75
علت دشمنی ها و مخالفت ها با اسلام
علت دشمنی مشرکین با اسلام روی اصل توحید است. چون قرآن روی اصل توحید تکیه دارد. چون آیه 36 نساء سوره 4 میفرماید: «فقط خدا را بندگی کنید و چیزی را در این بندگی (و عبادت) شریک خدا نکنید ...» و آیه 14 فصلت سوره 41 میفرماید: «وقتی را یادآوری کن که پیغمبران قبل و بعد از گذشتگان آمدند که چیزی را غیر از خدا عبادت (بندگی و اطاعت بی چون و چرا) نکنید...» و مسلمانان در نماز خود هر روزه میگویند: «خدایا فقط تو را بندگی میکنیم...» ولی بیشتر آنان متوجه حرفی که میزنند نیستند و بنده هواهای نفسانی (حیوانی) خود و دیگران هستند. چه بندۀ روحانی نماها چه بنده حکومتها و قلدران و سیاست بافان. همانطور که در جهان می بینیم. و آیه 106 یوسف سوره 12 میفرماید که : «بیشتر مردم در حالی به خدا ایمان می آورند که هنوز مشرک هستند» چون معنی ایمان به خدا و شرک را نمی دانند و فریبکاران آنها را «با یک دسته افکار سست و واهی و بی اثر» سرگرم کردهاند. مثل بنیاسرائیل که به موسی گفتند: «برای ما معبودی درست کن همانطور که اینها معبودهائی دارند.» مردم در اثر قدرت طلبی افراد که طبیعت حیوانی انسان است عادت کردهاند که از انسان برای خود بتی بسازند و قلباً در مقابل آنها احساس و ابراز کوچکی کنند. میبینیم که انسانها از انسانها برای خود بت ساختهاند چه از هنرپیشگان و چه از ورزشکاران چه از دانشمندان و چه از روحانینماها، چه از سیاستمداران و چه از هنرمندان.اینها متوجه شخصیت انسانی خود نشدهاند تا بنده خدا شوند و از قید بندگی انسانی مثل خود آزاد شوند. چون خدایی که خالق جهان با صدها میلیارد کهکشان آن شده احتیاج به بنده ندارد. چون بندگی او انسان را از بندگی انسانی مثل خود آزاد میکند. اگر او دستوری به انسان میدهد برای رفاه واقعی او و رهائی از چنگ دیکتاتوری حکّام زورگو مثل فرعون و روحانی نماها است که مردم آنها را ارباب خود گرفته بودند. چون فرعون مطابق آیه 24 نازعات سوره 79 فریاد میزد «من بالاترین ارباب (فرمانفرما و صاحب اختیار) شما هستم.» امروزه هم تمام فرعون صفتان جهان همین ادعا را دارند. مطابق آیه 31 توبه سوره 9 مردم دانشمندنماها و زاهدان و پیغمبر خود را ارباب خود گرفتند و توجه نداشتند که پیغمبران خدا فقط یپغامبر خدا بودند و وظیفه داشتند پیغام خدا را به مردم برسانند و خودشان هم موظف بودند تسلیم خدا و پیغام او باشند. مخالفت یهودیان با اسلام بر سر تعالیم ده گانه (ده فرمان) باب 20 خروج و باب 5 تثنیه (تورات) نیست بلکه بر سر آن است که خود را فرزندان خدا و قوم خدا میدانستند. همانطور که شماره اول باب 14 کتاب تثنیه کتاب پنجم عهد عتیق (تورات) به آنها میگوید: «شما پسران یَهُوَه خدای خود هستید». و شماره 22 باب 4 خروج کتاب دوم عهد عتیق که ما به آن تورات میگوییم میگوید: خدا به موسی گفت: «به فرعون بگو خداوند چنین میگوید اسرائیل پسر من و نخست زاده من است.» امروزه هر فرد تحصیل کرده یهودی میداند که خدا انسان نیست که نطفه و غریزه جنسی و زن و فرزند داشته باشد و میداند که کتاب عهد عتیق مطابق آنچه در کتاب عزرا در باب پانزدهم عهد عتیق آمده به دستور ارتحشستا پادشاه ایران توسط عزرا نوشته یا گفته شده و دیگران نوشته اند و این کتاب در حدود هزار سال بعد از موسی نوشته شده و با افسانه سازیهای زیادی توأم است و توسط عزرا پس از شکست قوم یهود از بخت النصر (نبوکد نصر) و رهائی آنها بدست کوروش پس از فتح بابل نوشته شده و کتابی حماسی و افسانه ای است برای تقویت روحیه یهودیان شکست خورده. وگرنه در موقع پیدایش جهان چه کسی وجود داشته که از آن خبر دهد؟ یا کدام تاریخ نویس تندنویسی وجود داشته که وقایع آن ایام را بنویسد؟ یا کدام ضبط صوتی بوده که مطالب گفته شده از روی آن پیاده شود؟ تنها به ده فرمان که روی 2 لوح سنگی ثبت شده بود میتوان اعتماد کرد. بازگو کردن داستانهای آن در قرآن برای نشان دادن روحیه انسان ها و یک بررسی روانشناسی اجتماعی انسان و روحیه انسانها است وگرنه قرآن قصد داستان گویی ندارد. آیه 18 مائده سوره 5 میفرماید: «یهودیها و مسیحیها گفتند ما پسران (فرزندان) خدا و محبوب او هستیم. به آنها بگو پس چرا خدا شما را به سبب گناهانتان عذاب میکند؟ اینطور که ادعا می کنید نیست بلکه شما هم از افرادی هستید که خدا آفریده. هر کس را که بخواهد میآمرزد و هر کس را بخواهد عذاب میکند...» چون امکانات و توانائیها و موانع کار آنها مساوی نیست. شماره 2 باب 14 تثنیه میگوید: «تو (بنیاسرائیل) برای یهوه خدایت قوم مقدس هستی و خداوند تو را برای خود برگزیده است تا از جمیع امتهائی که بر روی زمیناند به جهت خود او قوم خاصی باشی.»
این برگزیدگی آنها به دو جهت است: همانطور که آیه 20 مائده سوره 5 میفرماید: «وقتی را یادآوری کن که موسی به قومش گفت ای قوم من نعمت خدا را بر خودتان بیاد آورید. زمانی را که در بین شما پیغمبران بوجود آورد و شما را پادشاه (حاکم بر اجتماع خودتان) ساخت و به شما چیزی داد که به احدی از جهانیان نداده بود.» حشمت سلیمانی که تا آن زمان نظیر آن وجود نداشت. سلیمان در حدود 5 قرن قبل از کوروش و داریوش و خشایارشا بود. دشمنی مسیحیان نیز با اسلام ریشه دینی دارد و در باره تعالیم عیسی نیست. چون انجیل بارها میگوید عیسی پسر محبوب خدا بود. در صورتی که هر مسیحی تحصیل کرده، امروز میداند که خدا انسان نیست و غریزه جنسی ندارد که زن و فرزند داشته باشد بلکه این پسر خدا گویا در اصل بنده خدا بوده و منظور از پدر همان ارباب و فرمانده باشد همانطور که شماره 43 تا 45 باب 5 انجیل متی میگوید: «شنیدهاید که گفته شده است (در تورات عهد عتیق) همسایه خود را محبت نما و با دشمنان خود عداوت (دشمنی) کن . اما من به شما میگویم که دشمنان خود را محبت نمائید و برای لعن کنندگان خود برکت بطلبید. و به آنانی که از شما نفرت کنند احسان کنید و به هر که به شما فحش دهد و جفا رساند دعای خیر کنید تا پدر خود را که در آسمان است پسران (بندگان) شوید. زیرا آفتاب خود را بر بدان و نیکان طالع میسازد و باران خود را بر عادلان و ظالمان میباراند.» و در شماره 9 باب 23 متی میفرماید: «هیچکس را بر زمین پدر خود (ارباب خود) نخوانید زیرا پدر (ارباب) شما یکی است که در آسمان است.» نه اینکه به پدر خود پدر یا بابا نگو. سوره اخلاص (توحید) سوره 112 میفرماید: «خدا نزائیده (پسر و دختر و نوه ندارد) و زائیده نشده (پدر و مادر و عمو و دائی و خاله و عمه ندارد) و هیچکس مثل و مانند و همتای او نیست.» و آیه 101 انعام سوره 6 میفرماید: «از کجا فرزند دارد، در صورتیکه زنی نداشته ...» چون آدم نیست که غریزه جنسی و زن و فرزند داشته باشد.