28
پیامبر جهانی
اسلام
تسلیم خدا بودن است.
اسلام
یک اسم تنها نیست. بلکه
عمل است. تسلیم
خدا بودن است. یعنی
از احکام و نظرهای خدا بدون چون و چرا
اطاعت و پیروی کردن است.
تمام
پیغمبران مردم را به اسلام یعنی تسلیم
خدا بودن دعوت میکردند.
اما
حدود فعالیت و مأموریت آنها با هم فرق
داشت. موسی
برای نجات قوم بنیاسرائیل آمد.
همانطور
که قرآن در آیه 43 تا
47: 20 سوره
طه میفرماید: خدا
به موسی گفت «تو
و برادرت (هارون)
پیش
فرعون بروید. چون
او طغیان کرده و با ملایمت با او صحبت کنید
شاید متوجه شود و از خدا بترسد....
و
بگوئید ما فرستادگان ارباب (آقا
و فرمانروای) تو
هستیم. بنیاسرائیل
را با ما بفرست و آنها ر اعذاب نکن....»
شماره
7 و
8: 3 کتاب
خروج ( کتاب
دوم عهد عتیق
-
تورات
-) میگوید:
«خداوند
(به
موسی ع) گفت:
هر
آینه مصیبت قوم خود را که در مصرند دیدم
و استغاثۀ ایشان را از دست سرکاران ایشان
شنیدم. زیرا
غمهای ایشان را میدانم.
و
نزول کردم تا ایشان را از دست مصریان خلاصی
دهم...» پس
موسی فقط برای نجات قوم بنیاسرائیل
(نوادگان
یعقوب) فرستاده
شده بود. قرآن
در آیه 49: 3 سوره
آلعمران در باره عیسی ع میفرماید:
«رسولی
برای بنیاسرائیل»
بود.
همانطوری
که عیسی مسیح ع در شماره 22
تا
26: 15 انجیل
متی در جواب زن کنعانیه که شفای دختر
دیوانه خود را از او میخواست به شاگردانش
گفت: «فرستاده
نشدهام مگر به جهت گوسفندان گم شده
خاندان اسرائیل ... نان
فرزندان را گرفتن و نزد سگان انداختن جایز
نیست.» اما
پال (پولس)
مسیحیت
را به اروپا برد. پال
(پولس)
شماره
58: 7 و
شماره 3: 8 کتاب
اعمال رسولان –
عهد جدید - در
باره او مینویسد:
استیفان
را «از
شهر بیرون کشیده سنگسارش کردند و شاهدان
جامههای خود را نزد پایهای جوانی که
سَولُس (شائول)
نام
داشت گذاردند.» «سَولس
(شائول)
کلیسا
را معذب میساخت و خانه به خانه گشته مردان
و زنان را بر کشیده به زندان میافکند.»
این
شخص همانطور که شماره 1
تا
6: 9 کتاب
اعمال رسولان مینویسد:
«اما
سَولُس (شائول)
هنوز
تهدید و قتل بر شاگردان خداوند همی دَمید
و نزد رئیس کَهَنه آمد، و از او نامهها
خواست به سوی کنایسی (معابد
یهودیان) که
در دمشق بود تا اگر کسی را از اهل طریقت
خواه مرد و خواه زن بیابد ایشان را به بند
بر نهاده به اورشلیم بیاورد.
و در
اثنای راه چون نزدیک به دمشق رسید، ناگاه
نوری از آسمان دور او درخشید و به زمین
افتاده آوازی شنید که به او گفت ای شائول
شائول برای چه بر من جفا میکنی؟ گفت خداوندا
تو کیستی؟ خداوند گفت من آن عیسی هستم که
تو به او جفا میکنی.
لیکن
برخاسته به شهر برو که آنجا به تو گفته
میشود چه باید کرد.»
در
شماره 7 تا
9: 2 رساله
پولس رسول به غلاطیان –
عهد جدید - به
آنها مینویسد: «... چون
دیدند که بشارت نامختونان به من سپرده شد
چنانکه بشارت مختونان (یهودیان)
به
پطرس. زیرا
او که برای رسالت مختونان در پطرس عمل کرد
در من هم برای امتها عمل کرد.
