرست هستيم يا از نظر خداوند مشرك هستيم؟

تصورها و ادعاها و خيال‌ها حقيقت را تغيير نميدهد. براي اينكه ببينيم موحد و يكتاپرست هستيم يا مشرك بايد خودمان را با معياري كه خدا تعيين نموده بسنجيم نه با خيالات و تصورهاي خودمان چون ما با معيارها و معلومات غلط يا ناقص خود فكر ميكنيم. اگر بخواهيم ببينيم موحد هستيم يا مشرك بايد خودر ا از نظر دين و كتاب الهي بسنجيم. بايد ديد خداوند موحد را چه كسي ميشناسد و مشرك را چه كسي ميشناسد.

خداوند در آيه 31 و 32 روم سوره 30 ميفرمايد: «در حالي كه توبه ميكنيد (يعني از كارهاي غلط خود دست برميداريد) بسوي اطاعت از خدا برگرديد و از نافرماني او (اطاعت نكردن از دستورهاي او) پرهيز كنيد و نماز را بپا داريد و از مشركيني كه دينشان را فرقه‌فرقه كردند نباشيد كه هر دسته‌اي به اعتقادات خود دلخوش هستندچون غير از آن چيزي نشنيده‌ايد. آيا ما جزو يكي از اين فرقه‌ها نشده‌ايم و بنام فرقه‌اي از شيعيان يا سني‌ها (اهل سنت) يا عرفا يا صوفيان نشده‌ايم كه ديگران را بي‌دين ميدانيم و آنها را تكفير ميكنيم در صورتيكه ما خودمان يكي از آن فرقه‌هاي منحرف هستيم. چون دين خدا يكي است و پيغمبر اسلام يكي است و كتاب الهي مسلمانان يكي است و ما موظف هستيم مطابق كتاب الهي حكم و اظهارنظر كنيم چون اگر نكنيم مطابق آيه 44 مائده سوره 5 كافر هستيم چون خداوند در اين آيه ميفرمايد: «... كساني كه مطابق آنچه خدا نازل كرده (مطابق وحي و كتاب الهي) حكم نكنند كافر هستند». خدا شوخي نميكند و حقيقت را ميگويد و خداوند در آيه 3 مائده ميفرمايد: «امروز دين شما را كامل كردم و نعمت خودم را بر شما تمام كردم و اسلام را براي شما دين پسنديدم...» اين آيه و در حدود 90 درصد آيات اين سوره فقط در اين سوره آمده است. حتي بعضي از كلمات و لغات اين سوره فقط در اين سوره آمده است و با آنها است كه دين كامل شده. خداوند در آيه 9 اِسراء سوره 17 ميفرمايد: «اين قرآن به بهترين راه هدايت ميكند و به افراد با ايماني كه كار درست ميكنند مژده پاداش بزرگي را ميدهد». وقتي قرآن انسان را به بهترين راه هدايت ميكند و دين كامل است مسلمان دنبال چه چيز ديگري بايد بگردد؟ آيه 3 اعراف سوره 7 ميفرمايد: «از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده (از وحي و كتاب الهي) پيروي كنيد و از اولياء ديگري پيروي نكنيد...» آيا با اين دستور صريح و روشن باز مسلمان از چيز ديگري پيروي ميكند كه آن چیزها توسط انسان‌ها دو قرن يا سه قرن بعد از هجرت پيغمبرص نوشته شده. چون نويسنده صحيح بخاري در سال 256 هجري از دنيا رفته و نويسنده اصول كافي در حدود 328 سال پس از هجرت پيغمبر ص از دنيا رفته و مسلماً اين كتاب را در زمان جواني خود ننوشته‌اند. انسان عاقل به هيچوجه نميتواند قرآن را ترك كند و به چنين كتاب‌هائي استناد كند و در صورتيكه خداوند بطور صريح و روشن ميفرمايد: «از اوليائي غير از قرآن پيروي نكنيد». و «از قرآني كه از طرف خداوندتان به شما نازل شده پيروي كنيد» باز از چنين كتاب‌هائي پيروي كند. خداوند در آيه 31 توبه سوره 9 ميفرمايد: «يهوديان و مسيحيان دانشمندان ديني و زاهدان ديرنشين خود و پيغمبرشان را ارباب خود گرفتند (از آنها بدون چون و چرا اطاعت كردند). در صورتيكه به آنها دستور داده شده بود فقط از معبود واحد (يعني از خدا) اطاعت بي‌چون و چرا بكنند. معبودي (كسي كه از دستورها و نظرهايش بدون چون و چرا اطاعت شود) غير از خدا وجود ندارد. خدا خيلي بالاتر از اين چيزهائي است كه شريك خدا ميسازند». مي‌بينيم كه اين اطاعت بي‌چون و چرا از اين افراد از نظر خداوند شرك است، ولي مي‌بينيم كه دنيا در اين شرك ميلولد و غرق است. چون در تمام دنیا بجاي پيروي از كتاب الهي از افرادي كه بنام روحاني معروف شده‌اند بدون چون و چرا اطاعت ميكنند. در صورتيكه اين افراد همانطور كه در سراسر دنيا ديده ميشوند، دين را دكان كسب مخارج زندگي خود كرده‌اند و از راه دين نان ميخورند. در صورتيكه بيان دين وظيفه هر دينداري است و نبايد از اين راه پولي بگيرند. همانطور كه خداوند در آيه 21 يس سوره 36 ميفرمايد: «از كساني پيروي كنيد كه از شما مزدي نميخواهند و خودشان راه صحيح دين را شناخته‌اند». در صورتيكه اگر اينها دين را شناخته بودند از مردم مزدي نميخواستند و مطابق ميل مريدان خود سخن نمي‌گفتند و بين آنها و ديگران تفرقه نمي‌انداختند. چون كتاب الهي يك كتاب بيشتر نيست و اگر اشتباهي ميكردند با شنيدن آن از زبان ديگران اشتباه خود را رفع ميكردند. مي‌بينيم كه اين دين‌فروشان بي‌اطلاع يا دروغگو به مريدان خود ميگويند در گرفتاري‌هاي خود از بزرگان مرده خود كمك بخواهند و در گرفتاري‌هاي خود علي ع، حسين ع، فاطمه ع، ابوالفضل عباس ع را به كمك بخوانند، در صورتيكه تمام آنها در گرفتاري‌هاي خود از خدا كمك مي‌خواستند. آيا اين افراد مشرك‌تر هستند يا مشركان زمان پيغمبر كه خداوند در آيه 22 و 23 يونس سوره 10 درباره آنان ميفرمايد: «خدا وجودي است كه شما را در خشكي و دريا گردش ميدهد. وقتي سوار كشتي شده‌ايد و باد پاكي شما را حركت ميدهد و با آن خوشحال هستيد ناگهان باد تندي (طوفاني) مي‌آيد و امواج از هر طرف سوي شما مي‌آيد و خيال ميكنيد كه امواج شما را احاطه ميكند. در آنحال خدا را در حالي كه دين را براي او خالص ميكنيد به كمك ميخوانيد و ميگوئيد اگر ما را از اين بلا نجات دادي سپاسگزار خواهيم بود. ولي وقتي خدا شما را نجات داد و به خشكي رسيديد در زمين به ناحق به تجاوز بحقوق ديگران ميپردازيد. اي مردم ظلم و تجاوز شما بر ضرر خودتان است...» آنها مشرك‌تر هستند يا كساني كه در چنين حالي و در گرفتاري‌هاي ديگر علي و فاطمه و حسين و عباس عليهم‌السلام را بكمك ميخوانند؟