20
نيامده ام تا عادلان را بلكه گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.
13: 9 انجيل متي
مسيحيّت واقعي
اگر شما در كلام من بمانيد في الحقيقه شاگرد من خواهيد شد.
31: 8 انجيل يوحنا
سخنان طلايي
مسيحي واقعي احكام مسيح را حفظ ميكند و بكار ميبندد و ميداند كه سخنان مسيح در انجيل وجود دارد. مسيحي واقعي انجيل را ميخواند و احكام و عقايد صحيح تعاليم مسيح را ميشناسد و داراي آن عقايد است و مجري آن احكام. مسيحي واقعي اين سخنان طلائي را هميشه در خاطر دارد و مطابق آن عمل ميكند. سخنان طلائي عبارتند از:
«نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد، بلكه آنكه اراده پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد.» 21: 7 متي.
«نيامدهام تا عادلان را بلكه گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.» 13: 9 متي.
«هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته باشد كنده شود.» 13: 15 متي.
«اي بدكاران از من دور شويد.» 23: 7 متي. و 27: 13 لوقا.
«اين قوم به زبانهاي خود بمن تقرب ميجويند و به لبهاي خويش مرا تمجيد ميكنند، ليكن دلشان از من دور است.» 8: 15 متي.
«(اين قوم) عبادت مرا عبث ميكنند زيرا احكام مردم را بمنزله فرايض تعليم ميدهند.» 9: 15 متي.
«از انبياي كَذَبه (دروغگو) احتراز كنيد كه به لباس ميشها نزد شما ميآيند ولي در باطن گرگان درنده ميباشند.» 15: 7 متي.
«ايمان بدون عمل باطل است.» و «ايمان اگر عمل ندارد در خود مرده است.» 20 و 17: 2 رساله يعقوب.
مسيحي واقعي ميداند كه كساني كه «احكام مردم را بمنزله فرايض تعليم ميدهند.» و دستور «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته باشد كنده شود.» را اجرا نميكنند از انبياي كذبه هستند و از سخنان و تعاليم مسيح پيروي نميكنند.
مسيحي حقيقي
مسيح چه خدا باشد چه پسر خدا چه پيامبري مثل موسي ميگويد: «نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد بلكه آنكس كه ارادْ پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد * بسا در آن روز (روز رستاخيز. روز قضاوت) مرا خواهند گفت خداوندا خداوندا آيا بنام تو نبوت ننموديم و به اسم تو ديوها را اخراج نكرديم (بيماران را شفا نداديم) و بنام تو معجزات بسيار ظاهر نساختيم؟ * آنگاه بايشان صريحاً خواهيم گفت كه هرگز شما را نشناختم. اي بدكاران از من دور شويد * پس هر كه اين سخنان مرا بشنود و آنها را بجا آرد او را بمردي دانا تشبيه ميكنم كه خانة خود را بر سنگ بنا كرد * و باران باريده سيلابها روان گرديد و بادها وزيده بدانخانه زورآور شد و خراب نگرديد زيرا بر سنگ بنا شده بود. * و هر كه اين سخنان مرا شنيده به آنها عمل نكرد بمردي نادان ماند كه خانة خود را بر ريگ بنا نهاد * و باران باريده سيلابها جاري شد و بادها وزيده بدانخانه زور آورد و خراب گرديد و خرابي آن عظيم بود.» 27 – 21: 7 متي. منظور از اين سخنان كه مسيح ميگويد موعظه بر سر كوه، باب پنجم تا هفتم انجيل متي است.
ميبينيم كه عيسي مسيح كسي را كه به او «خداوند خداوند» ميگويد حتي اگر «بنام او» «نبوت كند» و به اسم او «ديوها را اخراج كند» و بنام او «معجزات بسيار ظاهر سازد» در صورتيكه آدم «بدكاري» باشد مسيحي نميشناسد. عيسي مسيح كسي را مسيحي ميشناسد كه «سخنان او (موعظه بر سر كوه: باب پنجم تا هفتم متي) را بشنود و آنها را بجا آورد.» و «ارادة پدر مسيح را كه در آسمان است بجا آورد.»
عيسي مسيح در شمارة 46 تا 49 باب 6 لوقا ميگويد: «چون است كه مرا خداوندا خداوندا ميگوئيد و آنچه ميگويم بعمل نميآوريد * هر كه نزد من آيد و سخنان مرا بشنود و آنها را بجا آورد بشما نشان ميدهم كه به چه كس مشابهت دارد * مثل شخصي است كه خانه ميساخت و زمين را كنده گود نمود و بنيادش را بر سنگ نهاد. پس چون سيلاب آمده سيل بر آنخانه زور آورد نتوانست آن را جنبش دهد زيرا كه بر سنگ بنا شده بود * ليكن هر كه شنيد و عمل نياورد مانند شخصي است كه خانه بر روي زمين بيبنياد بنا كرد كه چون سيل بر آن صدمه زد فوراً افتاد و خرابي آن خانه عظيم بود.»
ميبينيم از نظر مسيح كسي كه به او «خداوندا خداوندا ميگويد ولي آنچه او ميگويد بعمل نميآورد.» مثل كسي است كه «خانه بر زمين بي بنياد بنا كرده است.» و سيل آن را خراب ميكند و «خرابي آن عظيم خواهد بود.» و در روز قضاوت پاداش خوبي نخواهد داشت. سخنان مسيح را در باب 5 متي از شمارة 20 به بعد بخوانيد.
عيسي مسيح در شماره 48 تا 50 باب 12 متي در جواب كسي كه به او ميگويد: «مادر تو و برادرانت بيرون ايستاده ميخواهند با تو سخن گويند.» 47: 12 متي. ميگويد: «كيست مادر من و برادرانم كيانند؟* و دست خود را بسوي شاگردان خود دراز كرده گفت اينانند مادر من و برادرانم * زيرا هر كه ارادة پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد همان برادر و خواهر و مادر من است.» شمارة 20 و 21 باب 8 لوقا ميگويد: «پس او را (به مسيح) خبر داده گفتند مادر و برادرانت بيرون ايستاده ميخواهند تو را ببينند * در جواب ايشان گفت مادر و برادران من اينانند كه كلام خدا را شنيده آن را بجا ميآورند.» ميبينيم كه مسيح كسي را مادر و برادر خود ميداند كه «كلام خدا را شنيده آن را بجا آورد.» و در شمارة 32 تا 35 مرقس ميگويد: «آنگاه جماعت گرد او نشسته بودند و بوي گفتند اينك مادرت و برادرانت بيرون تو را ميطلبند * در جواب ايشان گفت: كيست مادر و برادرانم كيانند * پس بر آناني كه گرد وي نشسته بودند نظر افكنده گفت اينانند مادر و برادرانم * زيرا هر كه ارادة خدا را بجا آرد همان برادر و خواهر و مادر من است.» ميبينيم كه از نظر مسيح كسي برادر و خوهر او است كه «ارادة خدا» يعني احكام انجيل را انجام دهد نه هر كه او را زباني خداوند خداوند بگويد.
عمل به احكام
مسيحي واقعي كسي است كه احكام خدا را حفظ و اطاعت ميكند چون در شمارة 27 و 28 باب 11 لوقا ميگويد: «زني از آن ميان به واز بلند وي را (به مسيح) گفت: خوشا بحال آن رَحِمي كه تو را حمل كرد و پستانهائي كه مكيدي * ليكن او (مسيح) گفت: بلكه خوشا بحال آناني كه كلام خدا را ميشنوند و آن را حفظ ميكنند.» لذا مسيحي واقعي كلام خدا را ميشنود و آن را حفظ ميكند.
مسيح در شمارة 31: 8 يوحنا «به يهودياني كه به او ايمان آوردند گفت: اگر شما در كلام من بمانيد في الحقيقه شاگرد من خواهيد شد.» لذا شاگرد مسيح در كلام او ميماند. مسيح در شمارة 51: 8 يوحنا ميگويد: «آمين آمين بشما ميگويم: اگر كسي كلام مرا حفظ كند موت را تا به ابد نخواهد ديد.» و در شمارة 15: 14 يوحنا ميگويد: «اگر مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد.» پس دوست داشتن مسيح گفتن اينكه مسيح خداوند ما است نيست بلكه حفظ و اطاعت از احكام او است. و در شمارة 21: 14 يوحنا ميگويد: «هر كه احكام مرا دارد و آنها را حفظ كند آن است كه مرا محبت مينمايد و آنكه مرا محبت مينمايد پدر من او را محبت خواهد نمود و من او را محبت خواهم نمود و خود را به او ظاهر خواهم ساخت.» ميبينيم كه دوست داشتن مسيح حفظ و اطاعت از احكام او است. مسيح در شماره 24 و 23: 14 يوحنا ميگويد: «اگر كسي مرا محبت نمايد كلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبت خواهد نمود و بسوي او آمده نزد وي مسكن خواهيم گرفت.» «و آنكه مرا محبت ننمايد كلام مرا حفظ (اطاعت) نميكند.» پس كسي كه از آنچه مسيح ميگويد اطاعت نكند معلوم ميشود كه مسيح را دوست ندارد. مسيح در شمارة 10: 15 يوحنا ميگويد: «اگر احكام مرا نگاه داريد در محبت من خواهيد ماند چنانكه من احكام پدر خود را نگاه داشتهام و در محبت او ميمانم.» و در شمارة 14: 15 يوحنا ميگويد: «شما دوست من هستيد اگر آنچه بشما حكم ميكنم بجا آريد.» پس دوست مسيح كسي است كه از احكام او اطاعت كند نه هر كه او را خداوند خداوند گويد.
مسيحيان اوليه كه سخنانشان ضميمه اناجيل است نيز همين اعتقاد را داشتند چون پولس در شمارة 19: 7 رساله اول خود به قرنتيان مينويسد: «ختنه چيزي نيست و نامختوني هيچ بلكه نگاه داشتن امرهاي خدا.» و در شماره 6: 5 غلاطيان مينويسد: «در مسيح عيسي نه ختنه فايده دارد و نه نامختوني بلكه ايماني كه به محبت عمل ميكند.» و در شمارة 7 و 8 باب اول تسالوكيان مينويسد: «هنگامي كه عيسي خداوند از آسمان با فرشتگان قوّت خود در آتش مشتعل ظهور خواهد نمود و از آناني كه خدا را نميشناسند و از انجيل خداوند ما عيسي مسيح اطاعت نميكنند انتقام خواهد كشيد.»
يعقوب در شمارة 22 باب اول رساله خود مينويسد: «كنندگان كلام باشيد نه فقط شنوندنگان كه خود را فريب ميدهند.» و در شمارة 14 تا 21: 2 يعقوب مينويسد: «اي برادران من چه سود دارد اگر كسي گويد ايمان دارم وقتي كه عمل ندارد؟ آيا ايمان ميتواند او را نجات بخشد؟ ... همچنين ايمان نيز اگر عمل ندارد در خود مرده است... اي مرد باطل آيا ميخواهي دانست كه ايمان بدون اعمال باطل است؟ آيا پدر ما ابراهيم به اعمال عادل شمرده نشد وقتي كه پسر خود اسحق را به قربانگاه گذرانيد؟»
پطرس در شمارة 2:8 رساله اول خود مينويسد: «زيرا كه اطاعت كلام نكرده لغزش ميخورند كه براي همين معين شدهاند.»
يوحنا در شمارة 3 تا 5: 2 رساله اول خود مينويسد: «از اين ميدانيم كه او را «مسيح را) ميشناسيم اگر احكام او را نگاه داريم * كسي كه ميگويد او را ميشناسم و احكام او را نگاه ندارد دروغگو است و در وي راستي نيست. لكن كسي كه كلام او را نگاه دارد في الواقع محبت خدا در وي كامل است و از اين ميدانيم كه در وي هستيم.» به شماره 22: 3 رساله اول يوحنا نيز مراجعه شود.
اراده خدا
عيسي مسيح در شمارة 21: 7 متي ميگويد: «نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد، بلكه آنكه اراده پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد.» و در شمارة 50: 12 متي ميگويد: «هر كه ارادة پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد همان برادر و خواهر و مادر من است.» شماره 3:35 مرقس را هم ببينيد. و در شمارة 4: 4 متي در جواب شيطان ميگويد: «انسان نه محض نان زيست ميكند بلكه بهر كلمهاي كه از دهان خدا صادر گردد.» شماره 4: 4 لوقا را هم ببينيد. و در شمارة 34: 4 يوحنا ميگويد: «خوراك من آن است كه خواهش فرستندة خود را بعمل آورم و كار او را بانجام رسانم.» و در شمارة 29: 5 يوحنا ميگويد: «من از خود هيچ نميتوانم كرد بلكه چنانكه شنيدهام داوري ميكنم و داوري من عادل است كه ارادةخود را طالب نيستم بلكه ارادة پدري كه مرا فرستاد.» و در شمارة 38: 6 يوحنا ميگويد: «از آسمان نزول كردم نه تا به اراده خود عمل كنم بلكه به ارادة فرستندة خود.» و در شمارة 26 و 28 و 29: 8 يوحنا ميگويد: «آنكه مرا فرستاد حق است و من آنچه از او شنيدهام بجهان ميگويم.» ، «به آنچه پدرم مرا تعليم داد تكلّم ميكنم.» و «من هميشه كارهاي پسنديدة او را بجا ميآورم.» و در شمارة 55: 8 يوحنا ميگويد: «شما او را (خدا را) نميشناسيد. اما من او را ميشناسم. اگر گويم او را نميشناسم مثل شما دروغگو ميباشم ليكن او را ميشناسم و قول او را نگاه ميدارم.» و در شماره 50 و 49: 12 يوحنا ميگويد: «من از خود نگفتم. لكن پدري كه مرا فرستاد بمن فرمان داد كه چه بگويم و به چه چيز تكلم كنم و ميدانم كه فرمان او حيات جاوداني است پس آنچه من ميگويم چنانكه پدر بمن گفته است تكلم ميكنم.» و در شمارة 10 و 24: 14 يوحنا ميگويد: «سخنهائي كه من بشما ميگويم از خود نميگويم، لكن پدري كه در من ساكن است او اين اعمال را ميكند.» و «آنكه مرا محبت ننمايد كلام مرا حفظ نميكند و كلامي كه ميشنويد از من نيست بلكه از پدري است كه مرا فرستاد.» و در شمارة 15: 15 يوحنا ميگويد: «شما را دوست خوانده ام زيرا هر چه از پدر شنيدهام بشما بيان كردم.» و در شماره 6تا 8: 17 يوحنا ميگويد: «اسم تو را به آن مردماني كه از جهان بمن عطا كردي ظاهر ساختم. آنها از آن تو بودند و ايشان را به من دادي و كلام تو را نگاه داشتند و الان دانستند آنچه بمن دادهاي از نزد تو ميباشد. زيرا كلامي را كه بمن سپردي به ايشان سپردم و ايشان قبول كردند.»
در اين سخنان ميبينيم كه عيسي مسيح ميگويد: «كسي داخل ملكوت آسمان ميشود كه اراده پدر را كه در آسمان است بجا آورد.» 21: 7 متي را ببينيد. و ارادة پدر در كلمات پدر ظاهر ميشود و آنچه مسيح ميگويد از خود او نيست بلكه آنچه پدر به او گفته ميگويد و سخنان خدا و احكام و ارادة او را بيان ميكند. البته در انجيل يوحنا از احكام خدا چيزي نميبينيم جز اينكه ميگويد: «حكم من اين است كه يكديگر را محبت نمائيد.» 12: 15 يوحنا. اما تعاليم مسيح را كه خداوند به او گفته در سه انجيل ديگر مي بينيم.
عيسي مسيح در شماره 19 و 20: 28 متي به شاگردان خود ميگويد: «پس رفته همة امتها را شاگرد سازيد و ايشان را به اسم اب و ابن و روح القدس تعميد دهيد. و ايشان را تعليم دهيد كه همة اموري را كه بشما حكم كردهام حفظ كنيد.» و در شمارة 15 و 16: 16 مرقس ميگويد: «در تمام عالم برويد و جميع خلايق را به انجيل موعظه كنيد هر كه ايمان آورده تعميد يابد نجات يابد، اما هر كه ايمان نياورد بر او حكم خواهد شد.» لذا مسيحي واقعي مردم را با انجيل موعظه ميكند نه با چيز ديگر. چون عيسي مسيح در شمارة 34: 3 يوحنا ميگويد: «آن كسي را كه خدا فرستاد به كلام خدا تكلّم مينمايد.» نه به چيز ديگر.
هدف احكام
هدف عيسي مسيح و فرستنده او يعني خدا اين است كه مردم درستكار و عادل باشند و وظيفة خود را در قبال ديگران بخوبي انجام دهند و حقوق ديگران را رعايت كنند و بحقوق ديگران تجاوز نكنند.
مسيح در شمارة 6 و 10 و 20: 5 متي ميگويد: «خوشا بحال گرسنگان و تشنگان عدالت زيرا ايشان سير خواهند شد.» «خوشا بحال زحمت كشان براي عدالت زيرا ملكوت آسمان از آن ايشان است.» «به شما ميگويم: تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فريسيان افزون نشود به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهيد شد.» و در شمارة 12: 7 متي ميگويد: «آنچه خواهيد كه مردم بشما كنند شما نيز بديشان همچنان كنيد. زيرا اين است تورات و صحف انبياء» و در شمارة 12 و 13: 9 متي ميگويد: «نه تندرستان بلكه مريضان احتياج به طبيب دارند * لكن رفته اين را دريافت كنيد كه رحمت ميخواهم نه قرباني (16:6 هوشع) زيرا نيامدهام تا عادلان را بلكه تا گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.» چون عادلان خودشان حكم خدا را اطاعت ميكنند و بحقوق ديگران تجاوز نمي كنند. مسيح آمده است تا گناهكاران توبه كنند و از گناه و تجاوز به حقوق ديگران دست بكشند. مسيحيان واقعي نيز اين وظيفه را دارند كه سعي كنند گناهكاران دست از گناه و تجاوز به حقوق ديگران بكشند. و در شمارة 36 و 37: 12 متي ميگويد: «هر سخن باطل كه مردم گويند حساب آن را در روز داوري خواهند داد زيرا كه از سخنان خود عادل شمرده خواهي شد. و از سخنهاي تو بر تو حكم خواهد شد.» چون حساب دروغ و تهمت و ناسزاگوئي دقيقاً رسيدگي خواهد شد و فريبكاران به مجازات خود خواهند رسيد. عيسي مسيح در شماره 43: 13 متي ميگويد: «عادلان در ملكوت پدر خود مثل آفتاب درخشان خواهند شد.» و در شماره 23: 23 ميگويد: «واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه نعناع و ثبت و زيره را عشر (ده يك) ميدهيد و اعظم احكام شريعت يعني عدالت و رحمت و ايمان را ترك كردهايد. ميبايست آنها را بجا آورده اينها را نيز ترك نكرده باشيد.» و در شمارة46: 25 متي ميگويد: «عادلان در حيات جاوداني خواهند رفت.» پس كساني داخل ملكوت آسمان و حيات جاوداني ميشوند كه عادل باشند و چنين افرادي مثل آفتاب درخشان خواهند شد.
در شمارة 17: 2 مرقس نيز ميبينيم كه عيسي مسيح ميگويد: «تندرستان احتياج به طبيب ندارند بلكه مريضان. و من نيامدهام تا عادلان را بلكه تا گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.» شمارة 32: 5 لوقا را هم ببينيد. در شمارة 14: 3 لوقا آمده است: «سپاهيان از او (يحيي) پرسيده گفتند ما چه كنيم؟ به ايشان گفت بر كسي ظلم مكنيد و بر هيچكس افترا نزنيد و به مواجب خود اكتفا كنيد.»
