دموكراسي يك فريب است و بس. فريبكاران با بيان اينكه ما با آراء مردم يعني با آراء شما راي دهندگان به مجلس ميرويم و قانون وضع ميكنيم و مملكت را اداره ميكنيم مردم را دلخوش كردهاند. چون دموكراسي يعني حكومت مردم ولي
1- آيا مردم فقط دستهاي هستند كه در انتخابات برنده شدهاند؟ و دسته يا دستهجاتي كه در انتخابات برنده نشدهاند جزئي از مردم نيستند؟ در صورتيكه ممكن است مردمي كه به آنها رأي ندادهاند بيشتر باشند. چون نمايندگان مجلس با رأي مساوي به مجلس نميروند.
2- آيا رأي كليه نمايندگان را جمع ميكنند و بحساب ميآورند كه لااقل حكومت اكثريت باشد؟
3- قانون با تصويب نصف به اضافه يك نمايندگان تصويب ميشود. در صورتيكه ممكن است مردمي كه در مجموع به آنها رأي دادهاند كمتر از رأي مردمي باشد كه به نصف منهاي يك نمايندگان رأي دادهاند. آيا باز هم دموكراسي يا لااقل حكومت اكثريت است؟
4- آيا افراد با علم و اطلاع به علم و اخلاق و رفتار و صداقت اشخاصي كه به آنها رأي ميدهند آنها را انتخاب ميكنند؟ آيا راي افرادي كه كوچكترين آشنائي و علمي به علم و صداقت اشخاص ندارند قابل ارزش است؟
5- در امريكا با هياهو و تبليغاتي كه صورت ميگيرد به يكي از دو حزب دموكرات و جمهوريخواه رأي ميدهند و در انگليس به سه حزب. چون ميبينند رأي آنها در مقابل افرادي كه ندانسته به اين دو حزب يا سه حزب رأي ميدهند بجائي نميرسد. ميبينيم كه در حدود نيمي از مردم در انتخابات شركت نميكنند.
6- آيا افرادي كه به نمايندگي مردم به مجلس ميروند درباره تمام طرحها و لوايحي كه به مجلس برده ميشود علم و اطلاع كافي دارند كه به آن جواب مثبت يا منفي بدهند؟ آيا رأي افراد بياطلاع ارزشي دارد؟ ميدانيم كه بيشتر آنها بفكر يك نفر كه در هر زمان در حزب قدرت دارد و به حرف او اهميت ميدهند رأي ميدهند و عملاً عروسكهاي كوكي هستند كه به فرمان آن يكنفر رأي ميدهند.
7- آيا در مجلس رأي اكثريت مردمي كه نمايندگان را انتخاب كردهاند باعث تصويب قانون ميشود يا رأي نصف باضافه يك نمايندگان حاضر؟ چون ميدانیم همه نمايندگان با تفاوت رأيهاي مساوي به مجلس نرفتهاند، بعضيها با آراء كمتر از 25 درصد رأي دهندگان خود به مجلس رفتهاند و بعضيها با 75 درصد. اگر بخواهند رأي اكثريت مردم را ملاك عمل قرار دهند بايد تعداد مردمي كه به آنها رأي دادهاند در نظر بگيرند نه نصف باضافه يك نمايندگان حاضر. آيا اينكار را ميكنند يا نه؟
8- آيا احزاب برنده انتخابات به مردمي كه به ديگران رأي دادهاند اعتنائي ميكنند يا تمام وزراء و سفيران و افرادي را كه پستهاي بزرگ را در دست دارند از حزب خود انتخاب ميكنند؟ آيا هيچ فرد لايقي براي اداره يكي از اين پستها در بين مخالفين آنها كه از حزب آنها نيستند وجود ندارد و با شكست حزب آنها در انتخابات بعدي همه افراد لايق آنها نالايق ميشوند و افراد از حزب برنده انتخابات انتخاب ميشوند و نالايقهاي ديروزي افرادي لايق اداره امور ميشوند؟ دموكراسي امروزي يا حكومت اكثريت امروزي دروغي بيش نيست كه با تكرار آن مردم فريب خوردهاند.
9- با توجه به اينكه نمايندگان مجلس و رئيسجمهور يا نخستوزير و وزرا و سفرا از بودجه ملي يعني از مالياتي كه مردم به آنها ميدهند حقوق و مواجب ميگيرند نوكر و خدمتكار مردم هستند نه اينكه پس از اينكه نمايندگي يا رياست جمهوري يا نخستوزيري آنها مسلم شد اگرچه 75 درصد مردم مخالف آنها باشند دو دستي كرسي نمايندگي يا رياست جمهوري يا نخستوزري را بچسبند و به رأي مردم كوچكترين اعتنائي نكنند.
10- راه صحيح حكومت دموكراسي اين است كه در هر رشتهاي دانشمندان و صاحبنظران آن رشته دور هم جمع شوند و درباره كاري كه بايد صورت بگيرد اظهارنظر كنند و بگويند چه كاري بايد صورت بگيرد و قوه مجريه بايد بدون چون و چرا آن را اجرا كند و اگر نقصي ببيند به قانونگذاران اطلاع دهد تا آنها درباره آن مشورت كنند و تصميم بگيرند و قوه مجريه مطابق آن عمل كند. بايد توجه داشت كه امروزه مردم در معرض هياهوها و تبليغات فريبكاران قرار دارند ولي مرم عقل دارند و عقل سالم حكم ميكند كه آنچه امروزه بنام دموكراسي يا اكثريت بر جوامع بشري حكومت ميكند نه دموكراسي است نه حكومت اكثريت بلكه حكومت فريب و فريبكاري است و روزي مردم بخود ميآيند و متوجه ميشوند كه با فريب آنها دستجاتي بر مردم حكومت ميكردهاند.
11- بايد توجه داشت كه آلمان در زمان هيتلر و روسيه در زمان استالين و ايتاليا در زمان موسوليني مجلس داشتند و با رأي نمايندگان مجلس اين افراد انتخاب شده بودند. امروزه هم همان حالت وجود دارد فقط ديكتاتوران امروزي با پنبه سر ميبرند. قانوني كه با يك نشست و برخاست مطابق ميل حاكم زمان تغيير كند قانون نيست.