پس
چون یعقوب و کیفا (پطرس)
و
یوحنا که معتبر به ارکان بودند آن فیضی
را که به من عطا شده بود دیدند دست رفاقت
بمن و برنابا دادند تا ما به سوی امتها
برویم، چنانکه ایشان بسوی مختونان.»
چون
مطابق شماره 10 و
15: 9 کتاب
اعمال رسولان «در
دمشق شاگردی حنانیا نام بود که خداوند در
رؤیا به او گفت: ... او
(یعنی
پال و پولس) ظرف
برگزیده من است تا نام مرا پیش امتها و
سلاطین و بنیاسرائیل ببرد.»
اما
کیفا، پطرس نام او شمعون بود.
او و
برادرش اولین شاگردان عیسی بودند.
چون
شماره 18 تا
22: 4 انجیل
متی میگوید: «چون
عیسی به کناره دریای جلیل میخرامید دو
برادر یعنی شمعون مسمّی به پطرس و برادرش
اندریاس را دید ... به
ایشان گفت: از
عقب من آئید تا شما را صیاد مردم گردانم.
در
ساعت دامها را گذارده از عقب او روانه
شدند. چون
از آنجا گذشت دو برادر دیگر یعنی یعقوب
پسر زبدی و برادرش یوحنا را دید ...
ایشان
را نیز دعوت کرد. در
حال کشتی و پدر خود را ترک کرده از عقب او
روانه شدند.» و
شماره 18: 16 متی
میگوید: عیسی
به شمعون گفت: «من
نیز تو را میگویم که توئی پطرس (صخره)
و بر
این صخره کلیسای خود را بنا میکنم ...»
شماره
32: 22 انجیل
لوقا میگوید: عیسی
به شمعون پطرس گفت:
«... هنگامی
که تو بازگشت کنی برادران خود را استوار
نما.»
شماره 15 تا 17: 21 انجیل یوحنا میگوید: «بعد از غذا خوردن عیسی به شمعون پطرس گفت ای شمعون پسر یونا، آیا مرا بیشتر از اینها محبت مینمائی؟ به او گفت: بلی ای خداوندا. تو میدانی که تو را دوست میدارم. به او گفت: برههای مرا خوراک بده. باز در ثانی (بار دوم) به او گفت ای شمعون پسر یونا: آیا مرا محبت مینمائی؟ به او گفت بلی خداوندا میدانی که تو را دوست میدارم. به او گفت: گوسفندان مرا شبانی کن. مرتبه سوم به او گفت مرا دوست میداری؟ پطرس محزون گشت. زیرا مرتبه سوم به او گفت مرا دوست میداری. پس به او گفت خداوندا تو بر همه چیز واقف هستی. تو میدانی که تو را دوست میدارم. عیسی به او گفت: گوسفندان مرا خوراک بده.»
