شيعه يعني پيرو. دنبالهرو و امام يعني رهبر. راهبر. پيشوا. شيعه از روش امام خود پيروي ميكند. امام صادق عليهالسلام در حديث 19 صفحه 196 جلد 11 وسائل الشيعه 20 جلدي ميفرمايد: «كسي كه زباني بگويد من شيعه هستم و در كارها و آثار ما با ما مخالفت كند شيعه ما نيست. ولي شيعه ما كسي است كه زباني و قلباً با ما موافقت كند و از آثار ما پيروي نمايد و مطابق كارهاي ما عمل كند. چنين كساني شيعه ما هستند.»
اما قيام امام حسین ع. از قول آيتالله مطهري در سطر 7 صفحه 19 جلد دوم حماسه حسیني نوشته شده: «معاويه هنگام مردن سخت نگران وضع پسرش يزيد بود و نصايحي به او كرد. گفت تو براي بيعت گرفتن با عبدالله بن زُبير اينطور رفتار كن، با عبدالله بن عمر آنطور رفتار كن با حسين بن علي عليهالسلام اينگونه رفتار كن. مخصوصاً دستور داده با امام حسين ع با وفق و نرمي زيادي رفتار كند. گفت: او فرزند پيغمبر است، مكانت عظيمي در ميان مسلمين دارد و بترس از اينكه با حسينبن علي با خشونت رفتار كني.» 2:19:7 «بعد از اينكه معاويه در نيمه ماه رجب سال شصتم ميميرد يزيد به حاكم مدينه كه از بنياميه بود نامهاي مينويسد و طيّ آن موت معاويه را اعلام ميكند... ميگويد حسين بن علي را بخواه و از او بيعت بگير و اگر بيعت نكرد سرش را براي من بفرست.» 18: 2:20 ولي امام حسين ع از بيعت با يزيد خودداري مينمود، چون ميفرمود: «وقتي اسلام به رهبري مثل يزيد مبتلا شد بايد با اسلام خداحافظي كرد.» 85:8 و ميفرمود: «از جدم رسول خدا شنيدم كه گفت: كسي كه سلطان ستمگري را ببيند كه حرام خدا را حلال كرده، عهد خدا را شكسته، بيتالمال مسلمين را به ميل شخصي مصرف ميكند، به حدود خدا تجاوز ميكند، و زباني يا عملاً با او مخالفت نكند سزاوار خدا است كه چنين كسي را وارد همان جائي كند كه سلطان ستمگر را وارد ميكند. آگاه باشيد كه اين قوم حرام خدا را حلال كردهاند و حلال خدا را حرام كردهاند و بيتالمال مسلمين را بميل خود مصرف ميكنند.» 2:134:18 و «آيا نميبينيد كه حق عمل نميشود و از باطل دست برنميدارند، اگر مؤمن خواستار مرگ باشد حق دارد.» 2:133:12 و «من مرگ را جز سعادت (يا شهادت) و زندگي با افراد ظالم را جز مايه ملامت نميبينيم.» 2:134:2 و درباره ابن زياد ميفرمايد: «آگاه باشيد اين حرمزاده پسر حرمزاده مرا بين جنگ و خواري مختار ساخته: ذلت و خواري از ما دور است. خدا و پيغمبرش و افراد با ايمان و دامنهاي پاك و پاكيزه از چنين كاري امتناع دارند.» 1:156:5 و «به خدا قسم كه من هرگز نه دست ذلت به شما ميدهم و نه مثل بردگان فرار ميكنم.» 1:155:16 و «بني اميه مالم را گرفتند صبر كردم، به آبرويم لطمه زند صبر كردم، و خواستند خونم را بريزند گريختم.» چون يزيد به والي مدينه «وليد بن عتبة بن ابيسفيان نوشته بود: «حسين بن علي را بخواه و از او بيعت بگير و اگر بيعت نكرد سرش را براي من بفرست.» 2:20:18 و ميفرمايد: «اگر عجله نميكردم مرا ميگرفتند.» 3:184:9 ابنعباس به امام ع گفت: «من در اينكار از هلاك تو ميترسم، چون اهل عراق خيانتكارند.» وفاي بعهد ندارند. «در اين شهر بمان، چون تو آقاي اهل حجاز هستي. اگر اهل عراق (كوفيان) همانطور كه تصور ميكنند تو را ميخواهند خودشان دشمن خود را برانند. اگر راندند تو هم نزد آنان برو. و اگر تصميم به بيرون رفتن از اينجا (يا قيام) داري به یمن برو، چون یمن قلعه (دژ) و درههاي زيادي دارد و پدرت در يمن شیعیاني دارد.» امام ع در جواب او ميفرمايد: «اي پسر عمو من ميدانم كه از روي دلسوزي نصيحت ميكني، ولي من تصميم قطعي براي حركت گرفتهام.» 