اسلام دين شادي و فعاليت براي ساختن يك دنياي پاك است كه انسانهاي پاك در آن از زندگي لذت ببرند. دنيائي كه در آن از ظلم و فساد و فقر و جهل و خرد شدن شخصيت انسانها اثري نباشد. آيه 57 و 58 يونس سوره 10 ميفرمايد: «اي مردم از طرف اربابتان (آقا و كارفرمايتان) براي شما پند و داروي قلبها و رحمتي براي افراد با ايمان آمد. بگو به فضل خدا و رحمت او (فرستادن قرآن و هدايت مردم به راه صحيح) بايد شادي كنند. اينكار بهتر از تمام چيزهائي است كه جمع ميكنند.» انسان با ايمان در مقابل مصيبتها خم به ابرو نميآورد. چون آيه 155 تا 157 بقره سوره 2 ميفرمايد: «شما را به وسيلهاي از قبيل ترس و گرسنگي و كم كردن از مالها و جانها (از دست دادن عزيزان) و محصول كارها امتحان ميكنيم و به كساني كه صبور هستند بشارت بده. به افراد صابري كه وقتي مصيبتي به آنها وارد شد گفتند ما مال خدا هستيم و به سوي او برميگرديم. درود و رحمت خدايشان بر چنين افرادي است. آنها راه صحيح را شناختهاند.» چون ميدانند گريه و زاري و ضجه كشيدن آنچه از دست رفته را برنميگرداند. اگر ساختماني در اثر سيل يا چيز ديگري خراب شد با گريه و زاري و به سر و سينه كوفتن دوباره درست نميشود. بايد با تهيه وسائل آن را دوباره ساخت. غصه و غم هيچ وقت دردي را دوا نكرده و نميكند. آيه 154 بقره ميفرمايد: «به كسي كه در راه خدا (در راه ساختن يك دنياي پاك) كشته شده مرده نگوئيد. آنها زندهاند ولي شما آن را حس و درك نميكنيد.» چون ملاك شما براي زندگي نفس كشيدن است و براي مرگ نفس نكشيدن. در صورتيكه به اثر اجتماعي آن توجه نداريد. كسانيكه در راه ساختن يك دنياي پاك جهاد (كوشش و مبارزه) ميكنند اثر كوشش و كارشان در اجتماع باقي ميماند. همانطور كه كوشش و جانفشاني آنها بوده كه دنياي امروزي اسلام را از خود بيادگار گذاشته. آيه 169 تا 171: 3 سوره آل عمران ميفرمايد: «كساني را كه در راه خدا (در راه ساختن يك دنياي پاك) كشته شدند مرده نپنداريد. بلكه زندهاند و پيش خداوندشان روزي ميخورند و بخاطر آنچه خدا از فضل خودش به آنها داده خوشحال هستند. و به افرادي كه هنوز بعد از آنها به آنها ملحق نشدهاند (نپيوستهاند) مژده ميدهند كه ترسي بر آنها نيست و غصهاي نميخورند. به نعمت و فضل خدا شادمان هستند و بخاطر اينكه خدا پاداش افراد با ايمان را ضايع نميكند خوشحال هستند.» اسلام دين شادي و فعاليت در راه ساختن يك دنياي پاك است چون هدف دين ساختن يك دنياي پاك است. دنيائي كه در آن اثري از ظلم نباشد و حق هيچكس در جامعه ضايع نشود. چون خداوند در آيه 25 حديد سوره 57 ميفرمايد: «بدون كوچكترين ترديدي پيغمبرانمان را با دليلهاي روشن فرستاديم (با دليلهائي كه نشان بدهد آنها پيغامبر (پيغامبر) ما هستند.) و با آنها كتاب و وسيله سنجش (قانون براي شناخت خوب و بد) نازل كرديم تا مردم عدالت را برقرار كنند. آهن را هم كه در آن سختي بسيار و منافعي براي مردم ميباشد نازل كرديم تا خدا كساني را كه او و پيغمبرانش را (در راه ساختن دنيائي كه در آن ظلم نباشد) ياري ميكنند بشناسد. او قوي و توانا است.» اگر ميخواست خودش چنين دنيائي ميساخت. ولي ميخواهد انسانها چنين دنيائي بسازند. تا آنهائي را كه در اين راه فعاليت ميكنند و سزاوار رفتن به بهشت هستند بشناسد. آيه 88 هود سوره 11 و از زبان شعيب ميفرمايد: «...