34

احترام جان انسان‌ها

آيه 33 مائده سوره 5 ميفرمايد: «مجازات كساني كه با خدا و رسول ميجنگند و در زمين فساد ميكنند فقط اين است كه كشته شوند يا به دار زده شوند يا دست و پايشان برخلاف هم بريده شود يا تبعيد شوند. اين جزاي آنها در دنيا است و در آخرت عذاب بزرگي دارند». هر انسان عاقلي ميداند جنگ با خدا لشكركشي به شهر خدا و با توپ و تانك و هواپيما و بمب و موشك و گلوله به آن حمله كردن نيست بلكه جنگ با احكام و دين خدا است كه همان فساد در زمين باشد و جنگ با پيغمبر دوئل و جنگ تن به تن با پيغمبر نيست بلكه مخالفت با رسالت پيغمبر و احكام خدا است كه همان فساد در زمين است. بعضي‌ها هم گفته‌اند منظور از بريدن دست گذاشتن علامت روي دست است و روشنفكر نمائي كرده‌اند و گفته‌اند بريدن دست انساني نيست. كشتن و بدار زدن چطور؟ البته گفته‌اند انسان‌ها را نبايد كشت، چون جان انسان محترم است. قاتلي كه جان انسان بيگناهي را محترم نداشته چطور جان بيگناهي را محترم داشته؟ آيه 38 مائده ميفرمايد: «دست مرد دزد و زن دزد را ببريد. اين جزاي كاري است كه كرده‌اند مجازات عبرت‌انگيزي (براي ديگران) از طرف خدا است. خدا توانا و حكيم است». دستورهاي او از روي حكمت (علم همه جانبه و كامل) است». آيه 32 مائده سوره 5 ميفرمايد: «بخاطر اين (كشتن يك پسر آدم پسر ديگر را) بر بني‌اسرائيل نوشتيم كه هركس كسي را بدون اينكه او آدمي كشته باشد يا فسادي در زمين كرده باشد بکشد مثل اين است كه تمام مردم را كشته باشد و كسي كه انساني را زنده كند (او را از مرگ نجات دهد) مثل اين است كه تمام انسان‌ها را زنده كرده است...» شماره 16 باب 35 اعداد كتاب چهارم عهد عتيق (تورات) ميگويد: «... قاتل البته كشته شود» و شماره 31 آن ميگويد: «هيچ فدیه بعوض جان قاتلي كه مستوجب قتل است مگيريد بلكه او البته كشته شود». شماره 14 باب 21 خروج كتاب دوم عهد عتيق ميگويد: «اگر شخصي عمداً بر همسايه خود آيد تا او را بمكر بكشد آنگاه او را از مذبح من كشيده بقتل برسان» چون جان چنين كسي محترم نيست. شماره 13 باب 20 لاويان كتاب سوم عهد عتيق ميگويد: «اگر مردي با مردي مثل با زن بخوابد هر دو فجور كرده‌اند. هر دوي ايشان البته کشته شوند». ولي حالا ديوان عالي امريكا ازدواج مردان با هم را اجازه داده و در بعضي از استیت‌هاي امريكا قانوني شده. عيسي مسيح در شماره 17 تا 19 باب 5 انجيل متي كتاب اول عهد جديد ميفرمايد: «گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات يا صحف انبياء را باطل سازم نيامده‌ام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم زيرا هر آينه بشما ميگويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزه‌اي يا نقطه‌اي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم نمايد او در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. اما هر كه بعمل آورد و تعليم نمايد او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد». مي‌بينيم كه عيسي مسيح احكام تورات را تأييد كرده است. اما در كشورهاي اروپائي و امريكائي و اسرائيل بنام احترام جان انسان‌ها احكام تورات را زير پا گذاشته‌اند. حكم قتل مجرمين را به زندان تبديل كرده‌اند تا با پول مردم بيگناه كه به نام ماليات‌هاي سنگين از آنها گرفته ميشود از آنها نگه‌داري شود و غذا و لباس و حمام و رختخواب و وسائل تفريح و ورزش و تلويزيون و راديوي آنها را تهيه كنند. من نميدانم چرا خانه بدوشان و هُمْلِس‌هاي امريكائي دزدي نميكنند يا آدم نميكشند تا در زندان از آنها پذيرائي شود.

