1- ميگويند انسانها مساوي هستند. در صورتيكه انسانها فقط از نظر نام انسان با هم مساوي هستند، وگرنه هيچ دو انساني با هم مساوي نيستند چه رسد به همه انسانها. چون هر انسان عاقلي ميداند كه هيچ دو انساني از لحاظ جثه و اندام با هم مساوي نيستند چه رسد از لحاظ فكر و اندام. چون ممكن نيست دو انسان در تمام سطح زمين وجود داشته باشند كه هر چه اين يكي تا زمان حال ديده و شنيده و چشيده و بوئيده و حس كرده و خوانده و فكر كرده ديگري هم در همان زمان از عمر خود و در همان حالت روحي ديده و شنيده و چشيده و بوئيده و حس كرده و خوانده و فكر كرده باشد تا معلومات ذهني آن دو با هم مساوي باشد، چه رسد به تمام انسانها. آيا مساوي بودن انسانها بيشتر از يك دروغ است. چون دو نيمه بدن انسانها هم با هم مساوي نيست. طرز فكر انسانها هم در دو روز با هم مساوي نيست. چون اگر به يك نفر بگوئيد درباره چيزي آنچه بنظرش ميرسد بنويسد و ورقه را از او بگيرد و كمي با هم صحبت كنيد و بعد از چند دقيقه به او بگوئيد درباره همان مطلب هر چه بنظرش ميرسد بنويسد ممكن نيست كه طرز فكر و نوشته او با هم مساوي باشد. چه رسد به اينكه در دو روز يا دو ماه يا دو سال درباره آن موضوع چيزي بنويسد.
2- انسانها در موقع شادي و غم، سلامت و مرض، گرسنگي و سيري، احتياج و بينيازي مثل هم فكر نميكنند.
3- هركسي ميداند هزاران فرد بياطلاع نظرشان ارزش يك فرد مطلع را ندارد. مثلاً هزاران نفر از انسانهاي كشورهاي مختلف نظرشان درباره يك ده يا كوچه يا كوه يا درياچه دنيا ارزش فردي كه در آن يا در كنار آن زندگي ميكرده را ندارد. چون نميدانند اين اسم، اسم خوردني يا پوشيدني يا آشاميدني يا اسم گياه يا حيوان يا مكاني است. مثلاً اگر از مردم دنيا بپرسيد «زواره» يا «هزاره» اسم چيست حتي بيشتر اهالي مملكت نميدانند اين اسم مال چيست. چه رسد به اهالي كشورهاي ديگر. هر اسم ديگري هم همينطور است.
4- ميدانيم در هر هزار نفري كه به افراد رأي ميدهند ممكن است يكي او را ديده باشد چه رسد به اينكه از نزديك با او نشست و برخاست داشته باشد و از سطح معلومات و راستگوئي او و وفاداري وی به حرفها و ادعاهايش اطلاع دقيق داشته باشد و با علم و اطلاع درباره او نظر بدهد.
5- ميگويند «همه چيز را همگان دانند.» يعني كساني كه همه چيز را بدانند در سطح جهان وجود ندارد. ميگويند 250 تا 400 ميليارد كهكشان وجود دارد. از آنچه در آنها است چه اطلاعي داريم؟ ميگويند كهكشان ما (كهكشان راه شيري) بيش از 200 ميليارد منظومه شمسي دارد. از آنچه در اين منظومه است و قوانين طبيعي آنها چه اطلاعي داريم؟ ميگويند منظومه شمسي ما آنقدر بزرگ است كه اگر كسي در مرز آن بايستد كره زمين را نميبيند. همانطور كه ما بسياري از سيارات منظومه شمسي خودمان را نميبينيم. از كره زمين خودمان چقدر اطلاع داريم؟ از كوچه و خانه و خيابان خود چقدر اطلاع داريم؟ از اهالي خانههاي محله خودمان و تعداد آنها و معلومات آنها و روحيه و اخلاق آنها چقدر اطلاع داريم؟ چطور ميتوانيم درباره شايستگي انسانها براي كاري اظهارنظر كنيم؟