در آنچه شما را از آن نهي ميكنم سر مخالفت با شما را ندارم. من تا آنجا كه بتوانم چيزي جز اصلاح جامعه نميخواهم. موفقيت من در اينكار با خدا است. بر او توكل كردهام و به سوي او برميگردم.» لذا وظيفه مسلمان است كه عادل و درستكار باشد و در راه ساختن دنيائي كه در آن از ظلم و فساد اثري نباشد با مال و جان خود كوشش كند. چون مطابق آيه 15 حجرات سوره 49 «مومنين واقعي كساني هستند كه به خدا و رسولش ايمان آوردهاند و بعد هم دچار شك نشدهاند و با مال و جانشان در راه خدا (در راه ساختن دنياي پاكي كه خدا ميخواهد) جهاد كردند. چنين افرادي در ادعاي ايمان داشتن راست ميگويند.» كار درست و درستكاري جز با علم امكان ندارد. چون تا آدم خياطي نداند نميتواند يك لباس خوب بدوزد. در بقيه كارها هم همينطور. خداوند در آيه 36: 17 سوره اسراء ميفرمايد: «از آنچه نميداني دنباله روي نكن. چون گوش و چشم و دل مسئول آن هستند.» مسلمان واقعي اهل تحقيق و شناختن بهترين راه است همانطور كه آيه 17و 18 زُمَر سوره 39 ميفرمايد: «به آندسته از بندگان من كه به حرفها گوش ميدهند و از بهترين حرف پيروي ميكنند مژده بده. آنها كساني هستند كه خدا هدايتشان كرده و چنين افرادي واقعاً عاقل هستند.» ميدانيم كه اكثريت مردمي كه روي كره زمين وجود دارند اهل مطالعه و تحقيق نيستند. چون خداوند در آيه 116: 6 سوره انعام ميفرمايد: «اگر از بيشتر افرادي كه در كره زمين هستند پيروي كني تو را از راه خدا منحرف ميكنند. چون آنها فقط از گمان پيروي ميكنند و فقط حدس ميزنند.» كه آنچه بنظرشان رسيده درست است. خداوند درباره نابودي فقر در آيه 24 و 25 معارج سوره 70 ميفرمايد: «در اموال نمازگزاران حق معلومي براي تقاضا كنندگان و محرومان وجود دارد.» اگر مسلمانان اين حق معلوم آنها را بدهند و در راه ايجاد كار با سرمايهگذاري خود براي آنها كار فراهم كنند پس از مدت كوتاهي فرد بيكار و گرسنهاي در اجتماع باقي نميماند. و كار و توليد آنها باعث فراواني نعمت و خدمت ميشود و ديگران از آن استفاده ميكنند. ميدانم كه 5 دسته از افرادي كه مشمول استفاده از زكات ميباشند محرومين اجتماع هستند. آيه60 توبه سوره 9 را ببينيد. اسلام به انسانها عظمت و كرامت ميدهد همانطور كه آيه 17:70 سوره اِسراء ميفرمايد: «ما به انسان عظمت و كرامت داديم و آنها را در خشكي و دريا حمل كرديم و آنها را بر بسياري از مخلوقات خودمان برتري داديم...» آيه 3:64 سوره آل عمران ميفرمايد: «بگو اي اهل كتاب (اي دينداران عالم كه كتاب الهي داريد) به سوي سخني بيائيد كه بين ما و شما مساوي است. كه فقط خدا را بندگي كنيم و چيزي را در اينكار شريك خدا نكنيم (بنده هيچكس و هيچ چيز غير از خدا نباشيم) و بعضي از ما بعضي را غير از خداها ارباب (آقا و صاحب اختيار