مسيحيان اوليه كه رسالات آنها ضميمه اناجيل است نيز همين را ميگفتند. پولس در شمارة10: 8 رساله خود به روميان مي نويسد: «اگر مسيح در شما است جسم به سبب گناه مرده است اما روح به سبب عدالت حيات است.» و در شمارة 17: 14 به روميان مينويسد: «ملكوت خدا اكل و شرب نيست بلكه عدالت و سلامتي و خوشي در روح القدس» و در شمارة 11: 5 رساله اول به قرنتيان مينويسد: «كسي كه برادر ناميده ميشود اگر زاني يا طماع يا بت پرست يا فحاش يا ميگسار يا سمتگر باشد با چنين شخص معاشرت نكنيد بلكه غذا هم نخوريد.» و در شمارة9 و10: 6 رساله اوّل به قرنتيان مينويسد: «آيا نميدانيد كه ظالمان وارث ملكوت خدا نميشوند. فريب مخوريد زيرا فاسقان و بت پرستان و زانيان و متنعمان و لوّاط و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملكوت خدا نخواهند شد.» و در شماره 23 و 24: 4 افسسيان مينويسد: «به روح ذهن خود تازه شويد و انسانيّت تازه را كه به صورت خدا در عدالت و قدوسيّت حقيقي آفريده شده است بپوشيد.» و در شماره 14: 6 افسسيان مينويسد: «كمر خود را به راستي ببنديد و جوشن عدالت را در بر كرده بايستيد.» و در شمارة 11: 1 فيلپيان مينويسد: «پر شويد از ميوه عدالت كه به وسيلة عيسي مسيح براي تمجيد و حمد خدا است.» و در شمارة 9 و 10: 1 رساله اول به تيموتاؤس مينويسد: «شريعت به جهت عادلان موضوع (وضع) نميشود بلكه براي سركشان و طاغيان و بيدينان و گناهكاران و ناپاكان و حرامكاران و قاتلان پدر و قاتلان مادر و قاتلان مردم و زانيان و لوّاطان و مردم دزدان و دروغگويان و قسم دروغ خوران و براي هر عمل ديگري كه بر خلاف تعليم صحيح باشد.» و در شمارة 11: 6 آن مينويسد: «تو اي مرد خدا... از عدالت و دينداري و ايمان و محبت و صبر و تواضع پيروي نما.» و در شمارة 22: 2 رساله دوم خود به تيموتائوس مينويسيد: «از شهوات جواني بگريز و با آناني كه از قلب خالص نام خدا را ميخوانند عدالت و ايمان و محبت و سلامتي را تعاقب نما.» و در شمارة 16: 3 آن مينويسد: «تمامي كتب از الهام خدا است و به جهت تعليم و تنبيه و اصلاح و تربيت در عدالت مفيد است.» و در شمارة 11 و 12: 2 به تيطُس مينويسد: «فيض خدا كه براي همه مردم نجات بخش است ظاهر شده، ما را تأديب ميكند كه بي ديني و شهوات دنيوي را ترك كرده با خرد انديشي و عدالت و دينداري در اين جهان زيست كنيم.» يعقوب در شماره 18: 3 رساله يعقوب مينويسد: «ميوة عدالت در سلامتي كاشته ميشود براي آناني كه سلامتي را بعمل ميآورند.» و در شمارة 16: 5 آن مينويسد: «دعاي مرد عادل در عمل قوت بسيار دارد.» در شماره 12 و 14: 3 رساله اول پطرس آمده است: «چشمان خداوند بر عادلان است و گوشهاي او بسوي دعاي ايشان لكن روي خداوند بر بدكاران است.» «هرگاه براي عدالت زحمت كشيديد خوشا بحال شما.» ميبينيم كه مسيحيان اوليه نيز عدالت را هدف دين ميدانند و معتقدند «شريعت براي گناهكاران وضع ميشود نه براي عادلان.» و «ظالمان وارث ملكوت آسمان نميشوند.» و «نبايد با ستمگران معاشرت كرد حتي غذا خورد.» لذا مسيحي واقعي عادل است و سعي ميكند تمام مردم عادل باشند.
هدف مسيح
هدف مسيح از تعاليمي كه ميداد توبه يعني بازگشت گناهكاران از گناه به سوي تعاليم خدا بود. چه مسيح خدا باشد چه پسر خدا چه نبي مثل موسي چه پيامبر خدا. چون مسيح در شمارة 19: 7 يوحنا ميگويد: «آيا موسي تورات را بشما نداده است و حال آنكه كسي از شما نيست كه به تورات عمل كند.» و در شماره 17 تا 19: 5 متي ميگويد: «گمان مبريد كه آمدهام تا تورات يا صحف انبياء را باطل سازم نيامدهام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم * زيرا هر آينه بشما ميگويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزه يا نقطهاي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود * پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين (كوچكترين حكم) را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود. اما هر كه بعمل آورد و تعليم نمايد او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.»
شمارة 17: 4 متي ميگويد: «از آن هنگام عيسي به موعظه شروع كرد و گفت توبه كنيد زيرا ملكوت آسمان نزديك است.» توبه «يعني دست كشيدن از گناه و اطاعت از احكام خدا.» و در شماره 13: 9 متي و 17: 2 مرقس و 32: 5 لوقا ميگويد: «نيامدهام تا عادلان را بلكه گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.» در شمارة15: 1 مرقس عيسي ميگويد: «ملكوت خدا نزديك است پس توبه كنيد و به انجيل ايمان بياوريد.» و در شمارة12: 6 مرقس ميگويد: «پس (21 شاگرد عيسي) روانه شده موعظه كردند كه توبه كنيد.» و مسيح در شمارة 3 و 5: 13 لوقا ميگويد: «بشما ميگويم اگر توبه نكنيد همگي شما همچنين هلاك خواهيد شد.» و پس از گفتن مَثَل گوسفند گمشده از صد گوسفند در شمارة7: 15 لوقا ميگويد: «به شما ميگويم ... خوشي در آسمان رخ مينمايد به سبب توبة يك گناهكار.» و در شماره 32: 15 لوقا پس از گفتن مَثَل پسر عيّاش ميگويد: پدر گفت: «اين برادر تو مرده بود زنده گشت و گم شده بود يافت گرديد.» عيسي مسيح در شمارة 46 و 47: 24 لوقا در مورد وظيفة خود به شاگردانش ميگويد: «بر همين منوال مكتوب است و بدينطور سزاوار بود كه مسيح زحمت كشد و روز سيّم (سوم) از مردگان برخيزد و از اورشليم شروع كرده موعظه بتوبه و آمرزش گناهان در همه امتها بنام او كرده شود.» ميبينيم كه هدف مسيح توبه يعني بازگشت مردم از گناهكاري به اطاعت از احكام خدا است. يعني نجات آنها از عذاب خدا و از عذاب آتش. چون در شمارة 41 و 42: 13 متي ميگويد: «همة لغزش دهندگان و بدكاران را جمع خواهند كرد. و ايشان را به تنور آتش خواهد انداخت.»
گناهان
ديديم كه مسيح آمده است تا مردم توبه كنند و دست از گناه بكشند چنانكه ميگويد: «نيامدهام تا عادلان را بلكه گناهكاران را به توبه دعوت نمايم.» 13: 9 متي. و در شماره 22 و 23: 7 متي ميگويد: «بسا در آن روز (روز داوري) داوري مرا خواهند گفت: خداوندا خداوندا آيا بنام تو نبوت ننموديم و به اسم تو ديوها را اخراج نكرديم و به اسم تو معجزات بسيار ظاهر نساختيم؟ * آنگاه به ايشان صريحاً خواهم گفت: كه هرگز شما را نشناختم اي بدكاران از من دور شويد.» پس بدكاران مسيحي نيستند و از مسيح نميباشند اگرچه نبوت كنند و ديوها را اخراج كنند و معجزات بسيار بنمايند. مسيحي واقعي كسي است كه پاك باشد، همانطور كه پطرس در شمارة14 تا 16: 1 رساله اول خود مينويسد: «چون ابناء اطاعت هستيد مشابه مشويد بدان شهواتي كه در ايام جهالت داشتيد * بلكه مثل آن قدّوس كه شما را خوانده است خود شما نيز در هر سيرت مقدس باشيد * زيرا مكتوب است مقدس باشيد زيرا كه من قدّوسم.» 44: 11 لاويان. سِفْر سوم كتاب عهد عتيق مشهور به تورات نيز را نيز ببينيد. عيسي مسيح در شمارة 19 و 20: 15 متي ميگويد: «از دل بر ميآيد خيالات بد، قتلها، زناها، فسقها، دزديها، شهادات دروغ و كفرها * اينها است كه انسان را نجس ميسازد. ليكن خوردن با دستهاي ناشسته انسان را نجس نميگرداند.» و در شمارة16 تا 19: 19 متي گفته شده: «ناگاه شخصي آمده به عيسي گفت: اي استاد نيكو چه عمل نيكو كنم تا حيات جاوداني يابم؟ * عيسي به او گفت: از چه سبب مرا نيكو گفتي و حال آنكه كسي نيكو نيست جز خدا فقط. ليكن اگر بخواهي داخل حيات شوي احكام را نگاه دار. * به او گفت : كدام احكام؟ عيسي گفت: قتل مكن. زنا مكن. دزدي مكن. شهادت دروغ مده * پدر و مادر خود را حرمت دار و همسايه خود را مثل نفس خود دوست دار.» 16 تا 21: 5 تثنيه را نيز ببينيد. در شمارة 17 تا 10:19 مرقس و 18 تا 20: 18 لوقا نيز اين مطلب آمده است. در شمارة 25 تا 28: 10 لوقا آمده است: «ناگاه يكي از فقهاء برخاسته از روي امتحان به عيسي گفت: اي استاد چه كنم تا وارث حيات جاوداني گردم؟ * عيسي به وي گفت در تورات چه نوشته شده است و چگونه ميخواني؟ * او جواب داده گفت: اينكه خداوند خداي خود را به تمام دل و تمام نفس و تمام توانايي و تمام فكر خود محبت نما و همساية خود را مثل نفس خود. * عيسي گفت: نيكو جواب گفتي چنين بكن كه خواهي زيست.» 10 فرمان موسي در باب 5 تثنيه از شمارة6 تا 21 چنين است: «من هستم يَهُوَه خداي تو كه تو را از زمين مصر از خانة بندگي بيرون آوردم* تو را بحضور من خدايان ديگر نباشد * بجهت خود صورت تراشيده يا هيچ تمثالي از آنچه بالا در آسمان يا از آنچه پايين در زمين يا از آنچه در آبهاي زير زمين است مساز * آنها را سجده و عبادت منما، زيرا كه من يهوه خداي تو هستم خداي غيورم .... نام يهوه خداي خود را به باطل مبر، زيرا خداوند كسي را كه نام او را به باطل برد بيگناه نخواهد شمرد * روز سَبْت را نگاه دار و آن را تقديس نما چنانكه يهوه خدايت بتو امر فرموده است * شش روز مشغول باش و هر كار خود را بكن * اما روز هفتمين سَبْت يهوه خداي تو است در ان هيچ كاري مكن تو و پسرت و دخترت و غلامت و كنيزت و گاوت و الاغت و همة بهايمت و مهمانت كه در اندرون دروازههاي تو باشد ... پدر و مادر خود را حرمت دار چنانكه يهوه خدايت تو را امر فرموده است تا روزهايت دراز شود ... قتل مكن. زنا مكن. دزدي مكن. بر همسايه خود شهادت دروغ مده و بر زن همسايهات طمع مورز و بخانة همسايهات و به مرزعه او و به غلامش و كنيزش و گاوش و الاغش و به هر چه از آن همساية تو باشد طمع مكن.» و در شمارة 18: 19 لاويان آمده است: «كينه مورز و همسايه خود را مثل خويشتن محبت نما. من يهوه هستم.» و شمارة5: 6 تثنيه ميگويد: «يهوه خداي خود را به تمامي جان و تمامي قوّت خود محبت نما.» به شمارة6 و 10: 30 تثنيه نيز مراجعه شود.
مجازات كسي كه غير خدا را عبادت و سجده نمايد در شمارة5: 17 تثنيه سنگسار و مجازات كسي كه گويد «برويم خدايان غير را ... عبادت كنيم.» در شمارة10: 13 تثنيه سنگسار است. و «هر كه اسم يهوه را كفر گويد هر آينه كشته شود تمامي جماعت او را سنگسار كنند.» 16: 24 لاويان. مجازات پسر سركش مطابق شمارة 21: 21 تثنيه سنگسار است. چون «از سخن پدر و مادرش حرف شنوي نكرده است.» مجازات كسي كه در روز سَبْت (شنبه) كار كند مطابق شمارة 35: 15 اعداد (سِفْر چهارم كتاب عهد عتيق كه به تورات مشهور است) اين است كه «او را با سنگها سنگسار كنند.» مجازات قتل مطابق 12: 21 خروج و 31: 35 اعداد و 12: 19 تثنيه كشتن است «كشته شود.» مجازات زناكار مطابق شمارة 21 و 22 و 24 و 25: 22 تثنيه قتل است. مجازات دزد در باب 22 خروج بيان شده است. در شمارة 1 تا 4: 22 خروج آمده است كه «اگر كسي گاوي يا گوسفندي بدزدد و آن را بكشد يا بفروشد بعوض گاو پنج گاو و بعوض گوسفند چهار گوسفند بدهد * اگر دزدي در رخنه كردن گرفته شود و او را بزنند بطوري كه بميرد بازخواست خون براي او نباشد * اما اگر آفتاب بر او طلوع كرد بازخواست خون براي او هست البته مكافات بايد داد و اگر چيزي ندارد بعوض دزدي كه كرد فروخته شود * اگر چيزي دزديده شده از گاو يا الاغ يا گوسفند زنده در دست او يافت شود دو مقابل آن را رد كند.» در مورد شهادت دروغ در شمارة18 و 19: 19 تثنيه آمده است: «داوران نيكو تفحص نمايند و اينك اگر شاهد شاهد كاذب است و بر برادر خود شهادت دروغ داده باشد * پس بطوري كه او خواست با برادر خود عمل نمايد با او همانطور رفتار نمايند تا بدي را از ميان خود دور نمائي.» ميبينيم كه در بارة 7 مورد از احكام ده فرمان حكم مجازات اعدام صادر شده است.
عيسي مسيح در شماره 21 و 22: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه به اولين (تورات) گفته شده است قتل مكن و هر كه قتل كند سزاوار حكم شود * ليكن من به شما ميگويم هر كه به برادر خود بي سبب خشم گيرد مستوجب حكم باشد و هر كه برادر خود را راقا گويد مستوجب قصاص باشد و هر كه احمق گويد مستحق آتش جهنم بود.» ميبينيم كه حكم تورات را سختتر كرده است. و در شمارة 27 تا 29: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه به اولين (تورات) گفته شده است زنا مكن * ليكن من بشما ميگويم هر كس به زني نظر شهوت اندازد هماندم در دل خود با او زنا كرده است * پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند قلعش كن و از خود دور انداز زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد از آنكه تمام بدنت در جهنم افكنده شود.» ميبينيم كه حكم را سختتر كرده است و در شمارة 31 و 32: 5 متي ميگويد: «گفته شده است (در تورات) هر كه از زن خود مفارقت جويد طلاق نامهاي به او بدهد. (1: 24 تثنيه) * ليكن من بشما ميگويم هر كس به غير علت زنا زن خود را از خود جدا كند باعث زنا كردن او ميباشد و هر كه زن مطلقه را نكاح كند زنا كرده باشد.» ميبينيم كه حكم را سختتر كرده است. و در شمارة33 تا 37: 5 متي «گفته شده است كه قسم دروغ مخور بلكه قسمهاي خود را به خدا وفا كن * (12: 19 لاويان و 2: 30 اعداد) ليكن من به شما ميگويم هرگز قسم مخوريد نه به آسمان كه عرش خدا است * نه به زمين كه پاي انداز او است (1: 66 اشعياء) و نه به اورشليم كه شهر پادشاه عظيم است. * و نه به سر خود قسم ياد كن زيرا موئي را سفيد يا سياه نميتواني كرد * بلكه سخن شما بلي بلي و ني ني باشد زيرا كه زياده بر اين از شرير است.» ميبينيم كه حكم تورات را سختتر كرده است. و در شمارة 38 تا 42: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه (در تورات) گفته شده است چشمي به چشمي و دنداني به دنداني (24: 21 خروج) * ليكن من بشما ميگويم با شرير مقاومت مكنيد بلكه هر كه به رخسارة راست تو طپانچه (سيلي) زند ديگري را نيز بسوي او بگردان * و اگر كسي خواهد با تو دعوي كند و قباي تو را بگيرد عباي خود را نيز بدو واگذار * و هرگاه كسي تو را براي يك ميل مجبور سازد دو ميل همراه او برو * هر كس از تو سؤال كند بدو ببخش و از كسي كه قرض از تو خواهد روي خود را مگردان.» ميبينيم كه حكم را سختتر كرده است. و در شمارة 43 تا 45: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه گفته شده است همساية خود را محبت نما و با دشمن خود عداولت كن. (13 و 18: 19 لاويان) * اما من بشما ميگويم كه دشمنان خود را محبت نمائيد و براي لعن كنندگان خود بركت بطلبيد و به آناني كه از شما نفرت كنند احسان كنيد و هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند دعاي خير كنيد * تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد زيرا كه آفتاب خود را بر بدان و نيكان طالع ميسازد و باران بر عادلان و ظالمان ميباراند.» ميبينيم كه احكام تورات را سختتر و انسانيتر ساخته است. در انجيل عيسي مسيح فقط اين احكام را سختتر و كاملتر كرده است. عيسي ديگران را به سبب اينكه از احكام خدا كه در تورات است سرپيچي كرده و از احكام مشايح پيروي ميكنند سرزنش ميكند . چون در شماره 3 تا 9: 15 متي در جواب كساني كه به او ميگويند: «چرا شاگردان تو از تقليد مشايخ تجاوز ميكنند؟ زيرا وقتي نان ميخورند دست خود را نميشويند.» (2: 15 متي) ميگويد: «شما نيز با تقليد خويش از حكم خدا چرا تجاوز ميكنيد؟ * زيرا خدا حكم داده است كه پدر و مادر خود را حرمت دار. (16: 5 تثنيه) و هر كه پدر يا مادر را دشنام دهد البته هلاك گردد. (17: 21 خروج و 18 تا 21: 21 تثنيه) * شما ميگوييد هر كه پدر يا مادر خود را گويد: آنچه از من به تو نفع رسد هديهاي است* و پدر و مادر خود را بعد از آن احترام نمينمايد. پس با تقليد خود حكم خدا را باطل نمودهايد* اي رياكاران اشعياء در بارة شما نيكو نبوت نموده است كه گفت: * اين قوم با زبانهاي خود به من تقرب ميجويند و با لبهاي خويش مرا تمجيد مينمايند ليكن دلشان از من دور است. * پس عبادت مرا عبث ميكنند زيرا احكام مردم را به منزلة فرائض (واجبات ديني) تعليم ميدهند.» شماره 13: 29 اشعياء. شمارة 5 تا 14: 7 مرقس را نيز ببينيد.