6- كدام نمايندهاي است كه تمام چيزهاي مربوط به اجتماع را بداند و به تمام لوايح و طرحهائي كه از طرف دولت يا نمايندگان درباره امور مختلف داده ميشود با علم و اطلاع كامل اظهارنظر كند و بله يا نه بگويد؟ چنين انساني در سطح جهان وجود ندارد، چه رسد به تمام نمايندگان مجلس. اين اظهارنظرهاي جاهلانه كه با تحريك دوستان يا حزبشان صورت ميگيرد چه ارزشي دارد؟ آيا دموكراسي و آنچه در دنيا صورت ميگيرد يك فريب نيست؟
7- دموكراسي يعني حكومت مردم بر مردم. آيا آنچه در جهان صورت ميگيرد و نام دموكراسي دارد حكومت مردم بر مردم است يا جنگ قدرت بين افراد و احزاب است تا به حكومت يا منصبي برسند؟ چون ميدانيم قانون اساسي هر كشوري نوشته شده و معلوم است و افراد بايد مطابق آن عمل كنند و نظر بدهند لذا تمام افراد بايد براي اجراي آن با هم همكاري كنند نه اينكه هر دستهاي حزبي تشكيل دهند و مثلاً در امريكا دو حزب دموكرات و جمهوري خواه نمايندگان خود را به مجلس بفرستند يا در انگلستان نمايندگان 3 حزب اينكار را بكنند. آنچه در اين كشورها ميگذرد جنگ قدرت و قبضه كردن قدرت است وگرنه مگر افرادي كه جزو حزب مخالف هستند مردم نيستند كه حزب برنده تمام وزرا و سفرا و مأمورين كارهاي كليدي كشور را از حزب خود انتخاب كند و فقط افراد آن حزب لياقت و شايستگي آن كارها را داشته باشند و ديگران لياقت و شايستگي آن كارها را نداشته باشند و در انتخابات بعدي اگر شكست خوردند تمام افراد لايق و شايسته امروزي لياقت خود را از دست بدهند و نالايقهاي ديروزي لياقت تصدي كارها را پيدا كنند. آيا اينكار فريب نيست؟
8- ميگويند دموكراسي حكومت اكثريت است. آيا اكثريت آراء افرادي كه به اين نمايندگان رأي دادهاند در نظر گرفته ميشود يا اكثريت آراء نمايندگان؟ يعني اگر نصف بعلاوه يك نمايندگان به لايحه يا طرحي رأي دادند آن تصويب ميشود و كساني هم كه رأي مخالف دادهاند موظف به اجراي آن ميشوند؟ در صورتيكه ميدانيم اين نمايندگان با آراء مساوي مردم به مجلس راه نيافتهاند چون بعضي از آنها مثلاً با 25 درصد يا كمتر از آن به مجلس راه يافتهاند و بعضي با 75 درصد. آيا در موقع جمع آراء به آراء افرادي كه به آنها رأي دادهاند توجه ميشود يا به آراء نصف بعلاوه يك نمايندگان؟ ميبينيم كه اينهم يك دروغ است و اكثريت آراء مردم مورد نظر نيست و دموكراسي نظر اكثريت افراد جامعه نيست.
9- حكومت عاقلانه و صادقانه آن است كه دانشمندان هر رشتهاي دور از تعصبات فرقهاي و حزبي با هم تبادل نظر و بررسي كنند و ببينند در آن رشته چه كاري بايد كرد و مأمورين دولت كه مجري قانون هستند مطابق آن عمل كنند و اگر در عمل اشكالي ديدند به دانشمندان آن رشته گزارش دهند تا آنها راه حلي براي آن پيدا كنند. چون ميدانيم تمام روساء جمهور و نخست وزيران و وزراء و نمايندگان مجلس و روساء و مديران و كارمندان دولتي حقوق بگير ملت هستند و از مالياتي كه مردم ميپردازند حقوق ماهيانه دريافت ميكنند و خدمتگزار و مستخدم مردم هستند نه آقا و فرمانده آنها.
10- ميدانم كه انسانها هر قدر هم که متعصب باشند و به آنچه در جامعه ميگذرد عادت كرده باشند باز اين حرفها را ميفهمند و متوجه فريبي كه بنام دموكراسي خوردهاند ميشوند و بدون جار و جنجال با گفتن به ديگران در صدد تغيير وضع موجود بر خواهند آمد. دوباره و چند باره بخوانيد و دقت كنيد. با آينده بشر بستگي دارد.