بعضيها هنوز نميدانند علوم طبيعي درباره آنچه در طبيعت است صحبت ميكند و درباره خالق طبيعت صحبت نميكند. كتاب ديني مسلمانان قرآن است كه پيغمبر اسلام فرموده مطالب آن از طرف خدا به من وحي شده و من فقط پيامبر (پيغامبر) خدا هستم و مسلمان كسي است كه تسليم خدا است و بس و پيام خدا را اجرا ميكند. مسلمان را از روي قرآن ميشناسند نه قرآن را از روي كار مدعيان اسلام. قرآن در آيه 10:36 سوره يونس ميفرمايد: «اكثر مردم از گمان پيروي ميكنند. در صورتيكه گمان به اندازه ذرهاي انسان را از حقيقت بينياز نميكند.» اگرچه هر رشتهاي از علوم طبيعي را خوانده باشند و در آن رشته استاد مسلم باشند. علوم طبيعي درباره طبيعت صحبت ميكند و قرآن درباره روابط انسانها با هم. اين دو رشته از هم جدا است. همانطور كه فيزيك از شيمي و از پزشكي و ستارهشناسي جدا است. دين ميخواهد مردم عادل و درستكار و محقق و با شخصيتي متعادل و بفكر يكديگر باشند. فقط بعضي از افراد در وجود خدا شك دارند و ميگويند: «خداي ناديده» را قبول نداريم. امروزه هر كودك دبستاني هم ميداند هوا و قوه جاذبه و گردش زمين و امواج راديوئي و تلويزيوني و جريان برق قابل ديدن كه نيست بجاي خود قابل شنيدن و بوئيدن و چشيدن و لمس كردن هم نيست. فقط از آثار آنها انسان پي به وجودشان ميبرد.
در سابق با نشان دادن مخلوقات خدا در طبيعت وجود خدا را ثابت ميكردند ولي امروزه روابط رياضي قرآن وجود خدا را ثابت ميكند و قابل تجربه هركس ميباشد. ولي افراد متعصب مخالف دين حاضر نيستند آن را تجربه كنند و ميگويند خدا نيست و ما احتياج به تجربه روابط رياضي قرآن نداريم و مرغ يك پا دارد.
در قرآن 7 سوره پشت سر هم وجود دارد كه با «حم» يعني «ح و م» شروع ميشود. سورههای 40 تا 46 قرآن. در اين 7 سوره اگر ح و م آنها را جمع كنيم عددي بدست ميآيد كه ضريب 19 دارد. 19 از لحاظ حروف ابجد مساوي واحد يعني يك است و قرآن روي يكتائي خدا و نظير و شريك نداشتن او صحبت ميكند. حال اگر ح و م آنها را با هم جمع كنيم بعد رقمهاي هر سوره آن را با هم جمع كنيم درست خارج قسمت مجموع آنها به 19 قابل تقسیم است يعني ضريب 19 بدست ميآيد. اگر با 3 سوره اول اينكار را بكنيم درست همان حالت پيش ميآيد يعني مجموع ح و م آن قابل قسمت به 19 است و اگر حها و مهاي آن را جدا جمع كنيم مجموع رقمهاي آن در 3 سوره همان خارج قسمت ضريب 19 بدست ميآيد اگر با 4 سوره ديگر همين كار را بكنيم همين نتيجه بدست ميآيد. و اگر با 3 سوره 41 و 42 و 43 همين كار را بكنيم همين حالت را ميبينيم و اگر با 4 سوره 44 و 45 و 46 و 41 اينكار را بكنيم همين نتيجه بدست ميآيد. حالا اين ماديوني كه ادعاي روشنفكري ميكنند 14 عدد پيدا كنند كه اين روابط را داشته باشند. از كامپيوتر هم ميتوانند استفاده كنند در صورتيكه ميدانند مطابق آيه 29:48 سوره عنكبوت حضرت محمد ص سواد خواندن و نوشتن نداشت تا مخالفان را به شك نيندازد. حالا شما با استفاده از كامپيوتر 7 مقاله بنويسيد كه اين خاصيت را داشته باشد. حال يك فرد بيسواد 7 سخنراني بكند كه اين خاصيت در آن وجود داشته باشد.
ميدانيد كه سورههاي قرآن با بسم.الله.الرحمن.الرحيم شروع ميشود. در اين 4 كلمه از لحاظ حروف ابجد لااقل 21 رابطه رياضي وجود دارد كه قابل قسمت به 19 است كه امكان آن در حدود 30-10 ميباشد يعني كسري كه صورت آن يك و مخرج آن عدد يكي كه در طرف راست آن 30 صفر باشد. ميدانيم كه هر عدد يك كه 9 صفر در طرف راست آن باشد يك ميليارد ميباشد يعني يك هزار ميليارد ميليارد ميليارد دِم (ديُم). آيا يك آدم بيسواد 14 قرن پيش عربستان كه خود مخالفين روي آن تكيه ميكنند ميتوانست چنين محاسبهاي بكند و چنين جملهاي بسازد. اگر بخواهد هر كدام از رقمهاي آن از لحاظ حروف ابجد سرجاي خود قرار گيرد امكان يك دهم دارد يعني رقمي بين صفر تا 9 و امكان كل آن در حدود 570-10 ميباشد يعني كسري كه صورت آن يك و مخرج آن يك با 570 صفر در طرف راست آن. شما 4 كلمه با استفاده از كامپيوتر سرهم كنيد كه چنين روابطي بين آن 4 كلمه وجود داشته باشد. آيا باز هم عقل سالم انسان متفكر به او ميگويد اينكار كار محمد بيسواد 14 قرن پيش عربستان بوده؟ درست است كه امروزه بوق و كرناي تبليغاتي در دست مخالفين اسلام است ولي در آينده افراد محقق متوجه الهي بودن قرآن ميشوند بخصوص كه اگر مسلمانان بخواب رفته بخود آيند و با اتحاد خود قدرت تبليغاتي لازم را بدست آورند. امروزه مطابق گفته F.B.I اسلام بيشتر از تمام اديان در آمريكا در حال گسترش است.