اما اين مدعيان حقوق بشر و احترام جان انسان‌ها چگونه به عراق و افغانستان حمله ميكنند و جان يك ميليون عراقي و افغاني و امريكائي و نيروهاي ائتلاف را ميگيرند و 4 ميليون عراقي را دربدر و آواره ميكنند و از خانه و شهر و سرزمين خود دور ميكنند؟ آيا اين افراد كه با نظر يك نفر بنام جرج بوش كشته شدند و مشوند و از خانه و شهر خود آواره ميشوند انسان و بشر نيستند و جناب آقاي بوش بزرگترين ديكتاتور قرن 21 جهان نبوده و نيست؟ هيتلر و استالين و موسوليني هم بحكم نمايندگان مردم در مجلس سركار آمدند و ديكتاتور شناخته شدند.

آوارگان عراقي در اردوگاه پناهندگان بدتر از زندگاني زندانيان امريكا زندگي ميكنند. آيا آنها انسان نيستند و حقوقي بنام حقوق بشر ندارند؟ اينها حقايقي است كه در جهان مي‌بينيم اما نميخواهيم به آن توجه كنيم و دروغ‌ها و ترحم‌ نمائي‌هاي فريبكاران را ببينيم. آيه 105 يوسف سوره 12 ميفرمايد: «چه بسيار آياتي كه در آسمان‌ها و زمين وجود دارد كه مردم از كنار آن ميگذرند و از آن رو برميگردانند». تا آن را نبينند و خود را بكوري ميزنند مثل اينكه آنها وجود ندارد و سرگرم هواهاي خود ميباشند.

يهوديان كه مطابق شماره اوّل باب 48 صحیفۀ اشعیاء نبی، کتاب بیست و سوّم عهد عتیق از آب يهودا بوده‌اند امروزه دولت اسرائيل را تشكيل داده‌اند. در صورتيكه دولت اسرائيل در شمال توسط 10 نسل يعقوب بوجود آمد و حكومت يهود فرزندان يهودا در جنوب بود و حكومت اسرائيل توسط آشوريان از بين رفت و 10 نسل شمالي در تاريخ گم شدند. باب 17 كتاب دوم پادشاهان كتاب دوازدهم عهد عتيق (تورات) را بخوانيد. اما يهوديان كه از نسل يهودا فرزند چهارم يعقوب هستند مدعي قوم خدا بودن و نخست زاده خدا بودن ميكنند و از نهر مصر تا فرات را سرزمين خود ميدانند (شماره 18 باب 15 پيدايش، کتاب اوّل عهد عتیق)

شماره 22 باب 4 خروج كتاب دوم عهد عتيق ميگويد: خدا به موسي گفت: «به فرعون بگو خداوند چنين ميگويد كه اسرائيل پسر من و نخست‌ زاده من است» و شماره اول باب 8 خروج ميگويد: «خداوند موسي را گفت نزد فرعون برو و به وي بگو خداوند چنين ميگويد قوم مرارها كن تا مرا عبادت نمايند». اين‌ها را يهوديان ميگويند ولي سهم خود را از جهان نميدانند. چون سهم آنها مطابق باب 15 صحيفه يوشع معلوم است و در بعضي از كتاب‌هاي مقدس نقشه آن وجود دارد و مطابق شماره 7 و 9 باب 36 اعداد كتاب چهارم عهد عتيق: «ميراث بني اسرائيل از سبط به سبط منتقل نشود». «بلكه هركس از اسباط بني اسرائيل به ميراث خود ملصق باشد». يهوديان دو قرن تابع ايران و يك قرن تابع يونان و 3 قرن تابع روم و 14 قرن تابع مسلمانان بودند. كجا تا ابد مطابق شماره 13 باب 32 خروج در تصرف يهود بوده است؟ اين مدعيان چرا احكام تورات را انجام نميدهند؟