57
عدالت 4
عدالت اصل اساسی و هدف اصلی دین
ما انسانها عدالت را از دیگران میخواهیم نه از خودمان.
عدالت هدف اصلی دین وهدف فراموش شده دین است که در پس گرد و غبار جزئیات بی ارزش دین پنهان شده، جزئیاتی که ربطی به عدالت ندارد. جزئیاتی که روحانی نماهای دین فروش برای گرمی بازار خود ساختهاند و در طول تاریخ بخورد مردم دادهاند. جزئیاتی که هنوز در قرن بیستم و 14 قرن پس از پیغمبر ص افکار مردم را مشغول داشته و آنها را از ساختن دنیای پاکی که در آن عدالت برقرار باشد و حق هیچ انسانی پایمال نشود باز داشته چه رسد به حقوق انسانهائی بنام ملت که روحانی نماها و سیاسیون آنها را از هم جدا کردهاند. خداوند در آیه 25 حدید سوره 57 میفرماید: «بدون کوچکترین تردیدی پیغمبرانمان (همه آنها) را با دلیلهای روشن فرستادیم و با آنها کتاب و وسیله سنجش (کار درست و غلط برای ساختن یک دنیای پاک) نازل کردیم تا مردم عدالت را برقرار کنند....» میبینیم که خدا که پیغمبران را فرستاده منظور خود را از فرستادن تمام پیغمبران برقراری عدالت در سراسر جهان میداند. چون کلمه مردم شامل تمام مردم تمام شهرهای جهان در سراسر کره زمین میشود. ولی چون روحانی نماها از ترس حکومتهای زمان قدرت اظهار آن را نداشتهاند گفتهاند کسی خواهد آمد و جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد. زرتشتیان چون همت اجرای آن را نداشتند گفتند سوشیانت از نسل زرتشت از نطفه او در دریاچه سیستان (هامون) بوجود میآید و اینکار را خواهد کرد و چون یهودیان از اسارت بابلیها توسط کوروش نجات یافتند مطابق گفته اشعیا گفتند مسیح (مسیحا) خواهد آمد و قدرت یهود را بر خواهد گرداند و چون مسیحیان قدرت آن را نداشتند گفتند مسیح بر خواهد گشت و ملکوت آسمان را برقرار خواهد کرد، و چون مسلمانان قدرت آن را نداشتهاند گفتند مهدی قائم آل محمد خواهد آمد و دنیا را پر از عدل و داد خواهد کرد. در صورتیکه همانطور که آیه میفرماید «تا مردم عدالت را برقرار کنند.» نه آنکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند. هر آدم عاقلی میداند عدالت با مساوات فرق دارد. در جهان مساوات وجود نداشته و ندارد و حقوق واقعی هیچ دو نفری در جهان مساوی نیست. چون قدرت بدنی و دانش و کاردانی و فعالیت و کوشش افراد با هم مساوی نیست تا حقوق مساوی داشته باشند. این مساوات انسانها در مقابل قانون افسانهای بیش نیست که فریبکاران ساختهاند. چون آنطور که میگویند اثر انگشت دو نفر در جهان مساوی نیست چه رسد به تمام اعضاء و اجزای آنها و دانش و معلومات و فعالیت آنها. دو برگ چنار در جهان با هم مساوی نیست چه از نظر سطح آن چه از نظر ضخامت آن چه از نظر رگبرگهای آن چه از نظر سبزینه آن و دیگر چیزها. میدانیم ده متر با ده متر و یک سانت مساوی نیست چه رسد به بیشتر یا کمتر از آن. تا انسانها نتوانند به حدی برسند که حق و عدالت را بالاتر از تمام دوستیها و دشمنیها بدانند وحق را بگویند اگر چه دیگران مخالف آن باشند عدالتی در کار نخواهد بود. خداوند که پیغمبران را برای اجرای عدالت فرستاده میفرماید عدالت بالاتر از تمام دوستیها و علاقهها و تمام دشمنیها و نفرتها است. چون در باره دوستیها و علاقهها در آیه 135 نساء سوره 4 میفرماید: «ای افرادی (که به پیغمبری محمد ص و الهی و وحی و بدون اشتباه بودن قرآن برای ساختن یک دنیای پاک) ایمان دارید بعدالت قیام کنید و برای خدا شهادت بدهید اگر چه بر ضرر خودتان و نزدیکانتان و پدر و مادرتان باشد چه غنی (بی نیاز) باشند چه فقیر و محتاج. خدا به آنها سزاوارتر است. از دلخواه خود پیروی نکنید که از اجرای عدالت منحرف شوید. اگر دو پهلو شهادت بدهید یا از دادن شهادت بحق خودداری کنید خدا از کارهائی که میکنید اطلاع دارد.» می داند برای اجرا نکردن حق و عدالت اینکار را میکنید. میدانیم که انسانها روی طبیعت و خوی حیوانی خود بفکر منافع و لذات و قدرت خود و بچهها و پدر و مادر و نزدیکان و وابستگان بخود میباشند. تا انسانها معتقد نباشند که باید دقیقاً حساب کارهای خود را پس بدهند و به جهنم یا به بهشت بروند به چنین مرحله از تربیت نخواهند رسید. آیه 8 مائده سوره 5 در باره بالاتر بودن حق و عدالت از تمام دشمنیها میفرماید: «ای افرادی (که به پیغمبری محمد ص) ایمان آوردهاید، برای اجرای احکام و نظرهای خدا قیام کنید و به عدالت شهادت بدهید و دشمنی و نفرت از دستهای شما را به بی عدالتی وا ندارد. در همه حال عادل باشید (کاری بر خلاف عدالت نکنید و حرفی بر خلاف عدالت نزنید) چون عدالت به تقوا نزدیکتر است (و مطابق آیه 13 حجرات سوره 49: گرامیترین شما با تقواترین شما است) از نافرمانی خدا پرهیز کنید، چون خدا از کارهایی که میکنید خبر دارد.» اما انسانها، بنده دلخواه و هواهای حیوانی و وابستگی های طبیعی خود هستند و از دستور خداوند اطاعت نمیکنند و با خواندن نماز و گرفتن روزه خود را دلخوش کردهاند. آیه 152 انعام سوره 6 میفرماید: «... وقتی سخنی گفتید حق و عدالت را رعایت کنید، اگر چه بر ضرر نزدیکانتان باشد.» افرادی که اینکار را میکنند خیلی کم هستند. مدعیان دینداری بی خبر از واقعیت دین زیادند ولی دینداران واقعی که از حقیقت دین اطلاع دارند و آن را اجرا میکنند بسیار کم هستند، شاید یک در هزار یا یک در میلیون هم نباشند. من آنچه شرط بلاغ است با تو میگویم تو خواه از سخنم پند گیر و خواه ملال. وظیفه من و شما گفتن حقایق دین است شاید افرادی که همت اجرای آن را داشته باشند، پیدا شوند. چون تا مردم حقایق دین را ندانند و برای اجرای آن و ساختن یک دنیای پاک متحد نشوند دینی در جهان نخواهد بود اگر چه اسم آن زیاد باشد.