من نميدانم شما هم مثل بيشتر افرادي كه آزادي عقيده و آزادي بيان و آزادي قلم را فقط براي اين عنوان ميكنند كه از آن براي گفتن آنچه بنظرشان صحيح ميآيد بگويند و بنويسند دستآويز قرار دادهايد يا نه؟ آيا دگرانديشي را براي خود جايز ميدانيد يا نه؟ يا نويسندگاني كه دم از آزادي فكر و دگرانديشي ميزنند فقط آن را براي خود ميخواهند يا به ديگران هم اجازه ميدهند كه برخلاف آنان بينديشند و اعتقاد داشته باشند؟ آقاي اميرنجات تحت عنوان «قرآن چيست؟» در شماره 187 آن مجله مطالبي از كتابهاي ديگران انتخاب و ترجمه و اقتباس كردهاند. اين ديگران آنچه نوشته ايشان نشان ميدهد يهوديان و شايد مسيحيان بودهاند. معلوم است كه اين دو دسته بايد در صدد رد قرآن یا لااقل ايجاد شك در عقايد مسلمانان نسبت به قرآن باشند. چون ميبينيم در قرن بيست و يكم هم آنها صريحاً از قول قرآن در راديوها و تلويزيونها دروغ ميگويند و در مجلات و روزنامهها و کتابها دروغ مينويسند. مثل آخوندهاي مسلمان. چون كتاب عهد عتيق (مشهور به تورات) بسادگي به يهوديان درس دروغگوئي ميدهد. چون بزرگان آنها همه دروغگو بودهاند. چون ابراهیم در مصر زن خود ساراي را خواهر خود معرفي ميكند كه جانش در امان باشد. باب 12 پيدايش را بخصوص از شماره 11 آن بخوانيد. باب بيستم پيدايش (كتاب اول عهد عتيق) را هم بخوانيد. اسحق هم زن خود رِفقَه را براي حفظ جان خود خواهر خود معرفي ميكند. باب بيست و ششم پیدایش بخصوص شماره 6 به بعد را بخوانيد. لابان دائي يعقوب به او حقه ميزند و لِیَه را بجاي راحيل به حجله او ميفرستد. شماره 22 به بعد باب بيست و نهم پيدايش را بخوانيد. يعقوب به لابان حقه ميزند. باب سيام پيدايش را بخوانيد. يعقوب به پدر خود اسحاق كه كور شده بود حقه ميزند و دروغ ميگويد و خود را عيسو برادر بزرگ خود معرفي ميكند و از او بركت ميگيرد. اينها متن كتاب مقدس يهوديان و مسيحيان است كه مسيحيان چاپ ميكنند. عيسي مسيح در شماره 17 تا 19 باب 5 انجيل متي ميگويد: «گمان مبريد كه آمدهام تا تورات يا صحف انبياء را باطل سازم. نيامدهام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم. زيرا به شما ميگويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزهاي يا نقطهاي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. اما هر كه بعمل آورد و تعليم نمايد، او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» مطابق هر 4 انجيل كاهنان يهودي با دروغ و تهمت عيسي را بكشتن دادند. در صورتيكه عيسي مطابق شماره 22:21 انجيل متي به آنها گفته بود: «مال قيصر را به قيصر ادا كنيد و مال خدا را به خدا.» شماره 12:17 انجیل مرقس و شماره 20:25 انجیل لوقا را هم ببينيد. ولي آنها مطابق شماره 23:2 لوقا و شماره 19:12 انجیل یوحنا به پنطيوس پيلاطس گفتند: «اين شخص را يافتهايم كه قوم را گمراه ميكند و از جزيه دادن به قيصر منع مينمايد و ميگويد كه خود مسيح و پادشاه است.» و «اگر اين شخص را رها كني دوست قيصر نيستي. هر كه خود را پادشاه سازد برخلاف قيصر سخن گويد.» در صورتيكه هر دو اينها دروغ و تهمت به مسيح بود. به دست پروردگان اين دو كتاب چگونه ميتوان اعتماد كرد. در صورتيكه در سياست به سادگي به مردم كشور خود و به مردم جهان دروغ ميگويند. آنها براي خراب كردن اسلام به سادگي دروغ ميگويند. و اينكار را وظيفه ديني خود ميدانند.
