دموكراسي دروغ بزرگي است كه در اثر تكرار و بيتوجهي مردم به معني واقعي آن در مغز انسانها جا افتاده. در صورتي كه در هيچ جاي دنيا دموكراسي بمعني واقعي آن وجود ندارد. يك نويسنده امريكائي كه نام او بخاطرم نيست نوشت: «اين دموكراسي نيست. حكومت پول و تبليغ است.» بنظر من حرف راستي است. چون در هر كشوري عدههائي دور هم جمع شدهاند و احزابي تشكيل دادهاند و سر بدست آوردن قدرت با هم مبارره ميكنند و وقتي پيروز شدند تمام وزرا را از حزب خود انتخاب ميكنند و پستهاي كليدي را بدست اعضاي حزب خود ميسپارند. در دنيا اين مبارزه قدرت و تقسيم پستها را ميبينيم مگر اينكه ائتلافي در بين باشد و پستها بين ائتلاف كنندگان تقسيم شود. كدام آدم عاقلي ميگويد انسانها مساوي هستند؟ كدام آدم عاقلي ميگويد آدم دانا با آدم نادان در هر رشتهاي از علوم طبيعي و اجتماعي مساوي است؟ هر آدم عاقلي ميداند كه هزار آدم نادان در هر رشتهاي مساوي يك آدم عالم در آن رشته نيست. هر آدم عاقلي ميداند رأي مثبت يا منفي يك نفر كه از نزديك كانديداها را ميشناسد با رأي هزاران نفري كه در اثر تبليغات و هياهوهاي تبليغاتي به افراد رأي ميدهند مساوي نيست. ميدانيم كه در انتخابات بيشتر از 99 درصد رأي دهندهها كسي را كه به او رأي دادهاند در عمر خود از نزديك نديدهاند و از راستگوئي يا مردم فريبي او اطلاع ندارند. يادم ميآيدكه بوش دوّم با وعده بهبود وضع اقتصادي مردم و رساندن طبقه سوم اجتماع به افراد طبقه دوم بر سر كار آمد و همان موقع يكي از استادان دانشگاه كه نام او بخاطرم نيست نوشت برنامه اقتصادي بوش ديوانگي است و چون نتوانست بوعده خود عمل كند با جنجالي كه راديوها و تلويزيونها و روزنامهها در واقعه 11 سپتامبر به راه انداختد گفتند «بن لادن» پس از چندي گفتند «طالبان» و پس از چندي گفتند «تروريسم» و بنام مبارزه با ترورسيم به افغانستان حمله كردند. من نميدانم واقعاً اينكار كار بنلادن و طالبان بود يا نه ولي ميدانم جواناني كه به برجهاي نيويورك حمله كردند اهل عربستان بودند كه كشور آنها بصورت پايگاه امريكا درآمده بود و اين كار روي تعصب ملّي بود يا تعصب مذهبي يا هر دو؟ ولي كار افغانها نبود. پسرم ميگفت فيلمي در زمان قدرت كمونيستها در روسيه در اين زمينه تهيه شده بود و ميخواستند گردن كمونيستها بگذارند ولي در اثر ترس از فاش شدن توطئه خودشان از آن صرفنظر كردند.
من از غيب و پشت پرده خبر ندارم ولي از آنچه ميدانم سخن ميگويم. ساركوزي هم در فرانسه با وعدههاي فريبنده سركار آمد ولي آنطور كه ميگويند فقط حدود 20 درصد مردم فرانسه از مدتها پيش طرفدار او بودهاند. مثل بوش دوم در اواخر رياست جمهوري خودش. در مورد انتخابات اخير امريكا كه اوباما انتخاب شد از قول كارتر خواندم كه در امريكا هيچكس نماينده مجلس نمايندگان امريكا و سنا و رياست جمهور نميشود مگر با موافقت لابي يهوديها (بخصوص سازمان صهيونيست ایپک كه طرفدار اسرائيل است). من رأي افراد بياطلاعي كه فقط با هياهوي تبليغاتي راي دادهاند را رأي عالمانهاي كه از روي علم و اطلاع و شناختن افراد باشد نميدانم. اين عقيده من است و انسانها در عقيده خود آزادند تا رأي شما چه باشد چون شما هم در رأي خود هر چند جاهلانه و از روي بياطلاعي باشد آزاد هستيد. از طرف ديگر بقولي كه از بوذرجمهر (بزرگمهر) نقل ميكنند «همه چيز را همگان دانند و همگان از مادر زائيده نشده». يعني كسي كه همه چيز را بداند از شكم مادر به دنيا نيامده چه رسد به اينكه همه نمايندگان مجلس نمايندگان مردم همه علوم اجتماعي و قوانين اجتماعي را بدانند كه از روي علم و اطلاع به لوايح و طرحهائي كه به مجلس داده ميشود رأي بدهند و مثل عروسك كوكي بله يا نه نگويند. ممكن است هر بهانهاي بتراشند ولي ميبينيم كه بعضيها با آن لايحه و طرح مخالف هستند يا رأي ممتنع ميدهند و بعلت ندانستن از دادن جواب خودداري ميكنند و بيشتر آنها به دستور حزب كه عملاً توسط يكنفر و طرفداران او داده ميشود رأي ميدهند كه در انتخابات بعدي از نمايندگي مردم محروم نشوند. مسئله دیگر اين است كه آيا مردمي كه به حزب يا فرد پيروز راي ندادهاند جزو مردم نيستند كه با تصويب يك قانون رأي آنها بحساب نيايد و نصف به اضافه يك نمايندگان مجلس براي تصويب قانون كافي باشد؟ در صورتيكه ميدانيم نمايندگان مردم با رأي مساوي به مجلس راه نيافتهاند. بعضي از آنها 12 يا 25 يا 40 درصدد آرا را دارند و بعضي از آنها با راي 60 يا 70 يا 51 درصد آرا به مجلس راه يافتهاند. اگر بخواهند مطابق راي اكثريت مردم قانون بگذرانند بايد به اكثريت تعداد رايهائي كه به افراد داده شده مراجعه كنند و اين آرا در موقع پايان انتخابات هر ناحيهاي معلوم است. اين دموكراسي، دموكراسي نيست. حكومت اكثريت هم نيست. راه صحيح عاقلانه و عالمانه اين است كه تمام دانشمندان هر رشتهاي از علوم اجتماعي در قوانين مربوط به آن رشته تبادل نظر كنند و با علم و آگاهي بدون تعصب يا در نظر گرفتن منافع خود يا دسته بخصوصي در آن رشته بگويند چه كارهائي بايد كرده شود و كارمندان حقوق بگير مردم كه مستخدم مردم و حقوق بگير آنان هستند آن را اجرا كنند و اگر در عمل متوجه ايراد و اشكالي شدند به قانونگذاران اطلاع دهند تا آن را رفع كنند. هركس مطابق قانون امريكا در داشتن عقيده خود آزاد است و ميتواند آن را بگويد و بنويسدو شما هم آزاديد قبول يا ردّ كنيد. ولي اول دقيق بخوانيد و درباره آن فكر كنيد.