21
صمد
صَمَد یعنی بی نیاز و برآورنده نیازها، جاودانی، بلند پایه، شریف، توپر. مسلمان در نماز خود بارها میگوید «خدا صمد است» خدا نیازی ندارد و برآورنده نیازها است. بعضیها که از اسلام و عقائد اسلامی اطلاع درستی ندارند میگویند خدا نیاز به نماز انسانها دارد که دستور میدهد افراد نماز بخوانند و او را ستایش کنند. ولی توجه ندارند که خدا نیازی ندارد و برآورنده نیازها است. نماز انسانها مورد نیاز خدا نیست بلکه انسانها به نماز نیاز دارند. خدا آنها را هدایت میکند تا آنها را خوشبخت و آسوده خیال بسازد تا از زندگانی لذت ببرند و شکر نعمتهایی که خدا به آنها داده بجا آورند و آلت دست ظالمها و دیکتاتوران و فریبکاران نشوند. آیه 57 و 58 یونس سوره 10 میفرماید: «ای مردم موعظهای از طرف صاحب اختیارتان آمد که شفای سینهها و هدایت و رحمتی برای افراد با ایمان است. بگو به سبب فضل و رحمت خدا باید شاد باشند. آن بهتر از چیزهائی است که جمع میکنند.» مسلمان واقعی شاد و بگو بخند واقعی است و بخاطر راهی که خدا برای از بین بردن ظلم و فساد به او نشان داده شاد است و شکر خدا را بجا میآورد و از نعمتی که خدا به او داده قدردانی میکند. اگر خدا دستور نماز داده میفرماید نماز بخوانید که یاد خدا باشید و بنده این و آن نشوید و بلکه اطاعت از کسی بکنید که احتیاج به چیزی ندارد و احتیاجات همه را رفع میکند. البته با کار صحیح و پیروی از دستورها و نظرهای خداوند. نماز برای یاد خدا بودن است تا آدم یاد ناظر و شاهد بودن خدا بر تمام افراد بشر باشد و با یاد روز جزا و پاداش کار زشت نکند. چون آیه 14 طه میفرماید: «من خدا هستم معبودی (وجود قابل پرستشی که از دستورها و نظرهایش بدون چون و چرا اطاعت شود) غیر از من وجود ندارد. (نباید از دیکتاتوران اطاعت کرد) پس بندگی (اطاعت بدون چون و چرای) مرا بکنید. (نه اطاعت فریبکاران و دیکتاتوران را) و نماز را برای اینکه یاد من باشی بر پا دار.» و آیه 45 عنکبوت سوره 29 میفرماید: «آنچه از قران به تو نازل شده بخوان و نماز را بپا دار، چون نماز از کارهای زشت و ناروا نهی میکند. مسلماً یاد خدا بزرگتر است. خدا از کارهائی که میکنید اطلاع دارد.» مسلمان در نماز خود میگوید «ستایش و مدح و ثنا فقط اختصاص به خدا دارد.» و به خدا میگوید «فقط تو را میپرستیم.» یعنی بنده هیچکس و هیچ چیز دیگری نیستیم. پرستش یعنی خدمت کردن. آیه 7 زُمر سوره 39 میفرماید: «اگر کافر شوید خدا از عبادت (اطاعت و بندگی) شما بی نیاز است. ولی خدا کفر را برای بندگانش نمیپسندد و اگر قدردانی (شکر) کنید خدا آن را برای شما میپسندد. هیچکس بار دیگری را بر نمیدارد. بازگشت همه شما به پیش خدا است. خدا شما را از کارهائی که میکردید خبردار میکند. چون او از آنچه در سینهها است (افکار انسانها) اطلاع دارد.» آیه اول انعام سوره 6 میفرماید: «ستایش مخصوص خدائی است که آسمانها و زمین را آفریده و تاریکیها و نور را قرار داد. اما افراد بی ایمان شریکی برای خدا قرار میدهند.» زمین چیست و چقدر است اگر انسانی را در نظر بگیریم در مقابل یک شهر فقط به اندازه یک نقطه است و اگر شهر را در نظر بگیریم در مقابل کشور مثل یک نقطه است. اگر کره زمین را در نظر بگیریم در مقابل کهکشان ما حتی در مقابل منظومه شمسی مثل یک نقطه است و کهکشان ما در مقابل جهان (سماوات) به اندازه یک نقطه است. گفته شده «زمین در پیش این نه سقف مینا چو خشخاشی بود بر روی دریا» خشخاش در مقابل دریا که نیست بجای خود به اندازه یک اتم در مقابل دریا هم نیست. چون آنطوری که میگفتند 50 میلیارد کهکشان وجود دارد که کهکشان ما 200 میلیارد منظومه شمسی دارد. خدا خالق چنین جهانی است. لذا همانطور که لقمان در آیه 13 لقمان سوره 31 میگوید «شرک ظلم بزرگی است.» آیه 33 احقاف سوره 46 میفرماید: «آیا ندیدهاند که خدا که آسمانها و زمین را بدون زحمتی آفرید قادر است که مردگان را زنده کند؟ آری او قادر به هر کاری است.» آیه 99 اِسراء سوره 17 میفرماید: «آیا ندیدند (توجه نداشتند) که خدائی که آسمانها و زمین را آفرید قادر است که مثل آنها را بیافریند؟» آیه 14 انعام سوره 6 میفرماید: «بگو آیا پشتیبانی غیر از خدا که آفریننده آسمانها و زمین است بگیرم؟ او خوراک همه را میدهد و کسی به او خوراک نمیدهد. (چون احتیاجی به خوراک ندارد) بگو به من دستور داده شده که از همه بیشتر تسلیم خدا باشم و دستور داده شده که از مشرکین نباش.»