قرآن در آيه 11 تا 14 بقره سوره دوم ميفرمايد: «وقتي به آنها (به مخالفين) گفته شود در زمين فساد نكنيد ميگويند ما در صدد اصلاح هستيم (چون واقعاً اينطور فكر ميكنند). آگاه باشيد آنها خرابكار هستند (جامعه را خراب ميكنند) ولي درك و حس نميكنند. وقتي به آنها گفته شود همانطور كه مردم ايمان آوردند شما هم ايمان بياوريد ميگويند آيا مانند مردم كم عقل (سفيه) ايمان بياوريم؟!!! آگاه باشيد كه آنها كم عقل (سفيه) هستند ولي نميدانند (كه كم عقل هستند). وقتي با مسلمانان برخورد ميكنند ميگويند ما ايمان داريم (ما مسلمان هستيم) و وقتي با همفكران خود تنها ميشوند ميگويند ما با شما هستيم. ما مسلمانان را مسخره ميكنيم.» اينها از نظر واقع كم عقل هستند ولي توجه ندارند و نميدانند كه تيشه به ريشه خود ميزنند و با دست خود اجتماع خود را خراب و آلوده ميكنند و خودشان در آن اجتماع آلوده زيان ميكنند. چون اسلام مثل تمام دينها خواستار يك اجتماع پاك است. اجتماعي كه در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصيت انسانها اثري نباشد. آيا خراب كردن ريشة ساختن چنين دنيائي جهل و كم عقلي نيست؟
در مورد عدالت يعني رعايت حقوق كليه مردم قرآن در آيه 25 حديد سوره 57 ميفرمايد: «بدون هيچگونه شكي پيغمبرانمان را با دليلهاي روشن فرستاديم و با ايشان كتاب و ميزان و وسيله سنجش حق و باطل نازل كرديم تا مردم عدالت را برقرار كنند...»
در مورد اصلاح و نابودي فساد آيه 51 مؤمنون سوره 23 ميفرمايد: «اي پيغمبران از خوردنيهاي پاك بخوريد ولي كار درست (عمل صالح) بكنيد. من از كارهائي كه ميكنيد اطلاع دارم.» و در آيه 7:56 سوره اعراف ميفرمايد: «در زمين بعد از اصلاح آن فساد (خرابكاري) نكنيد...»
در مورد نابودي فقر آيه 24 و 25 معارج سوره 70 قرآن ميفرمايد: «در اموال نماز گزاران حق معلومي براي سائل و محروم وجود دارد.» اگر اين حق معلوم در جامعه پرداخت و صرف سرمايهگذاري و ايجاد كار شود پس از چندي محرومي باقي نخواهد ماند.
در مورد علم و نابودي جهل آيه 36 اسراء سوره 17 ميفرمايد: «از آنچه نميداني پيروي (پيروي. دنبالهروي) نكن. چون گوش و چشم و دل همگي مسئول آن ميباشند.» سابق مردم اسير حكومتهاي ديكتاتور و دكانداران فريبكار ديني بودند و سواد خواندن و نوشتن نداشتند و چاپ و تكثير قرآن وجود نداشت. اما حالا چطور؟ بياطلاعي از قرآن ننگ بزرگ افراد باسوادي است كه قرآن را كتاب ديني خود ميدانند ولي آن را نميخوانند تا ببينند قرآن چه دستوري به آنها ميدهد. آيه 18 سوره زمر سوره 39 ميفرمايد: «به آن دسته از بندگان من كه به حرفها گوش ميدهند و از بهترين حرف پيروي ميكنند مژده بده. آنها را خدا هدايت كرده (راه صحيح را شناختهاند) و چنين افرادي واقعاً عاقل و خردمند هستند.»
درباره حفظ شخصيت انساني آيه 17:70 سوره اسراء ميفرمايد: «ما فرزندان آدم (انسانها) را تكريم كرديم و بزرگ داشتيم.» و آيه 3:64 سوره آلعمران ميفرمايد: «بگو اي اهل كتاب، بسوي كلمهاي بيائيد كه بين ما و شما مساوي است كه فقط خدا را بندگي (اطاعت محض) بكنيم و چيزي را در اينكار شريك او نسازيم و بعضي از ما بعضي را غير از خدا ارباب (آقا بالاسر و فرمانفرما و صاحب اختيار) خود نگيرند.» آيا مخالفت با چنين ديني كم عقلي (سفاهت) نيست؟