25
عبادت
عبادت یعنی بندگی کردن، یعنی خضوع و خشوع داشتن و خود را کوچک و ناچیز دیدن در مقابل کسی یا مقامی و اظهار کوچکی کردن. عبد یعنی بنده، برده، مطیع بدون چون و چرا بودن. قرآن در آیه 2 هود سوره 11 میفرماید: «بندگی (اطاعت بی چون و چرای) کسی را غیر از خدا نکنید. من برای شما از طرف خدا هشدار دهنده و مژده دهنده هستم.» هشدار از خطری که در پیش است و مژده (بشارت) برای کسانی که بندگی احدی را غیر از خدا نمیکنند و خود را در مقابل هیچکس و هیچ مقامی کوچک نمیکنند. چون خدا انسان را گرامی و بزرگ ساخته همانطور که در آیه 70: 17 سوره اسراء میفرماید: «بدون کوچکترین شکی انسان را تکریم کردیم (او را گرامی داشتیم و به او عظمت دادیم) و او را در خشکی و دریا حمل کردیم (سوار بر حیوانات و وسائل آمد و رفت و سوار کشتی و قایق کردیم) و بر بسیاری از مخلوقات خودمان برتری دادیم.» خدا انسانها را از بندگی غیر خودش برحذر میدارد و در آیه 25 و 26 هود سوره 11 میفرماید: نوح به قومش گفت: «من شما را از خطر روشن و آشکار بر حذر میدارم. غیر خدا را بندگی نکنید. من از عذاب روز دردناک بر شما میترسم.» چون این بندگیها و اطاعت از افراد به آنها قدرت میدهد و انسان قدرتمند حتماً طغیان میکند همانطور که آیه 6 و 7 علق سوره 96 میفرماید: «انسان وقتی خود را بی نیاز ببیند بدون شک (حتماً) طغیان میکند.» تاریخ بشریّت این مطلب را نشان داده و در روزگار خود آن را میبینیم. بندگی انسانها دنیا را به خاک و خون کشیده و میکشد. میبینیم که افراد قوی به افراد ضعیف زور میگویند و کشورهای قوی به کشورهای ضعیف زور میگویند و از آنها میخواهند که از دستورها و نظرهای آنها بی چون و چرا اطاعت کنند. آیه 65: 6 سوره انعام میفرماید: «خدا قادر است که عذابی از بالای سرتان (مثل باران و تگرگ و طوفان) یا از زیر پایتان (مثل زلزله) بر شما بفرستد یا شما را به گروهها تقسیم کند و عذاب بعضی را به بعضی بچشاند...» همانطور که در طول تاریخ دیدهایم و امروزه در قرن بیست و یکم میبینیم. این قدرتها قدرت شخصی نبوده و نیستند بلکه با بندگی بنده صفتان چاپلوس و مداح قدرت یافتهاند. در قرآن کلمه مدح نیامده بلکه کلمه حمد در قرآن آمده. حمد یعنی مدح و ثنا و ستایش و تمجید. در قرآن کلمه حمد یعنی مدح و ثنا فقط در باره خدا آمده و بس. کلمه حمد در باره هیچ پیغمبری بکار نرفته چه رسد به دیگران . مسلمان لااقل 17 بار در نمازش میگوید: «حمد (مدح و ثنا) فقط به خدا که ارباب (مالک و کارفرمای) کلیه افراد بشر است اختصاص دارد. یعنی هیچکس و هیچ چیز سزاوار آن نیست که انسان خود را در مقابل او کوچک ببیند و کوچک سازد. حتی در مقابل خورشید و ماه که به اتفاق آب باعث روئیدن گیاهان میشوند و غذای انسان و حیوانات را فراهم میکنند نباید سجده کرد و بخاک افتاد و اظهار کوچکی کرد، همانطور که آیه 37 فصلت سوره 41 میفرماید: «از آیات خدا (نشانه علم و قدرت او) شب و روز و خورشید و ماه است. در مقابل خورشید و ماه سجده نکنید. اگر بندگی خدا را میکنید خدا را که آنها را آفریده سجده کنید.» سجده نشانه فروتنی و کوچکی و تواضع