این پطرس در باره پال (پولس) در شماره 15 و 16: 3 رساله دوم خود – در کتاب عهد جدید - مینویسد: «تحمل خداوند ما را نجات بدانید چنانکه برادر حبیب ما پولس نیز بر حسب حکمتی که به وی داده شد به شما نوشت. و همچنین در سایر رسالههای خود این چیزها را بیان مینماید که در آنها بعضی چیزها است که فهمیدن آنها مشکل است، و مردمان بی علم و ناپایدار آنها را مثل سایر کتب تحریف میکنند تا به هلاکت خود برسند.» دیدیم که موسی و عیسی پیامبر بنیاسرائیل بودند و پال (پولس) مسیحیت را به مردم غیر مختون (یعنی ختنه نشدگان) یعنی غیر یهودیها برد. اما پیغمبر اسلام ص پیامبری برای همه مردم بود. همانطور که آیه 158: 7 سوره اعراف به پیغمبر ص میفرماید: «بگو ای مردم من رسول خدا (فرستاده خدا، پیامبر خدا) برای همه شما هستم.» آیه 28: 34 سوره سباء میفرماید: ای پیغمبر، «ما تو را بشارت دهنده و هشدار دهنده (بر حذر دارنده از خطرها) برای همه مردم فرستادیم، ولی بیشتر مردم نمیدانند.» در قرآن کلمه «مردم» 240 بار آمده است. خطاب : «ای مردم» 20 بار در قرآن آمده است که اولین بار در آیه 21 و 22 قرآن در سوره بقره آمده است که میفرماید: «ای مردم صاحب اختیارتان (ارباب و آقا و فرمانده و فرمانروا و قانونگذارتان) را که شما و پیشینیان شما (از جمله پدران و مادران و اجداد شما) را آفریده بندگی (اطاعت محض و بدون چون و چرا) کنید تا متقی شوید. فرمانروایی که زمین را برای شما گسترد وآسمان را بنائی ساخت و از آسمان آب (باران) را نازل کرد (پائین فرستاد) و به وسیله آن روزی (رزق و خوراک) شما را بوجود آورد. بنابراین برای خدا مثل و مانندی نسازید در حالی که میدانید.» میدانید اینکارها کار خدا است و هیچ کس در اینکار غیر از او دخالت نداشته. اولین دستوری که خدا به مردم میدهد «بندگی و اطاعت بدون چون و چرا» از خدای آفریننده جهان است. آیه 108: 10 سوره یونس به پیغمبر ص میفرماید: «بگو ای مردم از جانب ارباب و فرمانفرمای شما حقیقت برای شما آمد. هر کس هدایت شد (راه صحیح را شناخت) به نفع خودش هدایت شده و هر کس راه صحیح را نشناخت (آن را گم کرد) بر ضرر خودش است و من وکیل شما نیستم.» آیه 33: 31 سوره لقمان میفرماید: «ای مردم از نافرمانی خدا و عذاب او بترسید و از روزی بترسید که پدری جزای فرزندش را نمیدهد، و فرزندی جزای پدرش را نمیدهد. وعده خدا حق است (درست است و حقیقت دارد) بنابراین زندگی دنیا (روابطی که در دنیا وجود دارد) و شیطان فریبکار شما را فریب ندهند.» ولی انسانهای شیطان صفت، یعنی روحانی نماهای دکاندار دین فروش مردم را فریب دادهاند و این حقیقت روشن را به مردم نگفتهاند و ملعون از دنیا رفتهاند و ملعون زندگی میکنند.
چون آیه 159 تا 162: 2 سوره بقره میفرماید: «کسانی که دلیلهای روشن و راهنمائیهای ما را بعد از اینکه آن را برای مردم در کتاب بیان کردیم کتمان میکنند (به مردم نمیگویند) کسانی هستند که خدا و لعنت کنندگان آنها را لعنت میکنند. مگر کسانی که توبه کردند (یعنی ازا ین روش دست برداشتند) و کار خود را اصلاح کردند و حقیقت را بیان کردند. آنها کسانی هستند که من توبه آنها را میپذیرم، من توبه پذیر مهربان هستم. کسانی که منکر شدند و در حال کفر مردند کسانی هستند که لعنت خدا و فرشتگان و تمام مردم بر آنها است. در آن لعنت (دور بودن از رحمت خدا) همیشه خواهند بود و عذاب آنها تخفیف نمیپذیرد، و به آنها مهلتی داده نمیشود.» چون این افراد هستند که باعث شدهاند مردم حقیقت دین را نشناسند و سرگرم بازیها و تشریفاتی که بنام دین ساختهاند بشوند و از ساختن یک دنیای پاک غافل بمانند چون آیه 25: 57 سوره حدید میفرماید: «ما بدون کوچکترین تردیدی پیغمبرانمان را با دلیلهای روشن و کتاب و میزان فرستادیم برای اینکه مردم عدالت را برقرار کنند.» همه پیغمبران برای اینکار فرستاده شدهاند.