2:16:14 چون اهالي كوفه براي ايشان نوشته بودند: «اما بعد، ستايش براي خدائي كه دشمن جبار سرسخت تو (معاويه) را كشت ... يزيد امام ما نيست، پيش ما بيا، شايد خداوند بوسيله تو ما را روي حق طلبي متحد كند.» 3:207:15 و امام حسين عليهالسلام در نامهاي كه توسط مسلم براي كوفيان فرستاد نوشت: «به جانم قسم امام فقط كسي است كه به كتاب خدا (قرآن) عمل كند و عدالت را برپا دارد و متدين به دين حق باشد.» 3:204:5 «در حدود هجده هزار (18000) نفر از اهالي كوفه براي امام حسين ع نامه نوشتند.» 1:188:12 امام عليهالسلام در جواب ابن عباس فرمود: «اي ابن عباس چه ميگوئي درباره قومي كه نوه پيغمبر خدا را از وطن و خانه و قرارگاه و محل تولد و حرم پيغمبرش و مجاورت قبر پيغمبر و مسجد و جاي مهاجرتش بيرون كردند و او را ترسان و دچار وحشت كه نميتوانست در جائي قرار بگيرد و به محلي پناه ببرد ترك كردند و با اين كارها قتل او در ريختن خونش را در نظر داشتند؟» ابن عباس در جواب نامه تشكري كه يزيد بخاطر بيعت نكردن او با پسر زبير براي او نوشته بود نوشت: «من هر چيزي را كه فراموش بكنم فراموش نميكنم كه حسين بن علي را از حرم پيغمبر خدا (مدينه) به حرم خدا (كعبه و مكه) راندي و عدهاي را مأمور كشتن او كردي و او را مجبور كردي كه از مكه (حرم خدا) به كوفه برود.»
امام حسين عليهالسلام براي اينكه اطمينان پيدا كند كه اهالي كوفه راست ميگويند مسلم را به كوفه فرستاد و مسلم به كوفه رفت و اهالي كوفه والي كوفه را از فرمانداري (دارالامارة) بيرون كردند و شهر تحت تسلط مسلم درآمد. و مسلم نامهاي به امام ع نوشت و يادآوري كرد كه كوفه در اختيار ما است هر چه زودتر حركت كن، و امام عليهالسلام سمت كوفه حركت كرد. تا امام به كوفه برسد وضع تغيير كرد و ابن زیاد والي يزيد در بصره به كوفه رفت و دارالاماره را در تصرف گرفت و در اثر سستي مسلم او را دستگير كرد و كشت. چون مردم براي كمك به مسلم جمع شدند ولي مسلم در حمله به دارالاماره سستي كرد و مردم كمكم خسته و پراكنده شدند و ابن زياد توانست مسلم را دستگير كند و بكشد و عدهاي سپاهي را بفرماندهي حرّ ابن يزيد رياحي مأمور ساخت كه از ورود امام ع به كوفه جلوگيري كند. ابن زياد كمكم لشكر بكمك او فرستاد تا بقولي 30 هزار نفر شدند كه مسلماً اغراقآميز است ولي تعداد آنها را در كتاب اسرارالشهادة دربندي يك ميليون و ششصد هزار نفر نوشته و اضافه كرده است «امام حسين در روز عاشورا سيصد هزار نفر را با دست خودش كشت.» 12 و 1:29:15. اغراقگوئي و بيفكر و بيحساب حرف زدن و نوشتن تا اين حد جلو ميرود. مسلماً در آن زمان شهر كوفه سيصد هزار نفر جمعيت نداشته است. اين شخص مسلماً دست خود را هزار بار بالا و پائين نبرده است تا ببينيد كشتن 300 هزار نفر يعني چه و چه مقدار زمان لازم دارد. اين كتاب در حدود 60 يا 70 سال پيش از سخنراني آيتالله مطهري نوشته شده است. سطر اول: صفحه 55، جلد اول حماسه حسيني. قبل از آن كتابي توسط ملاحسين كاشفي كه معلوم نبوده شيعه يا سني است نوشته شده كه روضه خوانها از روي آن ميخواندند و نام روضه خواني روي آن گذاشتند. ايشان در حدود سال 910 هجري وفات كرده بودند. به صفحه 53 جلد اول حماسه حسيني مراجعه كنيد. از امام حسين عليهالسلام نقل شده كه «مردم بنده دنيا هستند و دين فقط حرفي است بر زبانشان.» 1:151:11 و اين حقيقت تلخي است.
مسلمان واقعي ميداند مردم عملاً بنده هواهاي نفساني خود و بنده شيطان و بنده طاغوت هستند و مؤمن واقعي از كيميا هم كميابتر است. آيه 25:43 سوره فرقان و 15:39 سوره حجر و 4:76 سوره نساء را ببنيد. ديديم كه امام ع براي اطمينان خاطر از درستي وعده اهالي كوفه مسلم را به كوفه فرستاد و تانامه مسلم بدستش نرسيد حركت نكرد. شيعه امام حسين ع از او درس زندگي ميگيرد. درود بر تمام بندگان درستكار خدا.