است. خدا نه تنها خورشید و ماه را آفریده بلکه بقولی بیش از 50 میلیارد کهکشان را آفریده. آنطور که میگویند کهکشان ما 200 میلیارد منظومه شمسی دارد که یکی از آنها منظومه شمسی ما است که زمین ما با همه بزرگی در مقابل آن مثل خشخاشی در مقابل دریا است. قرآن مطابق آیه 59 و 65 و 73 و 85: 7 سوره اعراف و آیه 50 و 61 و 84 هود سوره 11 و آیه 23 و 32 مؤمنون سوره 23 پیغمبران به قومشان میگفتند: «ای قوم من بندگی (اطاعت بی چون و چرای) خدا را بکنید. معبودی (کسی که شما در مقابلش احساس و ابراز کوچکی کنید و از دستورها و نظرهایش بی چون و چرا اطاعت کنید) غیر از خدا برای شما وجود ندارد.» اولین دستوری که در قرآن وجود دارد در آیه 21 و 22 بقره است که میفرماید: «ای مردم اربابتان (مالک و آقا و کارفرمایتان) را که شما و تمام افراد پیش از شما را آفرید بندگی کنید تا متقی (مسلط بر نفس) شوید (و بنده این و آن نشوید). وجودی که زمین را گسترده و آسمان را بناکرده و از آسمان آب را نازل کرده و بوسیله آن از محصولات زمین خوراک شما را بیرون آورده. بنابراین برای خدا مثل ومانندی قرار ندهید در صورتیکه شما میدانید.» میدانید که اینکارها فقط کار خدا است و هیچکس دیگر قادر به بوجود آوردن آنها نیست. خداوند در آیه 17 زمر سوره 39 میفرماید: «کسانی که از بندگی (از اطاعت بی چون و چرای) طاغوت خودداری کردند و به اطاعت خدا برگشتند مژده دارند ...» مژده و بشارت آنها بهشتی است که در دنیا و آخرت برای خود میسازند. چون بنده هیچ طغیانگر و دیکتاتوری نمیشوند و در مقابل او سر تعظیم خم نمیکنند چه رسد به اینکه در مقابل او بخاک افتند. در مقابل خدائی که آفریننده 50 میلیارد کهکشان است سجده میکنند که در مقابل قدرتهای زمان خود سر تعظیم خم نکنند و بخاک نیفتند و به دست بوسی آنها افتخار نکنند. آیه 60 یس سوره 36 میفرماید: «ای فرزندان آدم آیا از شما تعهد نگرفتم که بندگی شیطان را نکنید. چون او دشمن آشکارای شما است.» چون آیه 39 و 40 حجر سوره 15 میفرماید: شیطان به خدا «گفت خداوندا (ای مالک و صاحب اختیار و فرمانفرمای من) چون مرا فریب دادی من در زمین کارهای بی فایده را در نظر آنها (مردم) زینت میدهم و همه آنها را به جز بندگان خالص تو فریب میدهم.» امّا انسانها گول شیطان و وسوسههای او و گول تخیلات و خیالبافیهای خود را میخورند که او به ما تلقین میکند و به فکر ما میاندازد. چیزهائی که در زندگی واقعی ما هیچ اثری ندارند، ولی در نظر ما زینت داده شده و زیبا به نظر میآیند و جلوه دارند. ولی از برادری و هم دلی و همکاری و همآهنگی برای ساختن یک دنیای پاک غافل هستیم و توجه نداریم که ساختن چنین دنیائی کار بسیار سادهای است، اگر فهم و شعور و درک آن را داشته باشیم. چون میدانیم همانطور که شاعر گفته: «آری به اتفاق جهان میتوان گرفت.» فقط اتحاد اکثریت خاموش کافی است که هر چه بخواهند عملی کنند و هر دیکتاتوری را به زانو در آورند و اجازه قدرت یافتن و فوق قانون شدن به کسی ندهند. چون با رأی خود میتوانند هر کس را که مجری خواست آنها است به مجلس بفرستند تا قانونهائی بگذرانند که به هیچکس