خشت اول را از زمان امويان كج گذاشتهاند. و در طول تاريخ افراد به تبعيت آنان گفتهاند مسلمانان اوليه چنين گفتهاند و توجه نداشتهاند كه مسلمانان را از همان قرن اول منحرف كردهاند. در زمان عباسيان اين انحراف شدت يافت و با احاديث ساختگي و فقهي كه بر پايه آن احاديث بنا شده بود مردم را سرگرم و از اسلام و قرآن منحرف كردند و زمان زيادي لازم است كه مردم را از اين انحراف برگرداند و متوجه قرآن كرد. البته با توجه بوسائل ارتباط جمعي امروزي در اثر دينداري واقعي عده كوچكي از مردم اين كار آسان است. چون اگر ده نفر يعني تنها ده نفر از مردم مسلمان و متحد باشند و با حكمت و بصيرت با بهترين روش مردم را با قرآن آشنا كنند و از وسائل ارتباط جمعي استفاده كنند در عرض يك سال تعداد آنها بيشتر از ده برابر خواهد شد و در سال بعد تعداد آنها هزاران برابر خواهد شد چون ميتوانند از زبانهاي ديگر استفاده كنند و مردم منحرف شده را با حقيقت دين آشنا كنند. چون مسلمانان واقعي بايد مطابق آيه 15 حجرات سوره 49 با مال و جان خود در راه خدا يعني در راه اجراي احكام خدا و ساختن يك دنياي پاك كوشش كنند و مطابق آيه 125 نحل سوره 16 و آيه 108 يوسف سوره 12 با حكمت و بصيرت و با بهترين روش مردم را به راه خدا و ساختن يك دنياي پاك دعوت كنند. دنياي پاكي كه در آن اثري از بيعدالتي و ظلم نباشد. چون آيه 25 حدید سوره 57 ميفرمايد: «بدون شك و ترديد پيغمبرانمان را (يعني همه پيغمبران خود را) با دليلهاي روشن و كتاب و ميزان (تشخیص و سنجش كارهاي درست از كارهاي غلط در راه ساختن يك دنياي پاك) فرستاديم تا مردم عدالت را (در جهان) برقرار كنند.» در صورتيكه در قرن بيست و يكم ميبينيم كه به علت تفرقه دينداران در اثر وسوسههاي سياستبافانِ قدرت طلب مردم مدعي دينداري وحشيانه با بمب و موشك يكديگر را قطعهقطعه ميكنند و ميكشند. بقول علامه طباطبائي يك عده مزدور مادهپرست بدست حكومتها «يكدسته افكار سست و واهي و بياثر» را به مردم تزريق و تلقين كردهاند و مردم را با آن سرگرم كردهاند و يك دسته را با جزئيات بيثمري كه روحانينماهاي دين فروش كه دين را دكان كسب مخارج زندگي خود و خانواده خود ساختهاند سرگرم كردهاند و يكدسته را با سرگذشت ساختگي گذشتگان سرگرم كردهاند. در صورتيكه كساني كه با قرآن آشنا هستند ميدانند كه خداوند در آيه 31 نساء سوره 4 ميفرمايد: «اگر شما از گناهان بزرگي كه از آن نهي شدهايد خودداري كنيد گناهان ديگر شما را (چه متوسط چه كوچك) ميبخشيم و شما را وارد جاي پرارزشي (يعني وارد بهشت) ميكنيم» چه رسد به چيزهائي كه روحاني نماهاي دين فروش بنام دين ساختهاند و اثري از آنها در قرآن وجود ندارد. و خداوند درباره بزرگان گذشته در آيه 134 و 141 بقره سوره 2 ميفرمايد: «آنها عدهاي بودند كه از دنيا رفتند. هر كاري كردند مال خودشان است، و كارهائي كه شما ميكنيد مال شما است و درباره كارهائي كه آنها كردهاند از شما بازخواست نميكنند.» ميبينيم كه روحاني نماهاي مسيحي مردم را در بحث اينكه مسيح خدا بود يا پسر خدا بود و يا نخستزاده خدا بود يا پيغمبر اعظم بود با پيغمبري مثل يكي از پيغمبران شبيه موسي بود سرگرم كردهاند و از هدف او كه ساختن يك دنياي پاك بود (حتي بين يهوديان) غافل كردهاند، و روحاني نماهاي يهود مردم را با اين موضوع که يهوديان پسران خدا يا نخستزادگان خدا هستند سرگرم و از ديگران جدا كردهاند و از هدف موسي كه ساختن يك دنياي پاك مطابق 10 فرمان بود، غافل كردهاند و مسلمانان را روحاني نماها با بحث اينكه خليفه پيغمبر ابوبكر بود يا علي سرگرم كردهاند بدون توجه به اينكه آنها مسلمان و تسليم حكم خدا بودند و هر كاري كه كردند خودشان مسئول كارهاي خودشان هستند. ما مسئول كارهاي خودمان هستيم و بايد ببينيم خودمان تسليم حكم و نظر خدا و مسلمان هستيم يا نه؟ و بايد ببينيم در راه ساختن يك دنياي پاك كه در آن ظلم وجود نداشته باشد چه كردهايم و چه ميكنيم؟ و توجه نداريم كه در كفر كامل و شرك كامل زندگي ميكنيم. چون آخر آيه 44 مائده ميفرمايد: «... كسانيكه مطابق آنچه خدا نازل كرده (يعني مطابق وحي و كتاب الهي) حكم نكند كافر هستند»، و آيه 31 توبه سوره 9 ميفرمايد: يهوديان و مسيحيان «دانشمند (نماهاي) ديني خود و زاهدان گوشهگير خود و پيغمبر خود مسيح ابن مريم را ارباب خود گرفتند در صورتيكه به آنها فقط دستور داده شده بود كه بندگي (اطاعت بدون چون و چراي ) معبود واحد (يعني خدا) را بكنند. معبودي غير از او وجود ندارد. خدا خيلي بالاتر از اين چيزهائي است كه شريك خدا ميكنند». ميبينيم ارباب گرفتن پيغمبر خدا شرك و خلاف توحيد است. ارباب كسي است كه آقا و مالك انسان است و به انسان ميگويد چه كاري بكن و چه كاري نكن. در صورتيكه ميبينيم تقليد و اختيار خود را بدست افراد حتي پيغمبر خدا دادن شرك كامل است. امروزه دنيا در تقليد از خاخامها و ربایها و كشيشان و كار دينالها و حجتالاسلام و آيتاللهها و امامهاي مرده و زنده غرق است. ميدانيم كه اهل تسنن نام فقها و ناقلان حديث خود را امام ميگذارند مثل امام ابوحنيفه و امام بخاري. اگر مسلمانان واقعاً مسلمان يعني تسليم حكم و نظر خدا كه در قرآن است باشند باید مطابق آيه 102 و 103 آلعمران تفرقه نداشته باشند و در راه ساختن يك دنياي پاك كه در آن عدالت برقرار باشد با جان و مال خود (مطابق آيه 15 حجرات) بكوشند و مطابق آيه 2 مائده سوره 5 با هم بر پايه نيكوكاري و تقوا همكاري كنند و در راه خدا مطابق آيه 4 صف سوره 61 چون ستوني آهنين مبارزه كنند و مطابق آيه 125 نحل و 108 يوسف مردم را به راه خدا و ساختن يك دنياي پاك دعوت كنند و مطابق آيه 64 آلعمران اهل كتاب (كساني كه كتاب الهي دارند) را به همكاري دعوت كنند و مطابق آيه 46 عنكبوت با آنها با بهترين روش بحث و گفتگو كنند و به آنها بگويند خداي ما و شما يكي است و ما به قرآن كه بما نازل شده و تورات و انجيلي كه به شما نازل شده ايمان داريم و مطابق آيه 136 بقره سوره 2 و آيه 84 آلعمران به آنها بگويند «ما به خدا و قرآني كه بما نازل شده و آنچه به ابراهيم و اسماعيل و اسحاق و يعقوب و فرزندان يعقوب نازل شده و به توراتي كه به موسي و انجيلي كه به عيسي داده شده و آنچه به پيغمبران نازل شده ايمان داريم و فرقي بين هيچكدام آنها نميگذاريم و ما تسليم خدا هستيم» كه اينها را به پيغمبران نازل كرده است.
اگر ده نفر از مسلمانان با هم متحد شوند و با جان و مالشان در راه خدا متحداً جهاد و كوشش كنند و ديگران را با بهترين روش به راه خدا و ساختن يك دنياي پاك دعوت كنند با وسائل ارتباطي امروزي در يك قرن میتوانند اينكار را بدون خونريزي انجام دهند. اين وسائل شامل راديو، تلويزيون، اينترنت، ايميل و امثال آن ميشود.