متأسفانه امروزه نيز همانطور كه از قرنها پيش عمل شده بيشتر عيسويان نيز حكم خدا را با تقليد از مشايخ (بزرگان) خود نقض كرده و باطل ساختهاند و «احكام مردم را به جاي فرايض (واجبات ديني كه از جانب خداوند در كتاب آسماني مقرر شده) تعليم ميدهند.» عيسي مسيح در شمارة 13: 15 متي ميگويد: «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته باشد كنده شود.» يعني هر حكمي كه در كتاب مقدس نيست بايد دور انداخته شود. همانطور كه ديديم آنچه مسيح ميگويد همانطور كه خودش ميگويد تعليم و كلام خدا است چون در شماره 49: 12 يوحنا ميگويد: «من از خود نگفتم لكن پدري كه مرا فرستاد به من فرمان داد كه چه بگويم و به چه چيز تكلم كنم.» و در شمارة24: 14 يوحنا ميگويد: «كلامي كه ميشنويد از من نيست بلكه از پدري است كه مرا فرستاد.»
مسيحي واقعي كه «كلام خدا را حفظ ميكند.» و «ارادة خدا را بجا ميآورد.» و «آنچه مسيح ميگويد بعمل ميآورد.» آنچه در كتاب مقدس نيست بنام دين نميگويد و ميداند خيلي چيزهاي خوب است كه حكم ديني نيست همانطور كه شستن دست پيش از غذا خوردن چيز خوبي است و باعث نظافت و سلامت ميباشد ولي آن را نبايد پاي دين گذاشت و اگر كسي آن را انجام نداد و دستهايش را قبل از غذا نشست نبايد او را عاصي و سركش خواند و گفت از دين خدا خارج شده و دستور خدا را انجام نميدهد. مسيحي واقعي تقليد از مشايخ را بدور مياندازد و از احكام خدا كه در كتاب مقدس است پيروي ميكند و عقايد صحيح دين خود را از كتاب مقدس ميگيرد.
در اموري كه در كتاب مقدس نيست از تحقيق و مشاهده و تجربه و علم و عقل استفاده ميكند ولي آن را پاي حكم خدا نميگذارد.
همانطور كه ديديم مسيح آمده است تا گناهكاران توبه كنند و دست از گناه بكشند و عادل باشند و «قتل نكنند. زنا نكنند. دزدي نكنند. شهادت دروغ ندهند. احترام پدر و مادر را نگاه دارند و به همساية خود مثل نفس خود محبت نمايند.» مسيح نيامده است كه به مردم طرز كاشتن درختان يا سبزيجات و صيفيجات يا طرز ساختن هواپيما و رادار را ياد بدهد. «هر نهالي كه پدر آسماني نكاشته بايد كنده شود.» و مسيحي واقعي كه «آنچه مسيح ميگويد را عمل ميكند.» و «ارادة خدا را بجا ميآورد.» «هر دستوري كه از خدا و كتاب مقدس نيست.» بنام خدا و حكم خدا و تعاليم مسيح نميپذيرد، و حكم خدا را دقيقاً اجرا ميكند و سعي ميكند «همه امتها را شاگرد مسيح سازد تا همة چيزهائي را كه مسيح حكم كرده است حفظ كنند.» و عادل باشند و قتل و زنا و دزدي و شهادت دروغ را در جهان از بين ببرند.
رسالات
شاگردان مسيح و مسيحيان اوليه نيز هدفشان اين بود كه احكام مسيح اجرا شود و مردم پاك و مقدس باشند و از شهوات بيجا خودداري كنند. پولس در شمارة11: 5 رساله اول خود به قرنتيان مينويسد: «اگر كسي كه برادر ناميده ميشود (خود را مسيحي ميخواند) زاني يا طمّاع يا بتپرست يا فحاش يا ميگسار يا ستمگر باشد با چنين شخص معاشرت مكنيد بلكه غذا هم مخوريد.» و در شمارة 9 تا 11: 6 آن مينويسد: «آيا نميدانيد كه ظالمان وارث ملكوت خدا نميشوند. فريب مخوريد، زيرا فاسقان و بتپرستان و زانيان و متنعمان و لوّاط * و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملكوت خدا نخواهند شد * بعضي از شما چنين ميبوديد لكن غسل يافته و مقدس گرديد. و عادل كرده شديد بنام عيسي خداوند ما و به روح خداي ما.» و در شماره 26 تا 32: 1 روميان مينويسد: «از اين سبب خدا ايشان را به هوسهاي خباثت تسليم نمود به نوعي كه زنانشان نيز عمل طبيعي زنان را ترك كرده از شهوات خود با يكديگر سوختند * (متأسفانه امروزه در بين ملل مسيحي نيز اين عمل وجود دارد و مسيحيان كه اكثريت جامعه را تشكيل ميدهند در مقابل آن ساكت نشستهاند) و همچنين مردان هم استعمال طبيعي زنان را ترك كرده از شهوات با يكديگر سوختند. (امروزه نيز متأسفانه اين عمل در بين ملل مسيحي وجود دارد و مسيحيان سكوت كردهاند.) مرد با مرد مرتكب اعمال زشت شده عقوبت سزاوار تقصير خود را در خود يافتند * و چون روا نداشتند كه خدا را در دانش خود نگاه دارند خدا ايشان را به ذهن مردود واگذاشت تا كارهاي ناشايسته بجا آورند. * مملو از هر نوع ناراستي و شرارت و طمع و خباثت، پر از حسد و قتل و جدايي و مكر و بدخويي * غمازان و غيبت كنندگان و دشمنان خدا و اهانت كنندگان و متكبران و لاف زنان و مبدعان شرّ و نامطيعان والدين * بيفهم و بي وفا و بي الفت و بيرحم * زيرا هرچند انصاف خدا را ميدانند كه كنندگان چنين كارها مستوجب موت هستند نه فقط آنها را ميكنند بلكه كنندگان را نيز خوش ميدارند.» ميبينيم كه متأسفانه بيشتر اينكارها در بين ملل مسيحي وجود دارد. و در شمارة 6: 6 روميان مينويسد: «اين را ميدانيم كه انسانيّت كهنة ما با او مصلوب شد تا جسد گناه معدوم گشته و ديگر گناه را بندگي نكنيم.» و در شمارة 16: 6 روميان مينويسد: «آيا نميدانيد كه اگر خويشتن را به بندگي كسي تسليم كرده او را اطاعت نمائيد شما آنكس را كه او را اطاعت ميكنيد بنده هستيد خواه گناه را براي مرگ خواه اطاعت را براي عدالت.» و در شماره 12: 6 روميان مينويسد: «پس گناه در جسم فاني شما حكمراني نكند تا هوسهاي آن را اطاعت نمائيد.» و در شمارة 13: 13 روميان مينويسد: «با شايستگي رفتار كنيم چنانكه در روز، نه در بزمها و سكرها و فسق و فجور و نزاع و حسد.» و در شمارة 16 و 17: 3 رساله اول خود به قرنتيان مينويسد: «آيا نميدانيد كه هيكل خدا هستيد و روح خدا در شما ساكن است * اگر كسي هيكل خدا را خراب كند خدا او را هلاك سازد.» و در شماره 19 تا 24: 5 به غلاطيان مينويسد: «اعمال جسم آشكار است يعني زنا و فسق و ناپاكي و فجور * و بتپرستي و جادوگري و دشمني و نزاع و كينه و خشم و تعصب و شقاق و بدعتها * و حسد و قتل و مستي و لهب و لعب و امثال اينها كه شما را خبر ميدهم چنانكه قبل از اين دادم كه كنندگان چنين كارها وارث ملكوت خدا نميشوند * ليكن ثمره روح محبت و خوشي و سلامتي و حلم و مهرباني و نيكوئي و ايمان و تواضع و پرهيزكاري است * كه هيچ شريعت مانع چنين كارها نيست * و آناني كه از آن مسيح ميباشند جسم را با هوسها و شهواتش مصلوب ساختهاند.» و در شماره 24 تا 32: 4 افسسيان مينويسد: «انسانيت تازه را كه به صورت خدا در عدالت و قدوسيّت حقيقي آفريده شده است بپوشيد * لهذا دروغ را ترك كرده هر كس با همساية خود راست بگويد زيرا ما اعضاي يكديگريم * خشم مگيريد و گناه مورزيد. خورشيد بر غيظ شما غروب نكند * ابليس را مجال ندهيد * دزد ديگر دزدي نكند. بلكه با دستهاي خود كار نيكو كرده زحمت بكشد تا بتواند نيازمندي را چيزي دهد * هيچ سخن بد از دهان شما بيرون نيايد. بلكه آنچه به حسب حاجت و براي بنا نيكو باشد، تا شنوندگان را فيض رساند * و روح قدوس خدا را كه به او تا روز رستگاري مختوم شدهايد محزون مسازيد * و هر قسم تلخي و غيظ و خشم و فرياد و بدگوئي و خباثت را از خود دور كنيد * و با يكديگر مهربان باشيد و رحيم و همديگر را عفو نمائيد چنانكه خدا در مسيح شما را هم آمرزيده است.» و در شماره 3 تا 11: 5 به افسسيان مينويسد: «زنا و هر ناپاكي و طمع در ميان شما هرگز مذكور هم نشود چنانكه مقدسين را ميشايد * و نه قباحت و بيهوده گوئي و چرب زباني كه اينها شايسته نيست بلكه شكرگزاري * زيرا اين را يقين بدانيد كه هيچ زاني يا ناپاك يا طماع كه بت پرست باشد ميراثي در ملكوت مسيح و خدا ندارد * هيچكس شما را به سخنان باطل فريب ندهد زيرا به سبب اينها غضب خدا بر ابناي معصيت نازل ميشود * پس با ايشان شريك مباشيد * زيرا كه پيشتر ظلمت بوديد ليكن الحال در خداوند نور ميباشيد. پس چون فرزندان نور رفتار كنيد * زيرا كه ميوه نور در كمال نيكوئي و عدالت و راستي است * و تحقيق نمائيد كه پسنديده خدا چيست؟ * و در اعمال بي ثمر ظلمت شريك مباشيد بلكه آنها را مذمت كنيد.» و در شماره 18: 5 به افسسيان مينويسد: «مست شراب نشويد كه در آن فجور است بلكه از روح پر شويد.» و در شماره 14 و 15: 2 به فيلپيان مينويسد: «هر كاري را بدون همهمه و مجادله بكنيد * تا بي عيب و ساده دل و فرزندان خدا بي ملامت باشيد در ميان قومي كجرو و گردنكش كه در آن ميان چون نيرها در جهان ميدرخشيد.» و در شماره 8: 4 فيلپيان مينويسد: «خلاصه اي برادران هر چه راست باشد و هر چه مجيد و هر چه عادل و هر چه پاك و هر چه جميل و هر چه نيك نام است و هر فضيلت و هر مدحي كه باشد در آنها تفكر كنيد.»
پولس در شماره 5 تا 14: 3 كولسيان مينويسد: «پس اعضاي خود را كه بر زمين است مقتول سازيد. زنا و ناپاكي و هوي و هوس و شهوت قبيح و طمع كه بت پرستي است* كه به سبب اينها غضب خدا بر ابناي معصيت وارد ميآيد * كه شما نيز سابقاً در اينها رفتار ميكرديد هنگامي كه در آنها زيست ميكرديد* ليكن الحال شما همه را ترك كنيد يعني خشم و غيظ و بدخويي و بدگوئي و فحش را از زبان خود * به يكديگر دروغ نگوئيد، چون كه انسانيّت كهنه را با اعمالش از خود بيرون كردهايد * ... پس مانند برگزيدگان مقدس و محبوب خدا احشاي رحمت و مهرباني و تواضع و تحمل و حلم را بپوشيد و متحمل يكديگر شده همديگر را عفو كنيد هرگاه بر ديگري ادعائي داشته باشيد. چنانكه مسيح شما را آمرزيد شما نيز چنين كنيد. * و بر اين همه محبت را كه كمربند كمال است بپوشيد.» و در شماره 5:22 رساله اوّل به تسالونيكيان مينويسد: «از هر نوع بدي احتراز نمائيد.» و در شماره 9 و 10: 1 رساله اول به تيموتاؤس مينويسد: «شريعت به جهت عادل موضوع (وضع) نميشود بلكه براي سركشان و طاغيان و بي دينان و گناهكاران و ناپاكان و حرامكاران و قاتلان پدر و قاتلان مادر و قاتلان مردم *و زانيان و لواطان و مردم دزدان و دروغگويان و قسم دروغ خوران و براي هر عمل ديگري كه بر خلاف تعليم صحيح باشد.» و در شماره 1 تا 5: 3 رساله دوم به تيموتاؤس مينويسد: «اين را بدان كه ايام آخر زمانهاي سخت پديد خواهد آمد * زيرا مردمان خودپرست خواهند بود طمّاع و لاف زن و متكبر و بدگو و نامطيع والدين و ناسپاس و ناپاك و بيالفت و كينه دل و غيبتگو و ناپرهيز و بي مروت و متنفر از نيكوئي * و خيانتكار و تندمزاج و مغرور كه عشرت را بيشتر از خدا دوست دارند * كه صورت دينداري دارند ليكن قوّت آن را انكار ميكنند. از ايشان اعراض نما.»
يعقوب در شماره 14 تا 22 رساله يعقوب مينويسد: «اي برادران من چه سود دارد اگر كسي گويد: ايمان دارم وقتي كه عمل ندارد آيا ايمان ميتواند او را نجات دهد؟ * پس اگر برادري يا خواهري برهنه و محتاج خوراك روزانه باشد * و كسي از شما بديشان گويد: بسلامتي برويد و گرم و سير شويد، ليكن مايحتاج بدن را بديشان ندهد چه نفع دارد * همچنين اگر ايمان نيز اعمال ندارد در خود مرده است * بلكه كسي خواهد گفت: تو ايمان داري و من اعمال دارم. ايمان خود را بدون اعمال بمن بنما و من ايمان خود را از اعمال خود بتو خواهم نمود * تو ايمان داري كه خداوند واحد است نيكو ميكني شياطين نيز ايمان دارند و ميلرزند *وليكن اي مرد باطل آيا ميخواهي دانست كه ايمان بدون اعمال باطل است * آيا پدر ما ابراهيم به اعمال عادل شمرده نشد وقتي كه پسر خود اسحق را به قربانگاه گذرانيد. ميبيني كه ايمان با اعمال او عمل كرد و ايمان از اعمال كامل گرديد.»
پطرس در شماره 1 و2: 2 رساله اول خود مينويسد: «لهذا هر نوع كينه و هر مكر و يا حسد و هر قسم بدگوئي را ترك كرده * چون اطفال نوزاد مشتاق شير روحاني و بيغش باشيد تا از آن براي نجات نمو كنيد.» و در شماره 3: 4 آن مينويسد: «عمر گذشته كافي است براي عمل نمودن بخواهش امتها و در فجور و شهوات و ميگساري و عياشي و بزمها و بتپرستيهاي حرام رفتار نمودن.»
و يوحنا در شماره 18: 5 رسالة اوّل خود مينويسد: «ميدانيم كه هر كه از خدا مولود شده است گناه نميكند بلكه كسي كه از خدا تولد يافت خود رانگاه ميدارد و آن شرير او را لمس نميكند.»
مسيحي واقعي
ميبينيم كه مسيحيان اوليه نيز مثل مسيح افراد را از انجام كارهاي ناشايسته و فساد و گناه منع ميكردند. لذا مسيحي واقعي قتل نميكند، زنا نميكند، دزدي نميكند، شهادت دروغ نميدهد، حسادت نميكند، طمع نميورزد، بيهوده گو و چرب زبان نيست، از هر قسم تلخي و غيظ و خشم و فرياد و بدگوئي خودداري ميكند، خيانت نميكند، همجنس باز نيست و فحاش و ظالم و ميگسار نميباشد. مسيحي واقعي از تعاليم مسيح و احكام خدا اطاعت ميكند و اراده خدا را كه عدالت و پاكي است به جا ميآورد و سعي ميكند دنيايي بسازد كه در آن حكم خدا اجرا شود و از خبائث و ناپاكي ها در آن اثري نباشد. مسيحي واقعي تمام عادلان جهان را برادر خود و مسيحي واقعي ميداند و وظيفه خود ميداند كه گناهكاران را بتوبه دعوت نمايد چون همانطور كه ديديم مسيح در شماره 13: 9 متي ميگويد: «نيامدهام تا عادلان را بلكه تا گناهكاران را بتوبه دعوت نمايم.» و يوحنا در شماره 29: 2 رساله اول خود مينويسد: «اگر فهميدهايد كه او (مسيح) عادل است پس ميدانيد كه هر كه عدالت را بجا آورد از وي تولد يافته است.» و پل در شماره 14: 2 روميان مينويسد: «هرگاه امتهائي كه شريعت ندارند كارهاي شريعت را به طبيعت بجا آرند اينان هر چند شريعت ندارند براي خود شريعت هستند.» مسيح در شماره 28 تا 32: 21 متي مَثَلي ميزند و ميگويد: «ليكن شما چه گمان داريد شخصي را دو پسر بود. نزد نخستين آمده گفت: اي فرزند امروز به تاكستان من رفته مشغول كار شو * در جواب گفت نخواهم رفت اما بعد پشيمان گشته برفت * و به دومين نيز همچنين گفت. او در جواب گفت اي آقا من ميروم ولي نرفت * كدام يك از اين دو خواهش پدر را بجا آورد؟ گفتند اولي. عيسي بديشان گفت هر آينه بشما ميگويم كه باجگيران و فاحشهها قبل از شما داخل ملكوت خدا ميگردند * از آن رو كه يحيي از راه عدالت نزد شما آمد و بدو ايمان نياورديد اما باجگيران و فاحشهها بدو ايمان آوردند و شما چون ديديد آخر هم پشيمان نشديد تا بدو ايمان آوريد.» ميبينيم كه ادعاي ايمان شرط نيست بلكه ايمان با عمل ثابت ميشود همانطور كه مسيح در شماره 7:21 متي گفت: «نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد بلكه آنكه ارادة پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد.» مسيحي واقعي پاك و عادل است و از تعاليم مسيح اطاعت ميكند و ارادة خدا را بجا ميآورد. وگرنه بدكاران، مسيحي نيستند اگرچه بنام مسيح نبوت كنند و ديوها را اخراج كنند (بيماران را شفا دهند) و معجزات بسيار ظاهر سازند. (22: 7 متي) مسيح در شماره 36: 12 متي ميگويد: «بشما ميگويم كه هر سخن باطل كه مردم گويند حساب آن را در روز داوري خواهند داد.»