علي ع در خطبه 17 نهجالبلاغه ميگويد: «منفورترين افراد پيش خدا دو نفرند ... دومي كسي كه نادانيها را جمع كرده و آن را بسرعت در بين افراد نادان جامعه پخش ميكند. در تاريكيهاي فتنه گمشده. نسبت به آنچه در گرو آرامش و اصلاح بین مردم است كور است. آدم نماها اسم او را دانشمند گذاشتهاند، در صورتيكه دانشمند نيست. صبح زود براي جمعآوري چيزي كه كم آن بهتر از زياد آن است رفته. بطوري كه از آب متعفن سيراب شده و گنجي از لاطائلات اندوخته.» اين حرف مال هركسي باشد درست است. چون از اين افراد در جامعه بشري زيادند و مردم آنها را دانشمند مينامند. چون مطالب زيادي ميدانند. ولي مردم بياطلاع توجه ندارند اين مطالب جزو لاطائلات و مطالب بيارزش و گمراه كننده است. كساني كه اينها را دانشمند ميدانند در كليه اديان و مذاهب و مسالك وجود دارند. چون مردم بياطلاع از يك چيز نميتوانند درست و غلط را درباره آن تشخيص دهند. قرآن بيشك كلام خداست و در آن دست برده نشده. چون روابط رياضي كه در آن وجود دارد، نشان ميدهد كه قرآن كار محمد بيسواد 14 قرن پيش عربستان نبوده بجاي خود، كار تمام مردم آن زمان هم نبوده و كار مردم اين زمان هم نيست. چون در آن زمان در عربستان نه كامپيوتري وجود داشت نه ماشين حسابي كه بتواند اين محاسبات سرگيجهآور و مبهوت كننده را بكند. اين مخالف خوانان بهتر است كه يك روز يا يك ماه بخود فرصت مطالعه و بررسي بدهند بعد درباره الهي بودن يا نبودن قرآن اظهار عقيده كنند. اولاً اگر شماره رديف سورهها را با تعداد آيات آن سوره كه در آخر سوره وجود دارد جمع کنیم مسلماً بعضي از آنها زوج (جفت) خواهد بود و بعضيها فرد (طاق) يعني رقم سمت راست آنها بعضي زوج خواهد بود مثل 0 و 2 و 4 و 6 و 8 و بعضي فرد خواهد بود مثل 1 و 3 و 5 و 7 و 9 . اگر زوجها را از فردها جدا كنيم، درست نيمي از آنها زوج در ميآيد و نيمي فرد. اگر زوجها را با هم جمع كنيم درست به تعداد مجموع آيات قرآن كه در آخر هر سوره نوشته شده بدست ميآيد بدون يكي كم يا زياد و اگر حاصل جمعهاي فرد را با هم جمع كنيم درست 6555 بدست ميآيد، يعني درست مساوي حاصل جمع شماره رديف 1 تا 114 سورههاي قرآن. براي هر آدم متفكر عاقل منصفي معلوم ميشود كه اين محاسبه كار محمد بيسواد 14 قرآن پيش عربستان نبود و كار محمد ص پيغمبر اسلام هم نبوده و كار خداوندي است كه عقل كلي و محاسب دقيق است. توجه داشته باشيد كه حاصل جمع آيات قرآن 6236 ميباشد. با يك ماشين حساب ساده ميتوانيد آن را امتحان كنيد تا كوچكترين شكي براي شما باقي نماند. ميدانيد كه قرآن با بِسْمِ الله الرَّحمنِ الرَّحيمِ شروع ميشود. پس اين چهار كلمه يعني بسم و الله و الرحمن و الرحيم 19 رابطه يا 21 رابطه رياضي وجود دارد. البته از لحاظ حروف ابجد. كه امكان قابل قسمت بودن آنها به عدد 19 در حدود يكي از 1025×37 ميباشد يعني كسري كه روي آن يك و مخرج آن 37 كه در مقابل آن 25 صفر باشد. كدام عاقل منصفی ميتواند تصور كند كه چنين محاسبهاي كار محمد بيسوادي كه در عربستان زندگي ميكرده بوده. اما وقتي تعصب و خشكانديشي و خود را عقل كل پنداشتن، انسان را از تحقيق باز دارد ديگر شخص به خود اجازه نميدهد كه مطالعه و فكري بكند كه برخلاف نظري كه پيدا كرده، باشد. يكي از اين روابط امكانش 73-10 يعني كسري كه صورت آن يك و مخرج آن عدد يك كه در مقابلش 73 صفر باشد است. توجه داشته باشيد هر 9 صفر نشانه يك ميليارد يا يك بيليون است. يعني معادل حروف ابجد هر كدام از اين حروف اگر درست بجاي خود قرار گيرد امكان يك دهم دارد. چون عددي معين بين صفر تا 9 لازم دارد. مجموع اين روابط امكاني در حدود 70-10 را دارد.