آیه 6 هود سوره 11 میفرماید: «هیچ جنبدهای در زمین وجود ندارد مگر اینکه رزق او بر عهده خدا است (خدا روزی او را میدهد) خدا قرارگاه و آرامشگاه او را میداند. همه در کتاب روشنی وجود دارد.» او همانطور که میبینیم برآورنده نیاز همه است. صمد است و بی نیاز از همه جهان.
آیه 59 انعام سوره 6 میفرماید: «کلیدهای غیب پیش خدا است. کسی از آنها اطلاع ندارد مگر خدا. آنچه در خشکی و دریا است میداند. هیچ برگی نمیافتد مگر اینکه خدا آن را میداند. و هیچ دانهای در تاریکیهای زمین و هیچ تر و خشکی نیست مگر اینکه در کتابی روشن ضبط است.»
آیه 5 هود سوره 11 میفرماید: «آگاه باشید که آنها کینه به دل میگیرند و آنچه در دل دارند مخفی میکنند تا خود را از خدا مخفی کنند. آگاه باش وقتی آنها لباسشان را به سرشان میکشند خدا آنچه را مخفی یا آشکار میکنند میداند. چون او آنچه را که در دلها میگذرد میداند.» آیه 73 انعام سوره 6 میفرماید: «خدا کسی است که آسمانها و زمین را بحق آفرید و روزی که بگوید باش همانطور میشود. گفتهاش حق است. روزی که در صور دمیده شود فرمانفرمائی مال او است. دانای غیب و آشکار است (همه چیز را میداند و احتیاجی به اظهار نظر کسی ندارد.) او حکیم و آگاه است.»
آیه 56 و 57 حج سوره 22 میفرماید: «روز قیامت فرمانروائی با خداست. بین مردم حکم میکند. کسانی که ایمان آوردند و کار درست کردند در بهشتهای پر نعمت هستند و کسانی که منکر شدند و آیات ما را تکذیب کردند عذاب خوار کنندهای دارند.» آری خدا صمد و بی نیاز از همه جهان است. «گر جمله کائنات کافر گردند بر دامن کبریاش ننشیند گرد.» اما دیوانگانی (از نظر روانشناسی) ادعای خدائی کردهاند. در طول تاریخ از اینها که خود را خدا نامیدهاند وجود داشتهاند. بعضی از اقطاب صوفیه و دراویش ادعای خدائی کردهاند. باب و بهاء ادعای خدائی کردهاند، بهاء، میرزا حسینعلی نوری که بخود لقب بهاءالله داده بود صریحاً در صفحه 233 کتاب مبین مینویسد: «کسی را که عالم را برای خودش خلق کرده از اینکه به یکی از بندگانش نگاه کند منع کردهاند.» چون زندانی بود و اجازه ملاقات نداشت. چون زندان خود را زندان بزرگ مینامید. و در صفحه 396 کتاب مبین مینویسد: «هوای زندان به سبب اینکه نَفَس خدا بسوی آن بالا میرود افتخار میکند.» و در صفحه 229 کتاب مبین مینویسد: «معبودی جز من زندانی تنها وجود ندارد.» فریبکاران بهائی میگویند وقتی آینه صاف در مقابل خورشید قرار گیرد خورشید را در خود منعکس میکند. البته باید خورشیدی باشد که در آینه منعکس شود. در صورتیکه او میگوید الهی (معبودی) وجود ندارد تا در او منعکس شود. و فریب خوردگان بهائی که ادعای عدم تعصب و تحری حقیقیت میکنند بسادگی این مغالطه را میپذیرند ولی ادعای خدائی او را در دو ادعای قبلی چه میکنند؟
آقای میرزا حسینعلی نوری در صفه 293 کتاب اشراقات و الواح ضمیمه آن مینویسد: «رسالت و نبوت با پیغمبر اسلام تمام شد.» بر خلاف آنچه بهائیان بی اطلاع از گفته او یا با علم و اطلاع از آن برای فریب دیگران میگویند خاتم پیغمبران یعنی انگشتر پیغمبران و افراد بی اطلاع آن را میپذیرند. این مدعیان تحری حقیقت «یعنی پیجوئی حقیقت» و بی تعصبی باید لااقل کتابهای خود را بخوانند و وقتی صحبت از قائم آل محمد میکنند ببینند در قرآن مسلمانان چنین چیزی وجود دارد یا نه و باید ببینند قیامت که روز رسیدگی به حساب است میتواند قیام قائم باشد یا نه و واقعاً تعصب را کنار بگذارند.