انسان ميخواهد خدا و حاكم بر طبيعت و بر تمام مردم جهان باشد.
آيه 30 تا 34 بقره سوره 2 ميفرمايد: «هنگامي را كه خدا به فرشتگان گفت من در زمين خليفهاي ميگذارم يادآوري كن. فرشتگان گفتند خدايا آيا در زمين كسي را قرار ميدهي كه در زمين فساد و خونريزي كند؟ ما با ستايش تو، تو را تسبيح ميگوئيم و تو را تقديس ميكنيم. خدا گفت من چيزي را ميدانم كه شما نميدانيد. و به آدم (پس از آفرينش او) اسمها را (اسمگذاريها را) ياد داد (تا بتواند سخن بگويد و سخن ديگران را درك كند و باعث انتقال علم و تجربه از يك نفر به افراد ديگر شود.) بعد همه آنها را به فرشتگان نشان داد و گفت اگر راست ميگوئيد اسمهای اينها را بگوئيد. فرشتگان گفتند خدايا تو منزهي ما فقط آنچه بما آموختهاي ميدانيم. تو دانا و حكيم هستي. (كارهايت از روي حكمت است) خدا گفت اي آدم اسمهاي آنها را به فرشتگان بگو. چون آدم اسمهاي آنها را به فرشتگان گفت خدا گفت آيا به شما نگفتم كه من غيب آسمانها و زمين را ميدانم و آنچه شما آشكار ميكنيد (ميگوئيد) و آنچه را پنهان ميكنيد ميدانم؟ و زماني را يادآوري كن كه به فرشتگان گفتيم به آدم سجده كنيد. همه آنها سجده كردند غير از ابليس كه از اينكار خودداري كرد و تكبر ورزيد و از ناسپاسان قدرنشناس بود». آيه 12 اعراف سوره 7 ميفرمايد: «خدا به شيطان گفت چه چيز تو را از سجده كردن به آدم منع كرد در صورتيكه به تو امر كردم؟ گفت من بهتر از او هستم. مرا از آتش آفريدي و او را از گل آفريدي (من لطيف هستم و بالا ميروم و او زَمُخت است و پائين ميرود)». ميبينيم كه شيطان بخاطر ذاتش از سجده به آدم خودداري كرد و علمي را كه به آدم داده شده بود نديده گرفت و قدر آن را نشناخت. انسانها هم همينطور هستند به خانواده و قبيله و نژاد خود مينازند و قدر علم و دانش را نميدانند. بقول شاعر: «روستازادگان دانشمند به وزيري پادشا رفتند پسران وزير ناقص عقل به گدائي به روستا رفتند».
شايد بخاطر همين است كه خداوند در آيه 70 اِسراء سوره 17 ميفرمايد: «فرزندان آدم را گرامي داشتيم و او را در خشكي و دريا حمل و جابجا كرديم و روزيهاي خوب را روزي آنها قرار داديم و آنها را بر بسياري از مخلوقات خود به درجاتي برتري داديم» بر بسياري از مخلوقاتمان نه بر همه آنها. ميبينيم كه آدم مسجود فرشتگان است و فرشتگان به او سجده ميكنند. گويا شاعري كه ميگويد: «گاه باشد كز ملك پران شوم آنچه اندر وهم نايد آن شوم». اشتباه كرده باشد و آدم از فرشته بالاتر و برتر باشد. البته اگر سر از بندگي خدا بر نتابد و بنده هواهاي نفساني خود يا هواهاي نفساني ديگران نشود كه متأسفانه بيشتر ما بنده آنها هستيم.
اولين فرماني كه در قرآن بچشم ميخورد در آيه 21 و 22 بقره سوره 2 ميباشد كه خداوند ميفرمايد: «اي مردم خداوندتان (اربابتان كه حق دارد به شما بگويد چه كاري بكنيد چه كاري نكنيد) را بپرستيد كه شما و تمام كساني را كه قبل از شما بودند آفريد تا متقي شويد. (كارهاي ناشايست نكنيد) خدائي كه زمين را براي شما فرش قرار داد و آسمان را (با تمام وسعت آن كه آنطور كه ميگويند شامل 250 تا 400 ميليارد كهكشان است) بنا قرار داد و از آسمان آب باران را نازل كرد و بوسيله آن از ميوههاي مختلف روزي شما ساخت (از تمام خوردنيهاي زمين) بنابراين براي خدا مثل و مانند قرار ندهيد در حالي كه شما ميدانيد». كه اين كارها فقط كار خداست و شريك و مثل و مانندي ندارد و از انسانها بت نسازيد حتي از پيغمبران خدا.