حساب اعمال
در مثال كركاسها وقتي به مسيح ميگويند: «مَثَل كركاس مزرعه را به جهت ما شرح فرما.» (36: 13 متي) مسيح در شمارة 37 تا 43: 13 متي ميگويد: «آنكه بذر نيكو ميكارد پسر انسان است * و مزرعه اين جهان است و تخم نيكو ابناي ملكوت و كركاسها پسران شريرند * و دشمني كه آنها را كاشت ابليس است و موسم حصاد (درو) و عاقبت اين عالم و دروندگان فرشتگان هستند * پس همچنان كه كركاسها را جمع كرده در آتش ميسوزانند همانطور در عاقبت اين عالم خواهد شد * كه پسر انسان ملائكه خود را فرستاده همة لغزش دهندگان و بدكاران را جمع خواهند كرد * و ايشان را به تنور آتش خواهند انداخت. جائي كه گريه و فشار دندان بُوَد * آنگاه عادلان در ملكوت پدر خود مثل آفتاب درخشان خواهند شد هر كه گوش شنوا دارد بشنود.« و در شماره 47 تا 51: 13 متي ميگويد: «ايضاً ملكوت آسمان مثل دامي است كه به دريا افكنده شود و از هر جنسي با آن درآيد * و چون پر شود به كنارهاش كشند و نشسته خوبها را در ظرف جمع كنند و بدها را دور اندازند * بدينطور در آخر اين عالم خواهد شد. فرشتگان بيرون آمده طالحين (بدكاران) را از ميان صالحين جدا كرده * ايشان را در تنور آتش خواهند انداخت جايي كه گريه و فشار دندان ميباشد. عيسي ايشان را گفت: آيا همة اين امور را فهميدهايد. گفتندش بلي خداوندا.» ميبينيم كه بدكاران در تنور آتش افكنده خواهند شد. اسمها مهم نيست عملها مهم است. بدكاران اگر بنام مسيح نبوت كنند و ديوها را بيرون كنند و معجزات بسيار ظاهر سازند از مسيح و مسيحي واقعي نيستند جايشان در تنور آتش است.
مسيح در شمارة 27: 16 متي ميگويد: «زيرا پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود و در آنوقت هر كسي را موافق اعمالش جزا خواهد داد.» * مسيح در مورد اصحاب دست چپ در شماره 41 تا 46 متي گويد: «اي ملعونان از من دور شويد،در آتش جاوداني كه براي ابليس و فرشتگان او مهيا شده است * زيرا گرسنه بودم مرا خوراك نداديد. تشنه بودم مرا آب نداديد* غريب بودم مرا جا نداديد. عريان بودم مرا نپوشانيديد. مريض و محبوس بودم عيادتم ننموديد * پس ايشان نيز به پاسخ گويند اي خداوند كِيْ تو را گرسنه يا تشنه يا غريب يا برهنه يا محبوس ديده خدمتت نكرديم * آنگاه در جواب ايشان گويد: هر آينه بشما ميگويم آنچه به يكي از اين كوچكان نكرديد بمن نكردهايد * و ايشان در عذاب جاوداني خواهند رفت اما عادلان در حيات جاوداني.» مسيح در شماره 27 و 28: 5 يوحنا ميگويد: «ساعتي ميآيد كه در آن جميع كساني كه در قبور ميباشند آواز او را خواهند شنيد * و بيرون خواهند آمد. هر كه اعمال نيكو كرد براي قيامت حيات و هر كه اعمال بد كرد به جهت قيامت داوري.» پس كارهاي بد و خوب است كه جاي انسان را در روز قضاوت و حساب تعيين ميكند نه اسمها و ادعاها. عيسي در شماره 21: 8 يوحنا ميگويد: «در گناهان خود خواهيد مرد.»
جزاي اعمال
پولس در شماره 32: 1 روميان مينويسد: «هر چند انصاف خدا را ميدانند كه كنندگان چنين كارها (كارهاي زشت و گناهان) مستوجب موت هستند نه فقط آنها را ميكنند بلكه كنندگان را نيز خوش ميدارند.» و در شماره 12: 14 به روميان مينويسد: «پس هر يكي از ما حساب خود را به خدا خواهد داد.» و در شماره 9 و 10: 6 قرنتيان اول مينويسد: «فريب نخوريد زيرا فاسقان و بت پرستان و زانيان و متنعمان ولوّاط * و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملكوت خدا نخواهند شد.» و در شماره 56: 15 قرنتيان اول مينويسد: «نيش موت گناه است.» و در شمارة 10: 5 قرنتيان دوّم مينويسد: «لازم است كه همة ما پيش مسند مسيح حاضر شويم تا هر كس اعمال بدني خودرا بيابد بحسب آنچه كرده باشد چه نيك چه بد.» و در شماره 21: 5 غلاطيان مينويسد: «كنندگان چنين كارها (كارهاي زشت و گناهان) وارث ملكوت خدا نميشوند.» و در شماره 5 و 7: 6 غلاطيان مينويسد: «هر كس حامل بار خود خواهد شد.» و «خود را فريب ندهيد خدا را استهزاء نميتوان كرد زيرا آنچه آدمي بكارد همان را درو خواهد كرد.» و در شماره 5: 5 افسسيان مينويسد: «اين را يقيناً ميدانيد كه هيچ زاني يا ناپاك يا طمّاع كه بت پرست باشد ميراثي در ملكوت مسيح و خدا ندارد.» و در شماره 25: 3 كولسيان مينويسد: «هر كه ظلم كند آن ظلمي را كه كرد خواهد يافت و ظاهربيني نيست.»
پطرس در شماره 17: 1 رساله اول خود مينويسد: «چون او را پدر ميخوانيد كه بدون ظاهربيني بر حسب اعمال هر كس داوري مينمايد.»
فراموش نبايد كرد كه مسيح در شمارة 20: 5 متي ميگويد: «تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فريسيان افزون نشود به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهيد شد.» و پولس در شمارة 9 و 10: 6 قرنتيانِ اوّل ميگويد: «فريب نخوريد، زيرا فاسقان و بتپرستان و زانيان و متنعمان و لواط و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملكوت خدا نخواهند شد.» مسيحي واقعي فريب نميخورد و كسي را فريب نميدهد ولي فريب دهندگان و فريب خوردگان زيادند.
دروغ گويان
مسيحي واقعي ميداند كه همانطور كه مسيح ميگويد: «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته باشد كنده شود.» 13: 15 متي. و ميگويد: «چون است كه مرا خداوندا خداوندا ميگوييد و آنچه ميگويم بعمل نميآوريد.» 46: 6 لوقا. بايد از احكام خدا كه توسط مسيح بيان شده پيروي كرد ولي دروغگوياني كه باعث فريب و لغزش مردم ميشوند زيادند.
مسيح در شماره 15 و 16: 7 متي ميگويد: «از انبياي كذبه احتراز كنيد كه با لباس ميشها نزد شما ميآيند ولي در باطن گرگان درنده ميباشند * ايشان را از ميوههاي ايشان خواهيد شناخت. آيا انگور را از خار و انجير را از خس ميچينند؟» و در شماره 6 و 7: 18 متي ميگويد: «هر كه يكي از اين صغار را كه بمن ايمان دارند لغزش دهد او را بهتر ميبود كه سنگ آسيائي بر گردنش آويخته در قعر دريا غرق ميشد * (42: 9 مرقس را نيز ببينيد.) واي بر اين جهان به سبب لغزشها زيرا لابد است از وقوع لغزشها ليكن واي بر كسي كه سبب لغزش باشد.» و در شماره 13 تا 15: 23 متي ميگويد: «واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه درِ ملكوت آسمان را بروي مردم ميبنديد زيرا خود داخل آن نميشويد و داخل شوندگان را از دخول مانع ميشويد * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا خانههاي بيوه زنان را ميبلعيد و از روي ريا نماز را طويل ميكنيد از آنرو عذاب شديدتر خواهيد يافت * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا كه برّ و بحر را ميگرديد تا مريدي پيدا كنيد و چون پيدا شد او را دو مرتبه پستتر از خود پسر جهنم ميسازيد.» اين فريبكاران رياكار هميشه بودهاند و خواهند بود و مردم را با دروغهاي خود فريب خواهند داد و ساختههاي مغزهاي معيوب خود را به مردم بجاي فرايض و احكام خدا تعليم خواهند داد و مردم را از دخول در ملكوت خدا مانع خواهند شد. و در شماره 4 و 5 و 11 و 24: 24 متي ميگويد: «زنهار كسي شما را گمراه نكند * از آنرو كه بسا بنام من آمده خواهند گفت من مسيح هستم و بسياري را گمراه خواهند كرد.» (6 و 7: 13 مرقس را نيز ببينيد.) «و بسا انبياءكذبه ظاهر شده بسياري را گمراه كنند.» و «مسيحيان كاذب و انبياء كذبه ظاهر شده علامات و معجزات عظيمه چنان خواهند نمود كه اگر ممكن بودي برگزيدگان را نيز گمراه كردندي.» (22: 13 مرقس را نيز ببينيد.) لذا بايد ديد «احكام مردم را به منزله فرايض تعليم ميدهند.» يا نه؟
مسيحيان اوليه نيز مردم را از فريبكاري فريبكاران كه باعث فريب و گمراهي مردم ميشود بر حذر داشتهاند. پولس در شماره 19: 11 قرنتيان اوّل مينويسد: «لازم است در ميان شما بدعتها نيز باشد تا كه مقبولان از شما ظاهر گردند.» و در شماره 13: 11 قرنتيان دوّم مينويسد: «زيرا چنين اشخاص رسولان كذبه و عمله مكار هستند كه خويشتن را به رسولان مسيح مشابه ميسازند.» ميبينيم كه پولس از وجود چنين افرادي سخن ميگويد. و در شماره 6 و 7: 1 غلاطيان مينويسد: «تعجب ميكنم كه بدين زودي از آن كس كه شما را به فيض مسيح خوانده است بر ميگرديد بسوي انجيلي ديگر * كه (انجيل) ديگر نيست لكن بعضي هستند كه شما را مضطرب ميسازند و ميخواهند انجيل مسيح را تبديل نمايند.» ميبينيم كه از همان دهههاي اوليه فريبكاران درصدد فريب مردم بودهاند. و در شماره 4: 2 كولسيان مينويسد: «اما اين را ميگويم تا هيچكس شما را با سخنان دلاويز اغوا نكند.» ميبينيم كه از اغوا كنندگاني كه با سخنان دلآويز مردم را فريب ميدهند سخن ميگويد. و در شماره 3 و 6 و 20: 1 رساله اوّل به تيموتاؤس مينويسد: «به شما التماس نمودم كه در افسس بماني تا بعضي را امر كني كه تعليمي ديگر ندهند.» و «از اين امور بعضي منحرف گشته به بيهوده گوئي توجه نمودهاند.» «از آن جمله هيمينائوس و اسكندر ميباشند كه ايشان را به شيطان سپردم تا تأديب شده ديگر كفر نگويند.» و در شماره 1 تا 3 و 7: 4 آن مينويسد: «ليكن روح صريحاً ميگويد كه در زمان آخر بعضي از ايمان برگشته به ارواح مضل و تعاليم شيطان اصغا خواهند نمود * به رياكاري دروغگويان كه ضماير خود را داغ كردهاند * كه از مزاوجت منع ميكنند و حكم مينمايند به احتراز از خوراكهائي كه خدا آفريد براي مؤمنين و عارفين حق تا آنها را به شكرگزاري بخورند.» و «از افسانههاي حرام عجوزها احتراز نما.» معلوم ميشود چنين افرادي و چنين افسانهگوئيهايي وجود داشته و بوجود خواهد آمد كه آمده است. و در شماره 9 و 10: 3 تيطُس مينويسد: «از مباحثات نامعقول و نسب نامهها و نزاعها و جنگهاي شرعي اعراض نما زيرا بي ثمر و باطل است * و از كسي كه اهل بدعت باشد بعد از يكي دو نصيحت اجتناب نما.» كه از وجود بدعت و بدعتگزاران خبر ميدهد.
پطرس كسي است كه مسيح در بارة او به او ميگويد: «من تو را ميگويم كه توئي پطرس (يعني صخره) و بر اين صخره كليساي خود را بنا ميكنم.» 18: 16 متي. و «من براي تو دعا كردم تا ايمانت تلف نشود و هنگامي كه تو بازگشت كني برادران خود را استوار نما.» 32: 22 لوقا. و «برههاي مرا خوراك بده.» و «گوسفندان مرا شباني كن.» و «گوسفندان مرا خوراك بده.» 15 و 16 و 17: 21 يوحنا. اين پطرس در شمارة 1 تا 3: 2 رساله دوم خود مينويسد: «لكن در ميان قوم انبياي كذبه نيز بودند چنانكه در ميان شما هم معلمان كذبه خواهند بود كه بدعتهاي مهلك را خُفْيَتاً خواهند آورد و آن آقايي را كه ايشان را خريد انكار خواهند نمود و هلاكت سريع را بر خود خواهند كشيد * و بسياري فجور ايشان را متابعت خواهند نمود كه به سبب ايشان طريق حق مورد ملامت خواهد شد * و از راه طمع به سخنان جعلي شما را خريد و فروش خواهند كرد.»
مسيحي واقعي ميداند فريبكاران در تمام قرون و اعصار بودهاند و خواهند بود و مردم را با سخنان دلآويز و بدعتهاي مهلك فريب خواهند داد و درِ ملكوت خدا را به روي مردم ميبندند. لذا به سخن مسيح عمل ميكند كه ميگويد: «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته بايد كنده شود.» 13: 15 متي. و «اگر مرا دوست داريد احكام مرا نگاه داريد.» 15: 14 يوحنا. مسيحي واقعي به تعاليم مسيح كه از خدا گرفته است عمل ميكند نه به هر سخني كه بنام مسيح زده شد. مسيح در شماره 28: 10 متي ميگويد: «از قاتلان جسم كه قادر به كشتن روح نيستند بيم نكنيد. بلكه از او بترسيد كه قادر است بر هلاك كردن روح و جسم را نيز در جهنم.» يعني از خدا بترسيد نه از مردم و از دلخواه گمراهان پيروي نكنيد.
شمشير
مسيح در شماره 34 تا 42: 10 متي ميگويد: «گمان مبريد كه آمدهام تا سلامتي بر زمين بگذارم نيامدهام تا سلامتي بگذارم بلكه شمشير را * زيرا آمدهام تا مرد را از پدر خود و دختر را از مادر خويش و عروس را از مادر شوهرش جدا سازم * و دشمنان شخص اهل خانة او خواهند بود * و هر كه پدر يا مادر را بيش از من دوست دارد لايق من نباشد و هر كه پسر يا دختر را از من زياده دوست دارد لايق من نباشد * و هر كه صليب خود را برنداشته از عقب من نيايد لايق من نباشد * هر كه جان خود را دريابد آن را هلاك سازد و هر كه جان خود را به خاطر من هلاك كرد آن را خواهد دريافت * هر كه شما را قبول كند مرا قبول كرده و كسي كه مرا قبول كرده فرستندة مرا (خدا را) قبول كرده باشد * و آنكه نبي را به اسم نبي پذيرد اجرت نبي يابد و هر كه عادلي را باسم عادلي پذيرفت مزد عادل را خواهد يافت *و هر كه يكي از اين صغار را كاسهاي از آب سرد را محض نام شاگرد نوشاند هر آينه بشما ميگويم اجر خود را ضايع نخواهد ساخت.» و در شماره 16 تا 22: 10 متي به شاگردانش ميگويد: «هان من شما را مانند گوسفندان در ميان گرگان ميفرستم پس مثل مارها هوشيار و چون كبوتران ساده باشيد * اما از مردم برحذر باشيد زيرا شما را به مجلسها تسليم خواهند كرد و در كنايس شما را تازيانه خواهند زد * و در حضور حكام و سلاطين شما را به خاطر من خواهند برد تا برايشان و بر امتها شهادتي شود * اما چون شما را تسليم كنند انديشه مكنيد كه چگونه يا چه بايد بگوئيد زيرا در همان ساعت به شما عطا خواهد شد كه چه بايد گفت * زيرا گوينده شما نيستيد بلكه روح پدر شما در شما گوينده است * و برادر برادر را و پدر فرزند را به موت تسليم خواهند كرد و فرزندان بر والدين خود برخاسته ايشان را به قتل خواهند رسانيد * و به جهت اسم من جميع مردم از شما نفرت خواهند كرد ليكن هر كه تا آخر صبر كند نجات يابد.» بشماره 24 تا 27: 16 متي نيز مراجعه شود. شماره 9 تا 13: 13 مرقس را نيز بخوانيد.شماره 23 تا 26: 9 لوقا را هم بخوانيد. عيسي مسيح در شماره 51 تا 53: 12 لوقا ميگويد: «آيا گمان ميبريد كه من آمدهام تا سلامتي بر زمين بخشم؟ ني بلكه به شما ميگويم تفريق را (جدا ساختن نيكوكاران از بدكاران در جنگ آنان با يكديگر)* زيرا بعد از اين پنج نفر كه در يكخانه باشند دو از سه و سه از دو جدا خواهند شد* پدر از پسر و پسر از پدر و مادر از دختر و دختر از مادر و خارسو (مادر شوهر) از عروس و عروس از خارسو مفارقت خواهند نمود.»
شماره 12 و 13: 21 متي ميگويد: «عيسي داخل هيكل خدا گشته جميع كساني را كه در هيكل خريد و فروش ميكردند بيرون نمود و تختهاي صرافان و كرسيهاي كبوترفروشان را واژگون ساخت * و ايشان را گفت مكتوب است كه خانه من خانه دعا ناميده ميشود ليكن شما مغارة دزدانش ساختهايد.» به شمارة 15 تا 17: 11 مرقس و شماره 45 و 46: 19 لوقا نيز مراجعه شود. شماره 13 تا 17: 2 يوحنا ميگويد: «چون عيد فصح يهود نزديك بود عيسي به اورشليم رفت * و در هيكل فروشندگان گاو و گوسفند و كبوتر و صرّافان را نشسته يافت * پس تازيانهاي از ريسمان ساخته همه را از هيكل بيرون نمود هم گوسفندان و گاوان را. و نقود صرافان را ريخت و تختهاي ايشان را واژگون ساخت * و به كبوترفروشان گفت اينها را از اينجا بيرون بريد و خانة پدر مرا خانه تجارت نسازيد * آنگاه شاگردان او را ياد آمد كه مكتوب است غيرت خانة تو مرا خورده است.» مسيحيان واقعي وقتي اين عمل عيسي مسيح را ميبينند ميدانند در مقابل كساني كه احكام خدا را زير پا ميگذارند چه وظيفهاي دارند. در مقابل همان كساني كه با وسائل ارتباط جمعي و با تحريك شهوات و شهوتراني مردم را به قتل و زنا و دزدي و لواط و ستمگري تشويق ميكنند و جامعه را بسوي فساد سوق ميدهند. به مجلات و روزنامهها و فيلمهاي سينمائي و تلويزيوني و داستانها و شعرها و آوازهاي شهوي توجهي بكنيد تا ببينيد اجتماع را بسوي چه لجنزاري سوق ميدهند. لجنزاري كه همه را كم و بيش آلوده ميكند و بوي تعفن آن همه را ناراحت ميكند. در جوامعي كه اكثريت آن را مسيحيان تشكيل ميدهند چگونه مخالفين تعاليم مسيح يكّهتازي ميكنند و زندگي را بر پاكان سخت ميسازند. اينكار به علت تفرقه مسيحيان است وگرنه اگر مسيحيان همانطور كه مسيح خواسته متحد و «يك تن» شوند ميتوانند قوانين را تغيير دهند و تعاليم مسيح را بصورت قانوني حاكم بر اجتماع سازند و جلوي قتل و دزدي و زنا و لواط وفسق و شهادت دروغ را بگيرند و فرزندان را موظف به احترام به والدين بكنند و فساد و ظلم را به نسبت زيادي ريشه كن سازند. مسيحيان واقعي اينكار را كاملاً عاقلانه انجام ميدهند و قدم اولشان در اين راه متحد ساختن مسيحيان توسط زنده ساختن تعاليم مسيح است.