در قرآن 7 سوره است كه با حم يعني ح و م شروع ميشود (سوره 40 تا 46) تعداد ح و م هاي اين سورهها به ترتيب 64 ح و 380 م در سوره غافر و 48 ح و 276 م در سوره فصلت و 53 ح و 300 م در سوره شوري و 44 ح و 324 م در سوره زخرف و 16 ح و 150 م در سوره دخان و 31 ح و 200 م در سوره جاثيه و 36 ح و 225 م در سوره احقاف است حاصل جمع اين اعداد 2147 ميباشد كه اگر آن را به 19 تقسيم كنيم 113 بدست ميآيد بدون اينكه يكي كم يا زياد باقي بماند. اگر رقمهاي اين اعداد را با هم جمع كنيم درست همان 113 بدست ميآيد. رقم عدد 64 عبارت است از 6 و 4 و رقم عدد 38 عبارت است از 3 و 8 . حال اگر ح و م سه سوره 40 و 41 و 42 را جمع كنيم عددي بدست ميآيد كه خارج قسمت آن به 19 عدد 59 ميباشد. بدون يكي كم يا زياد. حال اگر ارقام اين اعداد را با هم جمع كنيم درست همان عدد 59 يعني خارج قسمت فوق بدست ميآيد. حال اگر اينكار را با چهار سوره 43 و 44 و 45 و 46 بكنيم و بعد ارقام آن اعداد را با هم جمع كنيم همان حالت پيش ميآيد. حال اگر ح و م سه سوره 41 و 42 و 43 را جمع كنيم بعد حاصل جمع ارقام آنها را بدست بياوريم همان رابطه را بين آن و خارج قسمت پيدا ميكنيم. حال اگر حاصل جمع ح و م چهار سوره 44 و 45 و 46 و 47 را بدست آوريم بين خارج قسمت آن به عدد 19 و حاصل جمع رقمهاي آن باز همان حالت را مييابيم. حالا شما 7 سخنراني بكنيد كه چنين حالتي داشته باشد كه نميتوانيد. اگر نتوانستيد 7 مقاله بنويسيد و چنين كاري در آن بكنيد. اگر نتوانستيد 14 عدد پيدا كنيد كه چنين روابطي در آن باشد. توجه داشته باشيد كه در آن زمان كامپيوتر نبوده است. اگر نتوانستيد بدون كامپيوتر اينكار را بكنيد با كامپيوتر اين 14 رقم ديگر را پيدا كنيد تا بدانيد قرآن كار محمد بيسواد 14 قرن پيش عربستان و مردم آن زمان نبوده، بجاي خود كار پيغمبر اسلام محمد ص نبوده و كار خداست و بس و قرآن كلام خدا است و پيغمبر پيامرسان خدا بوده و احكام قرآن اشتباه نيست و سعادت واقعي انسان را در بردارد. بايد توجه داشته باشيد كه آيه 29:48 سوره عنكبوت به پيغمبر ميفرمايد: «تو قبلاً كتابي نخوانده بودي و با دستت چيزي ننوشته بودي، چون در آن صورت كساني كه درصدد مخالفت با تو هستند بهانهاي بدست ميآوردند چون دچار شك ميشدند.»
از طرف ديگر قرآن در آيه 11 تا 2:13 سوره بقره ميفرمايد: «وقتي به آنها گفته شود در زمين فساد (خرابكاري) نكنيد ميگويند ما درصدد اصلاح هستيم. بدانيد كه آنها خرابكارند ولي توجه ندارند. وقتي به آنها گفته شود همانطور كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد ميگويند آيا ما هم مثل افراد كم عقل ايمان بياوريم؟ بدانيد كه آنها كم عقل هستند ولي اين را نميدانند.» چون دين را نميشناسند. چون دين را از زبان دكانداران دين فروش و مخالفان دين ميشنوند و شنيدهاند. نه مطالعه و تحقيق. دين آمده دنيائي بسازد كه در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصيت انسانها در آن اثري نباشد و فريبكاران و ديكتاتوران بر مردم حكومت نكنند. آيه 57:25 سوره حديد و 23:51 سوره مؤمنون و 24 و 70:25 سوره معارج و 17:36 سوره اسراء و 3:64 سوره آلعمران را ببينيد. اگر متوجه كلمه لااله الا الله شديد معني شخصيت دادن به انسان را درست ميفهميد. چون آن يعني معبودي غير از خدا وجود ندارد. يعني شخصي و مقامي و سازماني كه شما خود را در مقابل آن كوچك ببينيد و بدانيد، غير از خدا وجود ندارد. اما حكومتها و روحاني نماهاي دكاندار دين فروش در طول تاريخ مردم را به بندگي خود كشاندهاند.
ارادتمند همه پاكان جهان: بختيارينژاد