و فرمانده و كارفرماي) خود نگيرند...» بنابراين مسلمان بايد بنده هيچكس و هيچ چيز غير از خدا نباشد و وقتي دستور خدا ساختن يك دنياي پاك است بايد با مال و جان خود در اين راه كوشش و جهاد كند و در اين راه با تمام دينداران و اصلاح طلبان واقعي همكاري كند. چون آيه 4 صف سوره 61 ميفرمايد: «خدا كساني را دوست دارد كه در راه او (در راه ساختن يك دنياي پاك) صف بسته چون ستوني آهنين ميجنگند.» آيه 105: 3 سوره آل عمران ميفرمايد: «شما مثل كساني كه تفرقه و اختلاف داشتند نباشيد. آنها عذاب بزرگي دارند.» چه عذابي بزرگتر از بندگي ديكتاتوران و فريبكاران مذهبي و سياسي كه مردم را به جان هم مياندازند تا خودشان بر مردم حكومت كنند. مسلمانان جهان يك كتاب دارند كه پيغمبر اسلام در مدت 23 سال به مردم معرفي كرده و خودش هم تسليم آن و مسلمان بود و از آن پيروي ميكرد. چون آيه 162 تا 164: 6 سوره انعام به او ميفرمايد: «بگو نماز من، عبادت من، زندگي من و مرگ من براي خداوند جهانيان است. شريكي ندارد و به من دستور داده شده كه اولين مسلمان باشم. بگو آيا غير از خدا اربابي (آقائي و صاحب اختيار و فرمانده و كارفرمائي) بگيرم، در حالي كه او ارباب (صاحب اختيار و مالك) هر چيزي است؟ هركسي هر كاري ميكند بعهده خودش است و كسي بار گناه ديگري را برنميدارد...» در اسلام هيچكس در مقابل خدا مسئول كار ديگري نيست بلكه بايد وظيفه خودش را انجام دهد و ديگران را به راه خدا دعوت كند. پذيرفتن يا نپذيرفتن آن به عهده او نيست. همانطور كه آيه 125 نحل سوره 16 ميفرمايد: «مردم را با حكمت و پند و اندرز نيكو به راه خداوندت (ارباب و فرمانده است) دعوت كن و با بهترين روش با آنها صحبت كن...» و آيه 32 لقمان سوره 31 ميفرمايد: «اي مردم از نافرماني و عذاب خداوندتان حذر كنيد و از روزي بترسيد كه پدري بجاي فرزندش جزا نميدهد و فرزندي بجاي پدرش جزا نميدهد. وعده خدا راست است. زندگي دنيا و شيطان فريبكار شما را فريب ندهد.» ما همانطور كه مسئول كار فرزندان و پدرانمان نميباشيم مسئول كارهاي گذشتكان و قاضي كارهاي آنها نيستيم فقط بايد از كارهاي آنها عبرت بگيريم و اشتباهات آنها را تكرار نكنيم. چون آيه 134 و 141 بقره سوره 2 ميفرمايد: «آنها (يعني ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و پسرانش) گروهي بودند كه از دنيا رفتند. هر كاري كردند مال خودشان است و هر كاري كه شما ميكنيد مال شما است. درباره كارهائي كه آنها ميكردند از شما سؤال و بازخواست نميشود.» و در آيه 111 يوسف سوره 12 درباره كارهاي يوسف و برادرانش ميفرمايد: «در داستان زندگي آنها درس عبرتي براي افراد عاقل وجود دارد...» ما انسانها مسئول و قاضي اعمال گذشتگان نيستيم فقط بايد از كارهاي آنها عبرت بگيريم و اشتباهات آنها را تكرار نكنيم. وگرنه پدر براي فرزند و فرزند براي پدر نميتواند كاري براي آخرت بكند. آيه 70 زمر سوره 39 ميفرمايد: «جزاي هركسي مطابق كاري كه كرده كاملاً به او داده شده و خدا به كارهائي كه افراد بشر ميكنند از همه داناتر است.»