محبّت
عيسي مسيح در شماره 12: 15 يوحنا ميگويد: «اين است حكم من كه يكديگر را محبت نمائيد همچنان كه شما را محبت نمودم.» و در شمارة 34 و 35: 13 يوحنا ميگويد: «به شما حكمي تازه ميدهم كه يكديگر را محبت نمائيد چنانكه من شما را محبت نمودم تا شما نيز يكديگر را محبت نمائيد * به همين همه خواهند فهميد كه شاگرد من هستيد اگر محبت يكديگر را داشته باشيد.» و در شماره 14:23 يوحنا ميگويد: «اگر كسي مرا محبت نمايد كلام مرا نگاه ميدارد.» لذا مسيحي واقعي در مرحلة اول نسبت به تمام مسيحيان محبت دارد و همه مسيحيان را يك تن ميدادند همانطور كه مسيح در شماره 11: 17 يوحنا ميگويد: «اي پدر قدّوس اينها را كه به من دادهاي باسم خود نگاه دار تا يكي باشند چنانكه ما هستيم و در شماره 20 تا 23: 17 يوحنا ميگويد: «نه براي اينها فقط سؤال ميكنم بلكه براي آنها نيز كه بوسيله كلام ايشان بمن ايمان ميآورند * تا همه يك گردند چنانكه اي پدر تو در من هستي و من در تو. تا ايشان نيز در ما يك باشند تا جهان ايمان آورد كه تو مرا فرستادي * و من جلالي را كه بمن دادي بايشان دادم تا يك باشند چنانكه ما يك هستيم * من در ايشان و تو در من تا در يكي كامل گردند و تا جهان بداند كه تو مرا فرستادي و ايشان را محبت نمودي چنانكه مرا محبت نمودي.» مسيحيان واقعي كه خود را موظف ميدانند احكام خدا را كه به وسيله مسيح به مردم گفته شده در جهان اجرا كنند و دنيائي بسازند كه در آن عدالت حكومت كند و از ظلم و فساد اثري نباشد بايد با هم متحد و يك تن باشند بر خلاف آنچه امروزه در جهان مسيحيت ميبينيم.
مسيح در شماره 15 تا 17: 18 متي ميفرمايد: «اگر برادرت بتو گناه كرده باشد برو و او را در ميان خود و او در خلوت الزام كن. هرگاه سخن تو را گوش گرفت برادر خود را دريافتي * و اگر نشنود يك يا دو نفر ديگر با خود بردار تا از زبان دو يا سه شاهد هر سخني ثابت شود * و اگر سخن ايشان را رد كند به كليسا بگو و اگر كليسا را قبول نكند در نزد تو مثل خارجي يا باجگير باشد.» در شماره 21 و 18:22 متي آمده است كه «آنگاه پطرس نزد او آمده گفت خداوندا چند مرتبه برادرم بمن خطا ورزد ميبايد او را آمرزيد؟ آيا تا هفت مرتبه؟ * عيسي بدو گفت تو را نميگويم تا هفت مرتبه بلكه تا هفتاد و هفت مرتبه.» و در شماره 25 و 26: 11 مرقس ميگويد: «وقتي كه به دعا بايستيد هرگاه كسي به شما خطا كرده باشد او را ببخشيد تا آنكه پدر شما نيز كه در آسمان است تقصيرهاي شما را معاف دارد * اما اگر شما نبخشيد پدر شما نيز كه در آسمان است تقصيرهاي شما را نخواهد بخشيد.»
وقتي مسيحي واقعي خود را موظف ميداند كه دنياي پاكي را كه مسيح ميخواهد، بايد بسازد ميداند كه بايد با كساني كه خواستار چنين دنيائي هستند همكاري كند. لذا اگر برادرش اشتباهي كرد و مرتكب خطائي شد بايد او را ببخشد و بخاطر اشتباهات و خطاهاي كوچك اين و آن هدف واقعي مسيح را از بين نبرد. چون مسيحي واقعي ميداند كه بايد دنيائي بسازد كه در آن «قتل و زنا و دزدي و شهادت دروغ» وجود نداشته باشد و «فرزندان احترام پدر و مادر را نگاه دارند و همه همسايه خود را مثل نفس خود محبت نمايند.» رفتار 12 شاگرد اوليه مسيح اين وظيفه را نشان ميدهد. ميدانيم كه يهوداي اسخريوطي از جمع 12 نفري خارج شد و به مسيح خيانت كرد ولي شاگردان مطابق شمارة 23 و 26: 1 اعمال رسولان: «دو نفر يعني يوسف مسمي به برسبا كه به يوستس ملقب بود و متياس را برپا داشتند.» «پس قرعه به نام ايشان افكندند و قرعه بنام متياس برآمد و او با يازده رسول محسوب گشت.» و درشمارة44 تا 46: 2 اعمال رسولان آمده است: «همه ايمانداران با هم ميزيستند و در همه چيز شريك بودند * و املاك و اموال خود را فروخته آنها را به هر كس بقدر احتياجش تقسيم ميكردند * و هر روزه در هيكل به يك دل پيوسته ميبودند و در خانهها نان را پاره ميكردند و خوراك را بخوشي و ساده دلي ميخوردند.» و پولس در شماره 5: 12 روميان مينويسد: «همچنين ما كه بسياريم يك جسد هستيم در مسيح اما فرداً اعضاي يكديگر.»
با اين اتحاد بود كه توانستند تعاليم مسيح را در اروپا و آسيا گسترش دهند و «انجيل را در ميان امتها موعظه كنند.» و با اين اتحاد است كه مسيحيان ميتوانند ظلم و فساد را در جهان ريشه كن كنند و حكم «قتل مكن. زنا مكن. دزدي مكن. شهادت دروغ مده.» را در جهان عملي كنند و ملكوت خدا را نزديك كنند. مسيحيان واقعي همگي مثل يك تن ميباشند. همانطور كه مسيح در شماره 11 و 21 و 22: 17 يوحنا ميگويد: «تا يكي باشند.» و «تا همه يك گردند.» و «تا يك باشند چنانكه ما (مسيح و پدر) يك هستيم.»
مال قيصر
يكي از چيزهائي كه فريبكاران دستآويز قرار دادهاند كه مسيحيان را از انجام وظيفة خود دور كنند داستان جزيه دادن به قيصر است. كه در شماره 15 تا 22: 22 متي آمده است كه ميگويد: «پس فريسيان رفته شوري نمودند كه چگونه او را درگفتگو گرفتار سازند * و شاگردان خود را با هيروديان نزد وي فرستاده گفتند: استادا ميدانيم كه صادق هستي و طريق خدا را براستي تعليم مينمائي و از كسي باك نداري زيرا كه به ظاهر خلق نمينگري * پس بما بگو رأي تو چيست آيا جزيه دادن به قيصر روا است يا نه؟ * عيسي شرارت ايشان را درك كرده گفت: اي رياكاران چرا مرا تجربه ميكنيد ؟ * سكة جزيه را بمن بنماييد ديناري نزد وي آوردند * بديشان گفت اين صورت و رقم از آن كيست * بدو گفتند از آن قيصر. بديشان گفت: مال قيصر را به قيصر ادا كنيد و مال خدا را به خدا * چون ايشان شنيدند متعجب شدند و او را گذارده برفتند.» ميدانيم كه در آن زمان سرزمين يهوديه تحت تسلط قيصر قرار داشت و همانطور كه در همين داستان ميبينيم پول رايج كشور پول رومي بود و روي سكه نقش صورت قيصر را داشت و فرماندار رومي پنطيوس پيلاطس بر يهوديه حكومت ميكرد. ولي هيروديس نيز در اورشليم بود. همانطور كه در شمار 6 و 7: 23 لوقا كه وقايع را به ترتيب نوشته است ميگويد: «چون پيلاطس نام جليل را شنيد پرسيد كه آيا اين مرد جليلي است؟* و چون مطلع شد كه از ولايت هيروديس است او را نزد وي فرستاد چون كه هيروديس در آن ايام در اورشليم بود.» در داستان سكه و صورت قيصر كه روي آن نقش شده بود ميبينيم كه ميخواستند او را به اين تهمت كه مخالف قيصر است «گرفتار سازند.» در شماره 12:13 مرقس نيز ميگويد: «چند نفر از فريسيان و هيروديان را نزد وي فرستادند تا او را بسخني گرفتار سازند.» و در شماره 20: 20 لوقا ميگويد: «مراقب او بوده جاسوسان فرستادند كه خود را صالح مينمودند تا سخني از او گرفته او را به حكم و قدرت والي بسپارند.»
در مورد جزيه دادن عيسي در شماره 24 تا 27: 17 متي آمده است: «چون ايشان وارد كفرناحوم شدند محصلان دو درهم نزد پطرس آمده گفتند آيا استاد شما دو درهم را نميدهد؟ * گفت بلي و چون بخانه در آمده عيسي بر او سبقت نموده گفت اي شمعون چه گمان داري پادشاهان جهان از چه كسان عشر و جزيه ميگيرند از فرزندان خويش يا از بيگانگان؟ * پطرس بوي گفت از بيگانگان. عيسي بدو گفت پس يقيناً پسران آزادند *ليكن مبادا كه ايشان را برنجانيم بكناره دريا رفته قلابي بينداز و اول ماهي كه بيرون مي آيد گرفته و دهانش را باز كرده مبلغ چهار درهم خواهي يافت آن را برداشته براي من و خود بديشان بده.» ميبينيم كه او را به منع جزيه دادن متهم كردند چون در شمارة1 و 2: 23 لوقا ميگويد: «پس تمام جماعت ايشان برخاسته او را نزد پيلاطس بردند * و شكايت بر او آغاز نموده گفتند اين شخص را يافتهايم كه قوم را گمراه ميكند و از جزيه دادن به قيصر منع مينمايد و ميگويد كه خود مسيح و پادشاه است.»و در شماره 12 و 15 و 19: 19 يوحنا آمده است: «از آنوقت پيلاطس خواست او را آزاد نمايد ليكن يهوديان فرياد برآورده ميگفتند كه اگر اين شخص را رها كني دوست قيصر نيستي. هر كه خود را پادشاه سازد بر خلاف قيصر سخن گويد.» و «ايشان فرياد زدند او را بردار بردار صليبش كن. پيلاطس بايشان گفت آيا پادشاه شما را مصلوب كنم؟ رؤساي كَهنه جواب دادند كه غير از قيصر پادشاهي نداريم.» و «پيلاطس تقصير نامهاي نوشته بر صليب گذارد و نوشته اين بود: عيسي ناصري پادشاه يهود.»
ميبينيم كه پطرس براي حفظ جان خود 3 بار مسيح را انكار مود. (70 و 72 و 74: 26 متي و 68 و 70 و 71: 14 مرقس و 57 و 58 و 60: 22 لوقا و 17 و 25 و 27: 18 يوحنا)
ميبينيم يوسف كه از هل شوري و شاگرد عيسي بود (ليكن اظهار نميكرد) و اجازه برداشتن جسد عيسي را از پيلاطس گرفت ايمان خود را اظهار نميكرد. (38: 19يوحنا) و (57 و 58: 27 متي) نيقوديموس نيز كه به مسيح گفت: «اي استاد ميدانيم كه تو معلم هستي كه از جانب خدا آمدهاي.» ايمان خود را پنهان ميكرد و شب به نزد عيسي رفت. (1 و 2: 3 يوحنا) در چنان زماني و چنان شرايطي مسيح سخن ميگفت ولي امروزه كه مسيحيان اكثريت كشورهاي مسيحي را تشكيل ميدهند بايد متحد و «يك تن» گردند و تعاليم مسيح را بصورت قانوني در آورند و از گسترش فساد و ظلم در جهان جلوگيري كنند و تا حد توانائي خود در نابودي ظلم و فساد بكوشند. در چنان شرائطي مسيح در شماره 39 تا 5:49 متي ميگويد: «بشما ميگويم با شرير مقاومت مكنيد بلكه هر كه به رخسارة راست تو طپانچه زند ديگري را به سوي او بگردان * و اگر كسي خواهد با تو دعوي كند و قباي تو را بگيرد عباي خود را نيز بدو واگذار * و هر گاه كسي تو را براي يك ميل مجبور سازد دو ميل همراه او برو.» وگرنه ديديم كه پس از اينكه با استقبال مردم وارد اورشليم شد صرافان و كبوترفروشان را از هيكل بيرون كرد و تخت صرافان را بهم ريخت و واژگون ساخت. مسيحيان واقعي نيز در حفظ و اجراي احكام خدا غيرتمند ميباشند همانطور كه در شمارة 17: 2 يوحنا گفته شده است «غيرت خانة تو مرا خورده است.» چه رسد غيرت احكام خدا كه باعث سعادت و آرامش فكري و روحي تمام افراد بشر ميشود، چون وقتي قتل و زنا و دزدي و شهادت دروغ و حسد و طمع از بين برود خيال همه راحت خواهد بود و دلهره و اضطرابي نخواهند داشت. مسيحي واقعي ميداند كه مسيح آمده است «تا گناهكاران توبه كنند» و گناه نكنند.
يك تن
مسيح در شماره 30: 10 يوحنا ميگويد: «من و پدر يك هستيم.» و در شماره 11: 17 يوحنا ميگويد: «اي پدر قدوس اينها را كه بمن دادهاي به اسم خود نگاه دار تا يكي باشند چنانكه ما هستيم» و در شماره 20 تا 22: 17 يوحنا ميگويد: «نه براي اينها فقط سؤال ميكنم بلكه براي آنها نيز كه بوسيله كلام ايشان به من ايمان خواهند آورد * تا همه يك گردند چنانكه تو اي پدر در من هستي و من در تو تا ايشان نيز در ما يك باشند تا جهان ايمان آورد كه تو مرا فرستادي * و من جلالي را كه به من دادي به ايشان دادم تا يك باشند چنانكه ما يك هستيم.» پولس در شماره 5: 12 روميان مينويسد: «ما كه بسياريم يك جسد هستيم در مسيح. اما فرداً اعضاي يكديگر.» مثل اعضاي يك بدن. و در شماره 28: 3 غلاطيان مينويسد: «شما در مسيح عيسي يك ميباشيد.»و در شماره 15 و 16: 3 كولسيان مينويسد: «سلامتي خدا در دلهاي شما مسلط باشد كه به آن هم در يك بدن خوانده شدهايد و شاكر باشيد * كلام مسيح در شما به دولتمندي و به كمال حكمت ساكن بشود و يكديگر را تعليم و نصيحت كنيد به مزامير و تسبيحات و سرودهاي روحاني و با فيض در دلهاي خود خدا را بسرائيد.» و در شماره 12 تا 12:27 قرنتيان يك مينويسد: «چنانكه بدن يك است و اعضاي متعدد دارد و تمامي اعضاي بدن اگرچه بسيار است يك تن ميباشد همچنين مسيح نيز ميباشد * زيرا كه همة ما به يك روح در يك بدن تعميد يافتيم خواه يهود خواه يوناني خواه غلام خواه آزاد * همه از يك روح نوشانيده شديم * زيرا بدن يك عضو نيست بلكه بسيار است * اگر پا گويد چونكه دست نيستم از بدن نمي باشم آيا بدين سبب از بدن نيست* و اگر گوش گويد چونكه چشم نيستم از بدن نيستم آيا بدين سبب از بدن نيست * اگر تمام بدن چشم بودي كجا ميبود شنيدن و اگر همه شنيدن بودي كجا ميبود بوئيدن * لكن الحال خدا هر يك از اعضاء را در بدن نهاد بر حسب ارادة خود * و اگر همه يك عضو بودي بدن كجا ميبود * اما الآن اعضا بسيار است ليكن بدن يك * و چشم دست را نميتواند گفت كه محتاج تو نيستم، يا سر پايها را نيز كه احتياج به شما ندارم * بلكه علاوه بر اين آن اعضاي بدن كه ضعيفتر مينمايند لازمتر ميباشند * و آنها را كه پستتر اجزاي بدن ميپنداريم عزيزتر ميداريم و اجزاي قبيح ما جمال افضل دارد * لكن اعضاي جميله ما را احتياجي نيست بلكه خدا بدن را مرتب ساخت به قسمي كه ناقص را بيشتر حرمت داد * تا كه جدائي در بدن نيفتد بلكه اعضاء به برابري در فكر يكديگر باشند * و اگر يك عضو دردمند گردد ساير اعضاء با آن همدرد باشند و اگر عضوي عزّت يابد باقي اعضاء با او بخوشي آيند * اما شما بدن مسيح هستيد و فرداً اعضاي آن ميباشيد.» مسيح در شماره 4 و 5: 19 متي ميگويد: «مگر نخواندهايد كه خالق در ابتدا ايشان را مرد و زن آفريد * و گفت از اين جهت مرد پدر و مادر خود را رها كرده به زن خويش بپيوندد و هر دو يك تن خواهند شد.» منظور از اين يك تن بودن داشتن خواست و هدف مشترك ميباشد كه افراد براي آن كوشش ميكنند.
پدر و فرزند
مسيح در شماره 43 تا 48: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه گفته شده است: همسايه خود را محبت نما و با دشمن خود عداوت كن * اما من به شما ميگويم كه دشمنان خود را محبت نمائيد و براي لعن كنندگان خود بركت بطلبيد و به آناني كه از شما نفرت كنند احسان كنيد و به هر كه به شما فحش دهد و جفا رساند دعاي خير كنيد * تا پدر خود را كه در آسمان است پسران شويد زيرا آفتاب خود را بر بدان و نيكان طالع ميسازد و باران بر عادلان و ظالمان ميباراند* زيرا هرگاه آناني را محبت نمائيد كه شما را محبت مينمايند چه اجر داريد آيا باجگيران چنين نميكنند؟ * و هرگاه برادران خود را فقط سلام گوئيد چه فضيلت دارد آيا باجگيران چنين نميكنند ؟ پس شما كامل باشيد چنانكه پدر شما كه در آسمان است كامل است.» ميبينيم از نظر مسيح و انجيل كسي فرزند خدا ميشود كه به دشمنان خود محبت نمايد و براي لعن كنندگان خود بركت بطلبد و به آناني كه از او نفرت دارند احسان كند و به كساني كه به او فحش ميدهند دعاي خير كند. فرزند خدا مطيع پدر خود ميباشد.
در باب 6 متي 11 بار كلمه پدر شما آمده است نه پدر من (پدر مسيح) و تمام مسيحيان مطابق شماره 9 تا 13: 6 متي در دعاي خود ميگويند: «اي پدر ما كه در آسماني. نام تو مقدس باد. ملكوت تو بيايد. ارادة تو چنانكه در آسمان است بر زمين نيز كرده شود * نان كفاف ما را امروز بما بده * و قرضهاي ما را ببخش چنانكه ما نيز قرضداران خود را ميبخشيم * و ما را در آزمايش مياور بلكه از شرير ما را رهائي ده زيرا ملكوت و قوت و جلال تا ابدالآباد از آن تو است آمين.» و نميگويند اي پدر مسيح چون هر كس كه دستورهاي خداوند (پدر آسماني) خود را انجام دهد فرزند او ميباشد. مسيح در شماره 9: 23 متي ميگويد: «هيچكس را بر زمين پدر خود مخوانيد زيرا پدر شما يكي است كه در آسمان است.» پولس در شمارة 14: 8 روميان مينويسد: «همه كساني كه از روح خدا هدايت ميشوند، ايشان پسران خدا هستند.»