اجازه دیکتاتوری و تجاوز به حقوق دیگران و بنده سازی آنان را ندهد. فقط بیدارسازی و آگاه ساختن دیگران لازم است که به آن امر به معروف و نهی از منکر میگویند. امر به معروف و نهی از منکر در مسائل جزئی نیست که وضو را چطور بگیر بلکه در این است که بنده غیر خدا نباشید و اجازه ندهید هیچکس فوق قانون شود و آیات و فرامین و احکام خدا را زیر پا بگذارد. چون خداوند در آیه 31 نساء سوره 4 میفرماید: «اگر شما از گناهان کبیرهای که از آن نهی شدهاید خودداری کنید، گناهان دیگر شما (یعنی گناهان متوسط و کوچک شما) را میبخشیم و شما را با احترام وارد بهشت میکنیم.» مسلمان میداند که خدا دروغ نمیگوید و وعده دروغ نمیدهد. چون آیه 87 و آیه 122 نساء سوره 4 که این وعده خدا در آن داده شده میفرماید: «چه کسی از خدا راستگوتر است؟» همه پیغمبران میآمدند که بگویند فقط بنده (مطیع فرمان و حکم خدا) باشید و از فرمان هیچکس و هیچ مقامی بدون چون و چرا و پرسیدن علت حکم و فرمان اطاعت نکنید. تا هر کسی فقط مطابق دستور خدا و وظیفهای که به او محول شده حکم صادر کند و جرأت نداشته باشد پا از گلیم خود درازتر کند. ولی مردم به بندگی بزرگان و قدرتمندان قوم عادت کرده بودند و به آنها میگفتند «آیا آمدهای که ما فقط خدا را بندگی (اطاعت بی چون و چرا) کنیم و آنچه را که پدرانمان بندگی آنان را میکردند ترک کنیم؟!!» مثل آیه 70: 7 سوره اعراف و آیه 62 هود سوره 11. این روحیه مردم است که وقتی به چیزی عادت کردند به این سادگیها نمیتوانند از آن دست بردارند و با تمام قوا در مقابل آن ایستادگی میکنند، همانطور که مطابق آیه 116 و 167 شعراء سوره 26 به پیغمبران میگفتند اگر از این حرفها دست بر نداری تو را سنگسار میکنیم (آنقدر سنگ به تو میزنیم که بمیری) یا تو را از شهرمان بیرون میکنیم. آنها مطابق آیه 43 سباء سوره 34 به هم میگفتند: «... این مردی است که میخواهد شما را از پرستش (بندگی و خدمت به) آنچه پدرانتان میپرستیدند (بندگی آنها را میکردند) باز دارد ...» آنها راست میگفتند و پیغمبران برای همین میآمدند که آنها را از قید بندگی و اطاعت از فرمان هر فریبکار و قدرتمندی خارج کنند و بنده یعنی مطیع خدا سازند. مطیع خدائی که احتیاجی ندارد که بخواهد از بنده خود برای رفع آن استفاده کند. خدایی که خالق آسمانها (با 50 میلیارد کهکشان آن) وخالق زمین است. از کسی نمیترسد و امید به هیچکس ندارد که بخاطر آن بخواهد دروغ بگوید یا به کسی ظلمی کند. او مردم را به عدالت یعنی رعایت کلیه حقوق تمام بشر و درستکاری امر میکند. چون مطابق آیه 25 حدید سوره 57 میفرماید: «بدون تردید پیغمبرانمان را با دلیلهای روشن و کتاب و وسیله سنجشِ (حق و باطل) فرستادیم تا مردم عدالت را برقرار کنند...» و آیه 51 مومنون سوره 23 به پیغمبران میفرماید: «ای پیغمبران از خوردنیهای پاک بخورید (درویش بازی و زهدفروشی نکنید) ولی کار درست بکنید. من کارهایی را که میکنید میدانم.» و در آیه 3: 7 سوره اعراف میفرماید: «فقط از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده پیروی کنید و از اولیائی غیر از آن پیروی نکنید.»