انسان كه در اثر ياد گرفتن اسمها و تعليم و تعلم به اين پايه رسيده كه فضا و دريا را تسخير كرده و به بسياري از قوانين طبيعت دست يافته و هواپيما و رادار و تلويزيون و اينترنت و اقسام آن را ساخت و علوم دنيا را در يك جعبه قرار داده ميخواهد خداوند زمين و زمان و كليه افراد بشر باشد لذا بجان هم ميافتند و فساد و خونريزي ميكنند. همانطور كه در اول خلقت آدم دو برادر بجان هم افتادند يكي بخاطر حسادت از مقام ديگري او را كشت. و اين خونريزي در حال حاضر بطرز وحشتناكي وجود دارد و فساد در جهان از همه لحاظ غوغا ميكند.
ميبينيم كه آقاي اوباما و آقاي مك كين آنطور كه ميگويند براي رياست جمهوري خود در حدود يك ميليارد دلار خرج كردند. البته نه از جيب خود يا ارثيه پدري خود بلكه با وعده و وعيدهائي كه به اين و آن دادند.
چون ميدانيم كه خدا حاكم بر جهان است و مطابق آيه اول مائده سوره 5 «هر طور كه بخواهد حكم ميكند». و حكمش اجرا ميشود و مطابق آيه 14 حج سوره 22 «هر كاري كه بخواهد ميكند». و هيچكس هم ايرادي به او نميگيرد. آدمها هم ميخواهند هر حكم و دستوري كه دادند بدون چون و چرا اجرا شود. اگرچه دستور آنها بمباران شهرها و نابودي ساختمانها و انسانهائي كه از دستور آنها اطاعت نكردهاند باشد چه با بمب و موشك و خمپاره چه با گلوله و مسلسل و تانك، همانطور كه ميبينيم در زمان حاضر صورت ميگيرد ودر قرن گذشته و قرون ماقبل آن وجود داشته و انسانها مثل حيوانات وحشي بجان هم افتاده و ميافتند. و هيچ حساب زندگي و آرامش فكر و خيال يكديگر و حقوق بشري آنها را به حكم كساني كه دم از حقوق بشر ميزنند نميكنند.
اشتباه نكنيد، تمام انسانها اينطور هستند «آب پيدا نميكنند وگرنه شناگر ماهري هستند». نادر قلي پسر پوستين دوز با نادر شاه فرق دارد و فرمان حمله به هند را ميدهد و پسر خود را كور ميكند يا ميكشد و رضاي پسر بچه سوادكوهي با رضاخان ميرپنج و رضاشاه قدر قدرت و قوي شوكت فرق دارد. آيه 6 و 7 علق سوره 96 قرآن ميفرمايد: «انسان هر وقت خود را بينياز ببيند طغيان ميكند». و مثل فرعون در آيه 23 و 24 نازعات «مردم را جمع ميكند و فرياد ميزند كه من والا مقامترين صاحب اختيار شما هستم» اَحبار و رُهبان هم مطابق آيه 31 توبه سوره 9 «ارباب و صاحب اختيار مردم» بودهاند و هستند. انسانها به هر اسم و هر وسيلهاي ميخواهند ارباب و صاحب اختيار مردم باشند، مگر اينكه ديندار واقعي باشند، بنده خدا باشند. تا بنده كسي نباشند و بنده خدا باشند تا نخواهند هيچيك از بندگان خدا بنده آنها باشند. چون كسي كه بنده كسي شد از بندگي ديگران خودداري ميكند. مسلمان واقعي و بنده خدا باشيد تا در هيچ موقعيتي خود را گم نكنيد و بنده كسي نشويد و نخواهيد كسي بنده شما باشد.