مسيح در شماره 32 تا 44: 8 يوحنا ميگويد: «اگر شما در كلام من بمانيد في الحقيقه شاگرد من خواهيد شد * و حق را خواهيد شناخت و حق شما را آزاد خواهد كرد * بدو جواب دادند كه اولاد ابراهيم ميباشيم و هرگز هيچكس را غلام نبودهايم پس چگونه تو ميگويي كه آزاد خواهيد شد؟* عيسي در جواب ايشان گفت آمين آمين به شما ميگويم هر كه گناه ميكند غلام گناه است * و غلام هميشه در خانه نميماند اما پسر هميشه ميماند * پس اگر پسر شما را آزاد كند در حقيقت آزاد خواهيد بود * ميدانم كه اولاد ابراهيم هستيد ليكن ميخواهيد مرا بكشيد زيرا كلام من در شما جاي ندارد * من آنچه نزد پدر خود ديدهام ميگويم و شما آنچه نزد پدر خود ديده ايد ميكنيد * در جواب او گفتند كه پدر ما ابراهيم است. عيسي بديشان گفت: اگر اولاد ابراهيم ميبوديد اعمال ابراهيم را بجا ميآورديد * وليكن الآن ميخواهيد مرا بكشيد و من شخصي هستم كه با شما براستي اي كه از خدا شنيدهام تكلم ميكنم ابراهيم چنين نكرد * شما اعمال پدر خود را بجا ميآوريد. بدو گفتند كه ما از زنا زائيده نشديم. يك پدر داريم كه خدا باشد. عيسي به ايشان گفت: اگر خدا پدر شما ميبود مرا دوست ميداشتيد زيرا من از جانب خدا صادر شده و آمدهام زيرا از پيش خود نيامدهام بلكه او مرا فرستاده است * براي چه سخن مرا نميفهميد از آن جهت كه كلام مرا نميتوانيد بشنويد * شما از پدر خود ابليس ميباشيد و خواهشهاي پدر خود را ميخواهيد بعمل آريد. او از اول قاتل بوده و در راستي ثابت نميباشد از آن جهت كه در او راستي نيست. هرگاه به دروغ سخن ميگويد از ذات خود ميگويد، زيرا دروغگو و پدر دروغگويان است.» ميبينيم كه فرزند ابراهيم كسي است كه «اعمال ابراهيم را بجا آورد.» و كسي كه خواهش ابليس را انجام دهد «فرزند ابليس است» و «ابليس پدر او است» لذا كسي كه «دستور خدا را انجام دهد فرزند خدا است.»
پولس در شماره 26: 3 غلاطيان مينويسد: «همگي شما بوسيله ايمان در مسيح عيسي پسران خدا ميباشيد.» فراموش نكنيد كه «ايمان بدون اعمال باطل است.» 21: 2 رساله يعقوب. يوحنا در شماره 18: 5 رسالة اول خود مينويسد: «هر كه از خدا مولود شده است گناه نميكند. بلكه كسي كه از خدا تولد يافت خود را نگاه ميدارد و آن شرير او را لمس نميكند.» پطرس در شماره 14: 1 رساله اول خود مينويسد: «چون ابناي اطاعت هستيد مشابه مشويد بدان شهواتي كه در ايام جاهليّت ميداشتيد.»
غلام گناه
مسيح در شماره 34: 8 يوحنا گفت: «هر كه گناه ميكند غلام گناه است.» پولس در شماره 1 و 6 و 12 و 16 تا 23: 6 روميان مينويسد: «آيا در گناه بمانيم؟» «اين را ميدانيم كه انسانيّت كهنةما با او مصلوب شد تا جسد گناه معدوم گشته ديگر گناه را بندگي نكنيم.» «پس گناه در جسم فاني شما حكمراني نكند تا هوسهاي آن را اطاعت كنيد.» «آيا نميدانيد كه اگر خويشتن را به بندگي كسي تسليم كرده او را اطاعت نمائيد شما آنكس را كه او را اطاعت ميكنيد بنده هستيد. خواه گناه را براي مرگ خواه اطاعت را براي عدالت * اما شكر خدا را كه هر چند غلامان گناه بوديد لكن الآن از دل مطيع آنصورت تعليم گرديدهايد كه به آن سپرده شدهايد * و از گناه آزاد شده غلامان عدالت گشتهايد * بطور انسان بهسبب ضعف جسم شما سخن ميگويم زيرا همچنانكه اعضاي خود را به بندگي نجاست و گناه براي گناه سپرديد همچنين الآن نيز اعضاي خود را به بندگي عدالت براي قدوسيّت بسپاريد * زيرا هنگامي كه غلامان گناه بوديد از عدالت آزاد بوديد * پس آنوقت چه ثمر داشتيد از آن كارهائي كه الآن از آن شرمندهايد كه انجام آنها موت است * اما الحال چون از گناه آزاد شده و غلامان خدا گشتهايد ثمر خود را براي قدّوسيّت ميآوريد كه عاقبت آن حيات جاوداني است * زيرا مزد گناه موت است اما نعمت خدا حيات جاوداني در خداوند ما عيسي مسيح.» پطرس در شماره 19: 2 رسالة دوم خود مينويسد: «ايشان را وعده آزادي ميدهند و حال آنكه خود غلام فساد هستند، زيرا هر چيزي كه بر كسي غلبه يافته باشد او نيز غلام آن است.»
حيات جاوداني
مسيح در شماره 13 و 14: 7 متي ميگويد: «از در تنگ داخل شويد، زيرا فراخ است آن در و وسيع است آن طريقي كه مؤدي به هلاكت است، و آناني كه بدان داخل ميشوند بسيارند * زيرا تنگ است آن در و دشوار است آن طريقي كه مؤدي به حيات است و يابندگان آن كم هستند.» و در شماره 16 تا 19: 19 متي و با كمي اختلاف در 17 تا 19: 10 مرقس و 19 تا 20 لوقا ميگويد: «ناگاه شخصي آمده وي را گفت: اي استاد نيكو چكنم (چه عمل نيكو كنم) تا حيات جاوداني يابم؟ * وي را گفت: از چه سبب مرا نيكو گفتي و حال آنكه كسي نيكو نيست جز خدا فقط. ليكن اگر بخواهي داخل حيات شوي احكام را نگاه دار* بدو گفت: كدام احكام؟عيسي گفت: قتل مكن. زنا مكن. دزدي مكن. شهادت دروغ مده * پدر و مادر خود را حرمت دار و همسايةخود را مثل نفس خود دوست دار.» و در شماره 29: 19 ميگويد: «هر كه بخاطر اسم من خانهها يا برادران يا خواهران يا پدر يا مادر يا زن يا فرزندان يا زمينها را ترك كرد صد چندان خواهد يافت و وارث حيات جاوداني خواهد گشت.» همين مطلب با كمي اختلاف در شماره 29 و 30: 10 مرقس و 29 و 30: 18 لوقا آمده است.
مسيح در شماره 46: 25 متي ميگويد: «ايشان (اصحاب طرف چپ) در عذاب جاوداني خواهند رفت اما عادلان در حيات جاوداني.» و در شماره 15 و 16 و 36: 3 يوحنا ميگويد: «تا هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد بلكه حيات جاوداني يابد * زيرا خدا جهان را اينقدر محبت نمود كه پسر يگانة خود را داد تا هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد بلكه حيات جاوداني يابد.» و «آنكه به پسر ايمان آورده باشد حيات جاوداني دارد و آنكه به پسر ايمان نياورد حيات را نخواهد ديد بلكه غضب خدا بر او ميماند.» و در شماره 35 و 40 و 48 و 54 و 63 و 68: 6 يوحنا ميگويد: «من نان حيات هستم ، كسي كه نزد من آيد هرگز گرسنه نشود و هر كه به من ايمان آورد هرگز تشنه نگردد.» و «ارادة فرستندة من اين است كه هر كه پسر را ديد و بدو ايمان آورد حيات جاوداني داشته باشد و من در روز بازپسين او را خواهم برخيزاند.» و «هر كه به من ايمان آرد حيات جاوداني دارد. من نان حيات هستم.» «هر كه جسد مرا خورد و خون مرا نوشيد حيات جاوداني دارد.» «كلامي را كه من به شما ميگويم روح و حيات است.» «پطرس به او گفت: خداوندا نزد كه برويم؟ كلمات حيات جاوداني نزد تو است.» و در شمارة 5:23 يوحنا ميگويد: «هر كه كلام مرا بشنود و به فرستنده من ايمان آورد حيات جاوداني دارد و در داوري نميآيد بلكه از موت به حيات منتقل ميشود.» و در شماره 49 و 50: 12 يوحنا ميگويد: «از آنرو كه من از خود نگفتم لكن پدري كه مرا فرستاد به من فرمان داد كه چه بگويم و به چه چيز تكلم كنم * و ميدانم كه فرمان او حيات جاوداني است. پس آنچه من ميگويم چنانكه پدر به من گفته است تكلم ميكنم.»
و در شماره 3: 17 يوحنا ميگويد: «حيات جاوداني اين است كه تو را خداي واحد حقيقي و عيسي مسيح را كه فرستادي بشناسند.»
پس مسيحي واقعي به مسيح و فرستندة او كه خداي واحد است ايمان دارد و فرمان خدا را كه حيات جاوداني است و به مسيح گفته اجرا ميكند و ارادة خدا را انجام ميدهد. چون ميداند آنچه مسيح گفته: «پدر به او گفته است كه بگويد.» و ميداند بايد حقوق ديگران را رعايت كند تا حيات جاوداني يابد و وارد ملكوت آسمان شود و قتل و دزدي و زنا و طمع نكند.
ملكوت خدا
مسيح در شماره 10 و 20: 5 متي ميگويد: «خوشا بحال زحمتكشان براي عدالت زيرا ملكوت آسمان از آن ايشان است.» «تا عدالت شما بر عدالت كاتبان و فريسيان افزون نشود به ملكوت آسمان هرگز داخل نخواهيد شد.» و در شماره 21: 7 متي ميگويد: «نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد بلكه آنكه ارادة پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد.» و در شماره 43: 13 متي ميگويد: «آنگاه (در عاقبت اين عالم) عادلان در ملكوت پدر خود مثل آفتاب، درخشان خواهند شد. هر كه گوش شنوا دارد بشنود.» مسيحي واقعي ميداند فقط با عدالت است كه ميتواند به ملكوت خدا داخل شود. عدالت يعني رعايت حقوق ديگران يعني به جان و مال و ناموس و آرامش فكري و روحي ديگران حمله نكردن و قتل و زنا و دزدي نكردن و شهادت دروغ ندادن و تهمت نزدن و مسخره نكردن و اذيت نكردن ديگران و فحش ندادن و كلاه برداري نكردن.
مسيح در شماره 3 و 4: 18 متي در جواب كساني كه ميپرسند: «چه كسي در ملكوت آسمان بزرگتر است؟» طفلي طلب ميكند و در ميان ايشان بر پا ميدارد و ميگويد: «بشما ميگويم تا بازگشت نكنيد و مثل طفل كوچك نشويد هرگز داخل ملكوت آسمان نخواهيد شد * هر كس مثل اين بچة كوچك خود را فروتن سازد همان در ملكوت آسمان بزرگتر است.» و در شماره 23 و 24: 19 متي ميگويد: «شخص دولتمند به ملكوت آسمان بدشواري داخل ميشود * و باز شما را ميگويم كه گذشتن شتر از سوراخ سوزن آسانتر است از دخول شخص دولتمند در ملكوت خدا.» در شماره 23: 20 متي در جواب مادر دو پسر زبدي كه درخواست كرد «بفرما تا اين دو پسر من در ملكوت تو يكي بر دست راست و ديگري بر دست چپ تو بنشينند.» (21: 20 متي) ميگويد: «نشستن بدست راست و چپ من از آن من نيست كه بدهم مگر به كساني كه از جانب پدرم براي ايشان مهيّا شده است.» و در شماره 43: 21 متي ميگويد: «شما را ميگويم كه ملكوت خد ااز شما گرفته شده به امتي كه ميوهاش را بياورند عطا خواهد شد.» و در داستان پادشاه و عروسي پسرش و مدعوين اين مطلب را بطور مَثَل بيان ميكند. (باب 22 متي) و در شماره 13: 23 متي ميگويد: «واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه در ملكوت آسمان را بر روي مردم ميبنديد زيرا خود داخل آن نميشويد و داخل شوندگان را از دخول مانع ميشويد.» و در شماره 3: 3 يوحنا ميگويد: «اگر كسي از سر نو مولود نشود ملكوت خدا را نميتواند ديد.» و در شماره 6 و 5: 3 يوحنا ميگويد: «اگر كسي از آب و روح مولود نگردد ممكن نيست كه داخل ملكوت خدا شود * آنچه از جسم مولود شد جسم است و آنچه از روح مولود گشت روح است.»
پولس در شماره 17: 14 روميان مينويسد: «ملكوت خدا اكل و شرب نيست بلكه عدالت و سلامتي و خوشي در روح القدس است.» و در شماره 9 و 10: 6 قرنتيان اوّل مينويسد: «فريب مخوريد زيرا فاسقان و بت پرستان و زانيان و متنعمان و لوّاط * و دزدان و طمعكاران و ميگساران و فحاشان و ستمگران وارث ملكوت خدا نخواهند شد.» و در شماره 19 تا 21: 5 غلاطيان مينويسد: «اعمال جسم آشكار است يعني زنا و فسق و ناپاكي و فجور * و بت پرستي و جادوگري و دشمني و نزاع و كينه و خشم و تعصب و شقاق و بدعتها * و حسد و قتل و مستي و لهو و لعب و امثال اينها كه شما را خبر ميدهم چنانكه قبل از اين دادم كه كنندگان چنين كارها وارث ملكوت خدا نميشوند.» و در شماره 5 و 6: 5 رساله به افسيسان مينويسد: «يقين ميدانيد كه هيچ زاني يا ناپاك يا طمّاع كه بت پرست باشد ميراثي در ملكوت مسيح و خدا ندارد * هيچكس شما را به سخنان باطل فريب ندهد زيرا به سبب اينها غضب خدا بر ابناي معصيت نازل ميشود.» مسيحي واقعي كسي است كه از اين كارها بيزار است و چنين كارهائي نميكند و فريب سخنان باطل فريبكاران را نمي خورد.
جهنّم
مسيح در شماره 27 تا 30: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه به اوّلين (تورات) گفته شده است: زنا مكن * ليكن من بشما ميگويم هر كس به زني نظر شهوت اندازد هماندم در دل خود با او زنا كرده است* پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند قلعش كن و از خود دور انداز. زيرا تو را بهتر آن است كه عضوي از اعضايت تباه گردد از آنكه تمام بدنت در جهنم افكنده شود * و اگر دست راستت تو را بلغزاند قطعش كن و از خود دور انداز. زيرا تو را مفيدتر آن است كه عضوي از اعضاي تو نابود شود از آنكه كل جسدت در دوزخ افكنده شود.» و در شماره 22 تا 23: 7 متي ميگويد: «بسا در آن روز مرا خواهند گفت: خداوندا خداوندا آيا بنام تو نبوت ننموديم و باسم تو ديوها را اخراج نكرديم و بنام تو معجزات ظاهر نساختيم * آنگاه به ايشان صريحاً خواهم گفت: كه هرگز شما را نشناختم. اي بدكاران از من دور شويد.» پس بدكاران مسيحي نيستند و مسيحيان واقعي نيكوكار هستند و مرتكب گناه نميشوند و به جهنم نميروند.
مسيح در شماره 28: 10 متي ميگويد: «از قاتلان جسم كه قادر به كشتن روح نيستند بيم مكنيد بلكه از او بترسيد كه قادر است بر هلاك كردن روح و جسم را نيز در جهنم.» و در شماره 37 تا 43: 13 متي در جواب مَثَل كركاس در بذر نيكو ميگويد: «آنكه بذر نيكو ميكارد پسر انسان (عيسي مسيح) است * و مزرعه اينجهان است و تخم نيكو ابناي ملكوت و كركاسها پسران شريرند * و دشمني كه آنها را كاشت ابليس است و موسم حصاد (درو) عاقبت اين عالم و دروندگان فرشتگانند* پس همچنانكه كركاسها را جمع كرده در آتش ميسوزانند همانطور در عاقبت اين عالم خواهد شد* كه پسر انسان ملائكه خود را فرستاده همة لغزش دهندگان و بدكاران را جمع خواهند كرد* و ايشان را به تنور آتش خواهند افكند جايي كه گريه و فشار دندان بُوَد * آنگاه عادلان در ملكوت پدر خود مثل آفتاب، درخشان خواهند شد. هر كه گوش شنوا دارد بشنود.» و در شماره 47 تا 50: 13 متي ميگويد: «ملكوت آسمان مثل دامي است كه به دريا افكنده شود و از هر جنسي به آن در آيد * و چون پر شود بكنارهاش كشند و نشسته خوبها را در ظروف جمع كنند و بدها را دور اندازند * بدينطور در آخر اين عالم خواهد شد. فرشتگان بيرون آمده طالحين را از ميان صالحين جدا كرده ايشان را در تنور آتش خواهند انداخت جايي كه گريه و فشار دندان ميباشد.» و در شماره 8 و 9: 18 متي ميگويد: «اگر دستت يا پايت تو را بلغزاند آن را قطع كرده از خود دور انداز زيرا تو را بهتر است كه لنگ يا شل داخل حيات شوي از آنكه با دو دست يا دو پا در نار جاوداني افكنده شوي * و اگر چشمت تو را لغزش دهد آن را قلع كرده از خود دور انداز زيرا تو را بهتر است با يك چشم وارد حيات شوي از اينكه با دو چشم در آتش جهنم افكنده شوي.» و در شماره 12 و 13: 22 متي در بارة كسي كه به عروسي پسر پادشاه دعوت شده بود اما لباس عروسي نپوشيده بود ميگويد: «شاه به او گفت: اي عزيز چطور در اينجا آمدي و حال آنكه لباس عروسي در بر نداري؟ او خاموش شد* آنگاه پادشاه خادمان خود را فرمود اين شخص را دست و پا بسته برداريد و در ظلمت خارجي اندازيد جائي كه گريه و فشار دندان باشد.»
در شماره 23 تا 30: 22 متي گفته شده است: «در همان روز صدّوقيان كه منكر قيامت هستند نزد او آمده سوال نموده * گفتند: اي استاد موسي گفت: اگر كسي بي اولاد بميرد ميبايد برادرش زن او را نكاح كند تا نسلي براي برادر خود پيدا نمايد * باري در ميان ما هفت برادر بودند كه اولي زني گرفته بمرد و چون اولادي نداشت زن را به برادر خود ترك كرد * همچنين دومين و سومين تا هفتمين * و آخر از همه آن زن نيز مرد * پس او در قيامت زن كدام يك از آن هفت خواهد بود زيرا كه همه او را داشتند * عيسي در جواب گفت: گمراه هستيد از اين رو كه كتاب و قوّت خدا را در نيافتهايد * زيرا در قيامت نه نكاح ميكنند و نه نكاح كرده ميشوند بلكه مثل ملائكه خدا در آسمان ميباشند.» 25: 12 مرقس و 34 تا 36: 20 لوقا را نيز ببينيد. و در شمارة 14 و 15: 23 متي ميگويد: «واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا خانههاي بيوه زنان را ميبلعيد و از روي ريا نماز را طويل ميكنيد از آنرو عذاب شديدتر خواهيد يافت. واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا برّ و بحر را ميگرديد تا مريدي پيدا كنيد و چون پيدا شد او را دو مرتبه پستتر از خود پسر جهنم ميسازيد.» و در شماره 41: 25 متي ميگويد: «اصحاب طرف چپ را گويد: اي ملعونان از من دور شويد در آتش جاوداني كه براي ابليس و فرشتگان او مهيا شده است.» و در شماره 42 تا 48: 9 مرقس ميگويد: «هر كه يكي از اين كودكان را كه به من ايمان آورند لغزش دهد او را بهتر است كه سنگ آسيائي بر گردنش آويخته در دريا افكنده شود * پس هر گاه دستت تو را بلغزاند آن را ببر. زيرا تو را بهتر است كه شل داخل حيات شوي از اينكه با دو دست وارد جنهم گردي در آتشي كه خاموشي نپذيرد * جائي كه كِرْم ايشان نميرد و آتش خاموشي نپذيرد * و هر گاه پايت تو را بلغزاند قطعش كن زيرا تو را مفيدتر است كه لنگ داخل حيات شوي از آنكه با دو پا به جهنم افكنده شوي در آتش كه خاموشي نپذيرد * آنجائي كه كرم ايشان نميرد و آتش خاموش نشود * و هر گاه چشم تو، تو را لغزش دهد قلعش كن زيرا تو را بهتر است كه با يك چشم داخل ملكوت خدا شوي از آنكه با دو چشم در آتش جهنم انداخته شوي * جائي كه كرم ايشان نميرد و آتش خاموشي نيابد.» و در شماره 4 و 5: 12 لوقا ميگويد: «اي دوستان من بشما ميگويم از قاتلان جسم كه قدرت ندارند بيشتر از اين بكنند ترسان مباشيد * بلكه بشما نشان ميدهم كه از كه بايد ترسيد. از او بترسيد. از او بترسيد كه بعد از كشتن قدرت دارد كه به جهنم بيفكند. بلي بشما ميگويم از او بترسيد.» در داستان شخص دولتمند و ايلعازَر فقير پس از اينكه هر دو مردند در شمارة23 تا 26: 16 لوقا آمده است: «مرد دولتمند چشمان خود را گشوده خود را در عالم اموات در عذاب يافت و ابراهيم را از دور و اليعازر را در آغوش او ديد * آنگاه به آواز بلند گفت اي پدر من ابراهيم بر من ترحم فرما و ايلعازر را بفرست تا سر انگشت خود را به آب تر ساخته زبان مرا خنك سازد زيرا در اين نار معذبم * ابراهيم گفت اي فرزند بخاطر آور كه تو در ايام زندگي چيزهاي نيكوي خود را يافتي و همچنين ايلعازر چيزهاي بد را ليكن او الحال در تسلي است و تو در عذاب * علاوه بر اين در ميان ما و شما ورطة عظيمي است چنانچه آناني كه ميخواهند از اينجا بنزد شما عبور كنند نميتوانند و نه نشينندنگان آنجا نزد ما توانند گذشت.»
پولس در شماره 5 تا 11: 2 روميان مينويسد: «به سبب قساوت و دل ناتوبه كار خود غضب را ذخيره ميكني براي خود در روز غضب و ظهور داوري عادله خدا * كه بهر كس بر حسب اعمالش جزا خواهد داد * اما به آناني كه با صبر در اعمال نيكو طالب جلال و اكرام و بقايند حيات جاوداني را * و اما به اهل تعصب كه اطاعت راستي نميكنند بلكه مطيع ناراستي ميباشند خشم و غضب * و عذاب و ضيق بر هر نفس بشري كه مرتكب بدي ميشود اول بر يهود و پس بر يوناني * لكن جلال و اكرام و سلامتي بر هر نيكوكار نخست بر يهود و بر يوناني نيز * زيرا نزد خدا طرفداري نيست.» و در شماره 12 تا 18 و 35 تا 44: 15 قرنتيان اول مينويسد: «اگر به مسيح وعظ ميشود كه از مردگان برخاست چون است كه بعضي از شما ميگويند كه قيامت مردگان نيست * اما اگر مردگان را قيامت نيست مسيح نيز برنخاسته است * و اگر مسيح برنخاست باطل است وعظ ما و باطل است نيز ايمان شما * و شهود كذبه نيز براي خدا شديم زيرا در باره خدا شهادت داديم كه مسيح را برخيزانيد و حال آنكه او را برنخيزانيد در صورتيكه مردگان بر نميخيزند* زيرا هرگاه مردگان بر نميخيزند مسيح نيز برنخاسته است* اما هرگاه مسيح برنخاسته است ايمان شما باطل است و شما تاكنون در گناهان خود هستيد * بلكه آناني هم كه در مسيح خوابيده اند هلاك شدند.» و «اما اگر كسي گويد مردگان چگونه بر ميخيزند و با كدام بدن ميآيند؟ * اي احمق آنچه تو ميكاري زنده نميگردد جز آنكه بميرد * و آنچه ميكاري نه آن جسمي را كه خواهد شد ميكاري بلكه دانه مجرد خواه از گندم يا از دانههاي ديگر * ليكن خدا بر حسب ارادة خود آن را جسمي ميدهد و بهر يك از تخمها جسم خودش را * هر گوشت از يك نوع گوشت نيست بلكه گوشت انسان ديگر است و گوشت بهائم ديگر و گوشت مرغان ديگر و گوشت ماهيان ديگر * و جسمهاي آسماني هست و جسمهاي زميني نيز، ليكن شأن آسمانيها ديگر و شأن زمينيها ديگر است *و شأن آفتاب ديگر و شأن ماه ديگر و شأن ستارگان ديگر زيرا كه ستاره از ستاره در شأن فرق دارد * به همين نهج است نيز قيامت مردگان. در فساد كاشته ميشود و در بي فسادي بر ميخيزد * در ذلت كاشته ميشود و در جلال برميخيزد. در ضعف كاشته ميشود و در قوت بر ميخيزد * جسم نفساني كاشته ميشود و جسم روحاني برميخيزد * اگر جسم نفساني هست هر آينه روحاني نيز هست.»
مسيحي واقعي معتقد به عالم ديگر و برخاستن مردگان و عذاب بدكاران و حيات جاوداني نيكوكاران هست و سعي ميكند با كارهاي نيك خود حيات جاوداني يابد.
خادم
در شماره 4 تا 17: 13 يوحنا آمده است: «از شام برخاست و جامة خود را بيرون كرد و دستمالي گرفته به كمر بست* پس آب در لگن ريخته شروع كرد به شستن پاهاي شاگردان و خشكانيدن آنها با دستمالي كه بر كمر داشت * پس چون به شمعون پطرس رسيد او بوي گفت اي آقا تو پاهاي مرا ميشويي * عيسي در جواب وي گفت آنچه من ميكنم الان تو نميداني لكن بعد خواهي فهميد * پطرس به او گفت پاهاي مرا هرگز نخواهي شست . عيسي او را جواب داد اگر تو را نشويم تو را با من نصيبي نيست * شمعون پطرس بدو گفت اي آقا نه تنها پاهاي مرا و بس بلكه دستها و سر مرا نيز * عيسي بدو گفت كسي كه غسل يافت محتاج نيست مگر به شستن پاها بلكه تمام او پاك است و شما پاك هستيد لكن نه همه * زيرا تسليم كننده خودرا ميدانست و از اين جهت گفت همگي شما پاك نيستيد * و چون پاهاي ايشان را شست رخت خود را گرفته باز بنشست و بديشان گفت آيا فهميديد آنچه بشما كردم * شما مرا استاد و آقا ميخوانيد و خوب ميگوييد زيرا چنين هستم * پس اگر من كه آقا و معلم هستم پاهاي شما را شستم بر شما نيز واجب است كه پاهاي يكديگر را بشوئيد * زيرا به شما نمونه دادم تا چنانكه من با شما كردم شما نيز بكنيد * آمين آمين بشما ميگويم غلام بزرگتر از آقاي خود نيست و نه رسول از فرستنده خود * هرگاه اين را دانستيد خوشا بحال شما. اگر آن را بعمل آوريد.» عيسي مسيح در شماره 1 تا 4: 18 متي ميگويد: «در همان ساعت شاگردان نزد عيسي آمده گفتند چه كس در ملكوت آسمان بزرگتر است * آنگاه عيسي طفلي طلب نموده در ميان ايشان بر پا داشت * گفت هر آينه بشما ميگويم تا بازگشت نكنيد و مثل طفل كوچك نشويد هرگز داخل ملكوت آسمان نخواهيد شد * پس هر كه مثل اين طفل خود را فروتن سازد همان در ملكوت آسمان بزرگتر است.» و در شماره 25 تا 28: 20 متي ميگويد: «عيسي ايشان را پيش طلبيده گفت آگاه هستيد كه حكام امتها بر ايشان سروري ميكنند و رؤسا بر ايشان مسلّط هستند * ليكن در ميان شما چنين نخواهد بود بلكه هر كه در ميان شما ميخواهد بزرگ شود خادم شما بود * و هر كه ميخواهد در ميان شما مقدم بود غلام شما باشد * چنانكه پسر انسان نيامد تا مخدوم شود بلكه تا خدمت كند و جان خود را در راه بسياري فدا سازد.» و در شماره 1 تا 12: 23 متي ميگويد: «آنگاه عيسي آن جماعت و شاگردان خود را خطاب كرده گفت * كاتبان و فريسيان بر كرسي موسي نشستهاند * پس آنچه به شما گويند نگاه داريد و بجا آوريد ليكن مثل اعمال ايشان مكنيد ؛ زيرا ميگويند و نميكنند * زيرا بارهاي گران و دشوار را ميبندند و بر دوش مردم مينهند و خود نميخواهند آنها را با يك انگشت حركت دهند * و همه كارهاي خود را ميكنند تا مردم ايشان را ببينند. حمايلهاي خود را عريض و دامنهاي قباي خود را پهن ميسازند * و بالا نشستن در ضيافتها و كرسيهاي صدر در كنايس را دوست دارند * و تعظيم در كوچهها را و اينكه ايشان را آقا آقا بخوانند * ليكن شما آقا خوانده مشويد زيرا استاد شما يكي است يعني مسيح و جميع شما برادرانيد * و هيچكس را بر زمين پدر خود مخوانيد زيرا پدر شما يكي است كه در آسمان است * و پيشوا خوانده مشويد زيرا پيشواي شما يكي است يعني مسيح * و هر كه از شما بزرگتر باشد خادم شما باشد * و هر كه خود را بلند كند پست گردد و هر كه خود را فروتن سازد سرافراز گردد.» در شماره 33 تا 35: 9 مرقس آمده است: «وارد كفرناحوم شده چون بخانه در آمد از ايشان پرسيد كه در بين راه با يكديگر چه مباحثه ميكرديد * اما ايشان خاموش ماندند از آنجا كه در راه با يكديگر گفتگو ميكردند در اينكه كيست بزرگتر* پس نشسته آن دوازده را طلبيده بديشان گفت هر كه ميخواهد مقدم باشد مؤخر و غلام همه بود.» و در شماره 42 تا 45: 10 مرقس آمده است: «عيسي ايشان را خوانده به ايشان گفت ميدانيد آناني كه حكام امتها شمرده ميشوند بر ايشان رياست ميكنند و بزرگانشان بر ايشان مسلط هستند * ليكن در ميان شما چنين نخواهد بود بلكه هر كه خواهد در ميان شما بزرگ شود خادم شما باشد * و هر كه خواهد مقدم بر شما شود غلام همه باشد * زيرا كه پسر انسان نيز نيامده تا مخدوم شود بلكه تا خدمت كند و تا جان خود را فداي بسياري كند.»
در شماره 46 تا 48: 9 لوقا آمده است: «در ميان ايشان (شاگردان مسيح) مباحثه شد كه كدام يك از ما بزرگتر است * عيسي خيال دل ايشان را ملتفت شده طفلي بگرفت و او را نزد خود برپا داشت * و بايشان گفت هر كه اين طفل را بنام من قبول كند مرا پذيرفته است و هر كه مرا پذيرد فرستنده مرا پذيرفته باشد زيرا هر كه از جميع شما كوچكتر باشد همان بزرگ خواهد بود.» عيسي مسيح در شماره 14: 18 لوقا ميگويد: «هر كه خود را بر افرازد پست گردد و هر كس خويشتن را فروتن سازد سرافرازي يابد.» در شماره 24 تا 27: 22 لوقا آمده است: «در ميان ايشان (شاگردان مسيح) نزاعي نيز افتاد كه كدام يك از ايشان بزرگتر ميباشد * آنگاه بايشان گفت سلاطين امتها بر ايشان سروري ميكنند و حكام خود را ولي نعمت ميخوانند * ليكن شما چنين مباشيد بلكه بزرگتر از شما كوچكتر باشد و پيشوا چون خادم * زيرا كداميك بزرگتر است آنكه بغذا نشيند يا آنكه خدمت كند آيا نيست آنكه نشسته است ليكن من در ميان شما چون خادم هستم.» مسيحي واقعي خادم ديگران است نه آقاي آنان.
با قدرت
مسيح با قدرت كامل سخن ميگفت و تعليم ميداد. مسيحي واقعي نيز بايد چون مسيح باشد و تعاليم مسيح و كلام خدا را با قدرت تعليم دهد و اجرا كند.
مسيح در شماره 34 تا 39: 12 متي ميگويد: «اي افعي زادگان چگونه ميتوانيد سخن نيكو گفت و حال آنكه بد هستيد. زيرا كه زبان از زيادتي دل سخن ميگويد * مرد نيكو از خزانه نيكوي دل خويش چيزهاي خوب بر ميآورد و مرد بد از خزانه بد چيزهاي بد بيرون ميآورد * ليكن بشما ميگويم كه هر سخن باطل كه مردم گويند حساب آنر ادر روز داوري خواهند داد * زيرا كه از سخنان خود عادل شمرده خواهي شد و از سخنهاي تو بر تو حكم خواهد شد * آنگاه بعضي از كاتبان و فريسيان در جواب او گفتند اي استاد ميخواهيم از تو آيتي ببينيم * او در جواب ايشان گفت فرقه شرير و زناكار آيتي ميطلبند و بديشان جز آيت يونس نبي داده نخواهد شد.» و در شماره 3 و 4: 16 متي ميگويد: «اي رياكاران ميدانيد صورت آسمان را تميز دهيد اما علامات زمانها را نميتوانيد * فرقه شرير زناكار آيتي ميطلبند و آيتي بديشان عطا نخواهد شد جز آيت يونس نبي.» و در شماره 17: 17 متي بشاگردان خود ميگويد: «اي فرقة بي ايمان كج رفتار تا به كِيْ با شما باشم و تا چند متحمل شما گردم؟» و در شماره 13 تا 19: 23 متي ميگويد: «واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه درِ ملكوت آسمان را بروي مردم ميبنديد زيرا خود داخل نميشويد و داخل شوندگان را از دخول مانع ميشويد * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا خانههاي بيوه زنان را ميبلعيد و از روي ريا نماز را طويل ميكنيد از آنرو عذاب شديدتر خواهيد يافت * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار زيرا برّ و بحر را ميگرديد تا مريدي پيدا كنيد و چون پيدا كرديد او را دو مرتبه پستتر از خود پسر جهنم ميسازيد * واي بر شما اي راهنمايان كور كه ميگوئيد هر كه به هيكل قسم خورد باكي نيست ليكن هر كه بطلاي هيكل قسم خورد بايد وفا كند * اي نادانان و نابينايان آيا كدام افضل است طلا يا هيكلي كه طلا را مقدس ميسازد * و هر كه به مذبح قسم خورد باكي نيست ليكن هر كه به هديهاي كه بر آن است قسم خورد بايد ادا كند * اي جهال و كوران كدام افضل است هديه يا مذبح كه هديه را تقديس مينمايد.» در اين شمارهها ميبينيم كه آنها را با صفت افعي زادگان، فرقه شرير و زناكار، رياكاران، بي ايمان كج رفتار، نادان و كور مخاطب قرار ميدهد و در شماره 24 تا 33: 23 متي ميگويد: «اي رهنمايان كور كه پشه را صافي ميكنيد و شتر را فرو ميبريد * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار از آنرو كه بيرون پياله و بشقاب را پاك مينمائيد و درون آنها مملو از جبر و ظلم است *اي فريسي كور اول درون پياله و بشقاب را ظاهر ساز تا بيرونش نيز ظاهر شود* واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه چون قبور سفيد شده ميباشيد كه از بيرون نيكو مينمايد ليكن درون آنها از استخوانهاي مردگان و ساير نجاسات پر است * همچنين شما نيز ظاهراً به مردم عادل مينمائيد ليكن باطناً از رياكاري و شرارت مملو هستيد * واي بر شما اي كاتبان و فريسيان رياكار كه قبرهاي انبياء را بنا ميكنيد و مدفن صادقان را زينت ميدهيد * و ميگوئيد اگر در ايام پدران خود ميبوديم در ريختن خون انبياء با ايشان شريك نميشديم * پس بر خود شهادت ميدهيد كه فرزندان قاتلان انبياء هستيد * پس شما پيمانه پدران خود را لبريز كنيد * اي ماران و افعي زادگان چگونه از عذاب جهنم فرار خواهيد كرد؟» ميبينيم كه صفت كور و رياكار و شرارت و مار و افعي زاده به آنها ميدهد. ديديم كه صرافان و كبوترفروشان را از هيكل بيرون كرد.
زن
عيسي مسيح در شماره 27 تا 32: 5 متي ميگويد: «شنيدهايد كه به اوّلين گفته شده است زنا مكن * ليكن من بشما ميگويم هر كس به زني نظر شهوت اندازد هماندم در دل خود با او زنا كرده است * پس اگر چشم راستت تو را بلغزاند قلعش كن و از خود دور انداز زيرا تو را بهتر آنست كه عضوي از اعضايت تباه گردد از آنكه تمام بدنت در جهنم افكنده شود و اگر دست راستت تو را بلغزاند قطعش كن و از خود دور انداز زيرا تو را مفيدتر آن است كه عضوي از اعضاي تو نابود شود از آنكه كل جسدت در دوزخ افكنده شود * و گفته شده است هر كه از زن خود مفارقت جويد طلاق نامهاي بدو بدهد * ليكن من بشما ميگويم هر كس به غير علت زنا زن خود را از خود جدا كند باعث زنا كردن او ميباشد و هر كه زن مطلقه را نكاح كند زنا كرده باشد.» و در جواب فريساني كه «آمدند تا او را امتحان كنند و گفتند آيا جايز است مرد زن خود را به هر علّتي طلاق دهد؟» (3: 19 متي) در شماره 4 تا 12: 19 متي ميگويد: «مگر نخواندهايد كه خالق در ابتدا ايشان را مرد و زن آفريد* و گفت از اين جهت مرد پدر خود را رها كرده بزن خويش بپيوندد و هر دو يك تن خواهند شد * بنابراين بعد از آن دو نيستند بلكه يك تن هستند پس آنچه را خدا پيوسته انسان جدا نسازد * به وي گفتند پس از بهر چه موسي امر فرموده كه زن را طلاق نامه دهند و جدا كنند؟ * (شماره 1: 24 تثنيه) ايشان را گفت موسي به سبب سنگدلي شما، شما را اجازت داد كه زنان خود را طلاق دهيد ليكن از ابتدا چنين نبود * و بشما ميگويم هر كه زن خود را بغير علت زنا طلاق دهد و ديگري را نكاح كند زاني است و هر كه زن مطلقه را نكاح كند زنا كند *شاگردانش بدو گفتند اگر حكم شوهر با زن چنين باشد نكاح نكردن بهتر است * ايشان را گفت تمامي خلق اين كلام را نميپذيرند مگر بكساني كه عطا شده است * زيرا كه خصيها ميباشند كه از شكم مادر چنين متولد شدند و خصيها هستند كه از مردم خصي شدهاند و خصيها ميباشند كه به جهت ملكوت خدا خود را خصي نمودهاند. آنكه توانايي قبول دارد بپذيرد.» در شماره 2 تا 12: 10 مرقس آمده است: «آنگاه فريسيان پيش آمده از روي امتحان از او سؤال نمودند كه آيا مرد را طلاق دادن زن خويش جايز است؟ * در جواب ايشان گفت موسي شما را چه فرموده است؟ * گفتند موسي اجازه داد كه طلاق نامه بنويسند و رها كنند* عيسي در جواب ايشان گفت به سبب سنگدلي شما اين حكم را براي شما نوشت * ليكن از ابتداي خلقت ايشان را مرد و زن آفريد * از آن جهت بايد مرد پدر و مادر خود را ترك كرده با زن خويش بپيوندد * و اين دو يك تن خواهند بود. (24: 2 پيدايش) چنانكه از آن پس دو نيستند بلكه يك جسد * پس آنچه خدا پيوست انسان آن را جدا نكند * و در خانه باز شاگردانش از اين مقدمه از وي سؤال نمودند * بديشان گفت هر كه زن خود را طلاق دهد و ديگري را نكاح كند بر حق وي زنا كرده باشد * و اگر زن از شوهر خود جدا شود و منكوحه ديگري شود مرتكب زنا شود.»
عيسي مسيح در شماره 18: 16 لوقا ميگويد: «هر كه زن خود را طلاق دهد و ديگري را نكاح كند زاني بود و هر كه زن مطلقه مردي را بنكاح خويش در آورد زنا كرده باشد.»
پولس در شماره 10 تا 17: 7 قرنتيان اول مينويسد: «اما منكوحان را حكم ميكنم و نه من بلكه خداوند كه زن از شوهر خود جدا نشود * و اگر جدا شود مجرد بماند يا با شوهر خود صلح كند و مرد نيز زن خود را جدا نسازد * و ديگران را من ميگويم نه خداوند كه اگر كسي از برادران زن بي ايمان داشته باشد و آن زن راضي باشد كه با وي بماند او را جدا نسازد * و زني كه شوهر بي ايمان داشته باشد و او راضي باشد كه با وي بماند از شوهر خود جدا نشود * زيرا كه شوهر بي ايمان از زن خود مقدس ميشود و زن بي ايمان از برادر مقدس ميگردد و اگر نه اولاد شما ناپاك ميبودند لكن الحال مقدسند * اما اگر بيايمان جدائي نمايد بگذارش كه بشود زيرا برادر يا خواهر در اين صورت مقيّد نيست و خدا ما را به سلامتي خوانده است * زيرا تو چه داني اي زن كه شوهرت را نجات خواهي داد يا چه داني اي مرد كه زن خود را نجات خواهي داد * مگر اينكه بهر طور كه خداوند به هر كس قسمت فرموده و به همان حالت كه خدا هر كس را خوانده باشد بدينطور رفتار بكند.»
زن و شوهر
عيسي مسيح در شماره 32: 5 ميگويد: «هر كس زن خود را به غير علت زنا از خود جدا كند باعث زنا كردن او ميباشد.»
پولس در شماره 1 تا 3: 4 تيموتاؤس اول مينويسد: «وليكن روح صريحاًميگويد كه در زمان آخر بعضي از ايمان برگشته به ارواح مضل از تعاليم شياطين اصغا خواهند نمود * به رياكاري دروغگويان كه ضمائر خود را داغ كردهاند * كه از مزاوجت منع ميكنند و حكم مينمايند به احتراز از خوراكهائي كه خدا آفريد براي مؤمنين و عارفين حق تا آنها را بشكرگزاري بخورند.» و در شماره 2 تا 4: 3 رساله اوّل به تيموتاؤس مينويسد: «اُسقُف بايد بي ملامت و صاحب يك زن و هوشيار و خردمند و صاحب نظام و مهمان نواز و راغب به تعليم باشد * نه ميگسار يا زننده يا طماع سود قبيح بلكه حليم و نه جنگ جوونه زرپرست * مدبر اهل خانه خود به نيكويي و فرزندان خويش را در كمال وقار مطيع گرداند.» و در شمارة 8 تا 12: 3 آن مينويسد: «همچنين شمّاسان (پائينتر از رتبه كشيشها) با وقار باشند نه دوزبان و نه راغب بشراب زياده و نه طماع سود قبيح، دارندگان سرّ ايمان در ضمير پاك * اما بايد اول ايشان آزموده شوند و چون بي عيب يافت شدند كار شمّاسي را بكنند * و به همين طور زنان نيز بايد با وقار باشند و نه غيبتگو بلكه هوشيار و در هر امري امين * و شمّاسان صاحب يك زن باشند و فرزندان و اهل خانه خويش را نيكو تدبير نمايند.»
پولس در شماره 22 تا 33: 5 رساله به افسسيان مينويسد: «اي زنان شوهران خود را اطاعت كنيد چنانكه خداوند را * زيرا كه شوهر سرّ زن است چنانكه مسيح نيز سرّ كليسا و او نجات دهندة بدن است * ليكن همچنانكه كليسا مطيع مسيح است همچنين زنان شوهران خود را در هر امري باشند * اي شوهران زنان خود را محبت نمائيد چنانكه مسيح هم كليسا را محبت نمود و خويشتن را براي آن داد * تا آن را به غسل آب بوسيلة كلام طاهر ساخته تقديس نمايد * تا كليساي مجيد را بنزد خود حاضر سازد كه لكه و چين و يا هيچ چيز مثل آن نداشته باشد بلكه تا مقدس و بي عيب باشد * به همين طور بايد مردان زنان خويش را مثل بدن خود محبت نمايند. زيرا هر كه زوجة خود را محبت نمايد خويشتن را محبت مينمايد* زيرا هيچكس هرگز جسم خود را دشمن نداشته است بلكه آن را تربيت و نوازش ميكند چنانكه خداوند نيز كليسا را * آنروز كه اعضاي بدن وي ميباشيم از جسم و از استخوانهاي او * از اينجا است كه مرد پدر و مادر را رها كرده با زوجه خويش خواهد پيوست و آن دو يك تن خواهند بود * اين سرّ عظيم است ليكن من در باره مسيح و كليسا سخن ميگويم * خلاصه هر يكي از شما نيز زن خود را مثل نفس خود محبت بنمايد و زن شوهر خود را بايد احترام نمود.» و در شماره 11 تا 15: 2 رساله اول به تيموتاؤس مينويسد: «زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد * و زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلط شود بلكه در سكوت بماند * زيرا آدم اول ساخته شد و بعد حوّا * و آدم فريب نخورد بلكه زن فريب خورده در تقصير گرفتار شد * اما بزائيدن رستگار خواهد شد اگر در ايمان و محبّت و قدوسيّت و تقوي ثابت بمانند.»
پولس در شماره 1 تا 8: 2 تيطُس مينويسد: «سخنان شايسته تعليم صحيح را بگو * كه مردان پير هوشيار و با وقار و خرد انديش و در ايمان و محبت و صبر صحيح باشند * همچنين زنان پير در سيرت متّقي باشند نه غيبتگو و نه بنده شراب زياده بلكه معلمات تعليم نيكو * تا زنان جوان را خود بياموزند كه شوهر دوست و فرزند دوست باشند * و خرد انديش عفيفه و خانه نشين و نيكو و مطيع شوهران خود مبادا كلام خدا متهم شود * و به همين نسق جوانان را نصيحت فرما تا خردانديش باشند * و خود را در همه چيز نمونه اعمال نيكو بساز و در تعليم خود صفا و وقار و اخلاص را بكار بر * و كلام صحيح بيعيب را تا دشمن چونكه فرصت بد گفتن در حق ما نيابد خجل گردد * » و در شماره 4: 13 عبرانيان مينويسد: «نكاح بهر وجه محترم باشد و بسترش غير نجس. زيرا فاسقان و زانيان را خدا داوري خواهد فرمود.»
پطرس در شماره 1 تا 8: 3 رساله اول خود مينويسد: «اي زنان شوهران خود را اطاعت نمائيد تا اگر بعضي نيز مطيع كلام نشوند سيرت زنان ايشان را بدون كلام دريابد * چونكه سيرت طاهر و خداترس شما را ببينند * و شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلي شدن بطلا و پوشيدن لباس * بلكه انسانيّت باطني قلبي در لباس غير فاسد روح حليم و آرام كه نزد خدا گرانبها است * زيرا بدينگونه زنان مقدسه در سابق نيز كه متوكل بخدا بودند خويشتن را زينت مينمودند و شوهران خود را اطاعت ميكردند* مانند ساره كه ابراهيم را مطيع ميبود و او را آقا ميخواند و شما دختران او شدهايد اگر نيكوئي كنيد و از هيچ خوف ترسان نشويد * و همچنين اي شوهران با فطانت با ايشان زيست كنيد چون با ظروف ضعيفتر زنانه و ايشان را محترم داريد چون با شما وارث فيض حيات نيز هستند تا دعاهاي شما باز داشته نشود * خلاصه همه شما يك رأي و همدرد و برادر دوست و مشفق و فروتن باشيد.»
پولس در شماره 1 تا 5 و 9 و 32 تا 34: 7 قرنتيان اول مينويسد: «در باره آنچه بمن نوشته بوديد مرد را نيكو آن است كه زن را لمس نكند *لكن به سبب زنا هر مرد زوجه خود را بدارد و هر زن شوهر خود را بدارد * و شوهر حق زن را ادا نمايد همچنين زن حق شوهر را * زن بر بدن خود مختار نيست بلكه شوهرش و همچنين مرد نيز اختيار بدن خود را ندارد بلكه زنش * از يكديگر جدائي مگزينيد مگر مدتي برضاي طرفين تا براي روزه و عبادت فارغ باشيد و باز با هم بپيونديد مبادا شيطان شما را به سبب ناپرهيزي شما در تجربه اندازد.» و «اگر پرهيز ندارند نكاح بكنند زيرا نكاح از آتش هوس بهتر است.» و «خواهش اين را دارم كه شما بي انديشه باشيد. شخص مجرّد در امور خداوند ميانديشد كه چگونه رضامندي خداوند را بجويد * و صاحب زن در امور دنيا ميانديشد كه چگونه زن خود را خوش بسازد * در ميان زن منكوحه و باكره نيز تفاوتي است زيرا باكره در امور خداوند ميانديشد تا هم در تن و هم در روح مقدّس باشد اما منكوحه در امور دنيا ميانديشد تا شوهر خود را خوش سازد.»
وظيفه زنان
ديديم كه پطرس در شمارة3 و 4: 3 رساله اول خود مينويسد: «شما را زينت ظاهري نباشد از بافتن موي و متحلي شدن به طلا و پوشش لباس * بلكه انسانيت باطني قلبي در لباس غير فاسد روح حليم و آرام كه نزد خدا گرانبها است * زيرا بدينگونه زنان مقدسه در سابق كه متوكل بخدا بودند خويشتن را زينت مينمودند و شوهران خود را اطاعت ميكردند.» و پولس در شمارة 9 تا 12: 2 رساله اول به تيموتاؤس مينويسد: «زنان خويشتن را بيارايند به لباس مزيّن به حيا و پرهيز نه به زلفها و طلا و مرواريد و رخت گرانبها * ... زن با سكوت به كمال اطاعت تعليم گيرد * زن را اجازت نميدهم كه تعليم دهد يا بر شوهر مسلّط شود بلكه در سكوت بماند.» و در شماره 34 و 35: 14 قرنتيان اول مينويسد: «زنان شما در كليساها خاموش باشند زيرا ايشان را حرف زدن جايز نيست بلكه اطاعت نمودن چنانكه تورات نيز ميگويد. (16: 3 پيدايش) * اما اگر ميخواهند چيزي بياموزند در خانه از شوهران خود بپرسند چون زنان را در كليسا حرف زدن قبيح است.» و در شماره 3 تا 16: 11 قرنتيان اول مينويسد: «اما ميخواهم شما بدانيد كه سر هر مرد مسيح است و سر زن مرد و سر مسيح خدا * هر مردي كه سر پوشيده دعا يا نبوت كند سر خود را رسوا ميسازد * اما هر زني كه سر برهنه دعا يا نبوت كند سر خود را رسوا ميسازد زيرا اين چنان است كه تراشيده شود * زيرا اگر زن نميپوشاند موي را نيز بِبُرَد و اگر زن را موي بر بدن يا تراشيدن قبيح است بايد بپوشاند * زيرا مرد را نبايد سر خود را بپوشاند چونكه او صورت و جلال خدا است اما زن جلال مرد است * زيرا مرد از زن نيست بلكه زن از مرد است (20 تا 24: 2 پيدايش) * و نيز مرد به جهت زن آفريده نشد بلكه زن براي مرد * از اين جهت زن ميبايد عزّتي بر سر داشته باشد به سبب فرشتگان * ليكن زن از مرد جدا نيست و مرد هم از زن جدا نيست در خداوند * زيرا چنانكه زن از مرد است همچنين مرد نيز بوسيله زن ليكن همه چيز از خدا * در دل خود انصاف دهيد آيا شايسته است كه زن ناپوشيده نزد خدا دعا كند * آيا خود طبيعت شما را نميآموزد كه اگر مرد موي دراز دارد او را عار ميباشد *و اگر زن موي دراز دارد او را فخر است زيرا موي به جهت پرده بدو داده شد * و اگر كسي ستيزهگر باشد ما و كليساهاي خدا را چنين عادتي نيست.»
پولس در شماره 11 تا 15: 5 تيموتاؤس اول مينويسد: «بيوههاي جوان تر از اين را قبول مكن زيرا چون از مسيح سركش شوند خواهش نكاح دارند *و ملزم ميشوند از اينكه ايمان نخست را برطرف كردهاند * و علاوه بر اين خانه به خانه گردش كرده آموخته ميشوند كه بيكار باشند و نه فقط بيكار بلكه بيهوده گو و فضول هم كه حرفهاي ناشايسته ميزنند * پس رأي من اين است كه زنان جوان نكاح شوند و اولاد بزايند و كدبانو شوند و خصم را مجال مذمّت ندهند * زيرا بعضي برگشتند به عقب شيطان.»
* (بقيه بحث زن و شوهر)
يك خدا
مسيحي واقعي معتقد به يك خدا است. خدايي كه جهان را خلق كرده و مسيح را فرستاده است تا مردم گناهكار را به توبه دعوت نمايد و آنها را از عذاب ابدي جهنم نجات دهد، چون مسيح در شماره 1 تا 4: 17 يوحنا : «چشمان خود را بطرف آسمان بلند كرده گفت: اي پدر ساعت رسيده است. پسر خود را جلال بده تا پسرت نيز تو را جلال دهد * همچنانكه او را بر هر بشري قدرت دادهاي تا هر چه بدو دادهاي به آنها حيات جاوداني بخشد * و حيات جاوداني اين است كه تو را خداي واحد حقيقي و عيسي مسيح را كه فرستادي بشناسد * من بر روي زمين تو را جلال دادم و كاري را كه بمن سپردي تا بكنم بكمال رساندم.» ميبينيم كه مسيح حيات جاوداني را اين ميداند كه خالق جهان را خداي حقيقي بشناسد و عيسي مسيح را فرستادة او بشناسند. عيسي مسيح در شماره 43: 5 يوحنا ميگويد: «شما چگونه ميتوانيد ايمان آريد و حال آنكه جلال از يكديگر ميطلبيد و جلالي را كه از خداي واحد است طالب نيستيد.» و در شماره 17: 20 يوحنا به مريم ميگويد: «نزد برادران من رفته به ايشان بگو كه نزد پدر خود و پدر شما و خداي خود و خداي شما ميروم.» شماره 28 تا 31: 12 مرقس ميگويد: «يكي از كاتبان چون مباحثه ايشان را شنيد ديد كه ايشان را جواب نيكو داد پيش آمده از او پرسيد كه اوّل همة احكام كدام است؟ * عيسي او را جواب داد كه اول همة احكام اين است كه بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما خداوند واحد است * و خداوند خداي خود را به تمامي دل و تمامي جان و تمامي قوت خود محبت نما (4 و 5: 6 تثنيه) كه اول از همة احكام اين است * و دوم مثل اول است كه همساية خود را چون نفس خود محبت نما. بزرگتر از اين دو حكمي نيست.» به شماره . 35 تا 39: 22 متي و 25 تا 27 لوقا نيز نگاه كنيد.
شماره 8 تا 10: 4 متي ميگويد: «ابليس او را به كوهي بسيار بلند برد و همه ممالك جهان و جلال آنها را بدو نشان داده * بوي گفت اگر افتاده مرا سجده كني همانا اين همه را به تو بخشم * آنگاه عيسي وي را گفت دور شو اي شيطان زيرا مكتوب است كه خداوند خداي خود را سجده كن و او را فقط عبادت نما (اطاعت و خدمت نما).» به شماره 8 و 9: 5 و 13: 6 تثنيه و 4 و 5: 20 خروج و شماره 5 تا 8: 4 لوقا نيز نگاه كنيد.
پولس در شماره 25: 1 روميان مينويسد: «ايشان حق خدا را به دروغ مبدّل كردند و عبادت و خدمت نمودند مخلوق را به عوض خالقي كه تا ابد الاباد متبارك است.» و در شماره 29 تا 31: 3 روميان مينويسد: «آيا او خداي يهود است فقط. مگر خداي امتها هم نيست؟ * البته خداي امتها نيز هست * زيرا واحد است خدائي كه اهل ختنه را از ايمان و نامختومان را به ايمان عادل خواهد شمرد * پس آيا شريعت را به ايمان باطل ميسازيم؟ حاشا . بلكه شريعت را استوار ميداريم.» و در شماره 26: 16 روميان مينويسد: «خداي حكيم وحيد را به وسيله عيسي مسيح تا ابدالآباد جلال باد. آمين.» و در شماره 4 و 6: 8 قرنتيان اول مينويسد: «خدائي ديگر جز يكي نيست.» و «ما را يك خدا است يعني پدر كه همه چيز از او است و ما براي او هستيم.» و در شماره 5: 2 تيموتاؤس اول مينويسد: «خدا واحد است و در ميان خدا و انسان يك متوسطي است يعني انساني كه مسيح عيسي باشد.» و يعقوب در شماره 19 و 20: 2 يعقوب مينويسد: «تو ايمان داري كه خدا واحد است، نيكو ميكني، شياطين نيز ايمان دارند و ميلرزند * وليكن اي مرد باطل آيا ميخواهي دانست كه ايمان بدون اعمال باطل است.» و شماره 24 و 25 رساله يهودا ميگويد: «الآن او را كه قادرا ست كه شما را از لغزش محفوظ دارد و در حضور جلال خود شما را بي عيب بفرحي عظيم قايم فرمايد * يعني خداي واحد و نجات دهنده ما را جلال و عظمت و توانايي و قدرت باد الآن و تا ابدالآباد آمين.»
در تمام انجيلها و رسالات صحبت از خداي واحد است و نه عيسي و نه رسولان صحبت از خداي ديگري نميكنند و نميگويند مسيح يا چيز ديگري خدا است. شماره 16 و 17: 19 متي ميگويد: «ناگاه شخصي آمده گفت اي استاد نيكو چه عمل نيكو كنم تا حيات جاوداني يابم. وي را گفت از چه سبب مرا نيكو گفتي و حال آنكه كسي نيكو نيست جز خدا فقط ليكن اگر بخواهي داخل حيات شوي احكام را نگاه دار.» در ترجمه The Living Bible آمده است: «وقتي مرا خوب (نيكو) ميخواني مرا خدا ميخواني.» به 17 و 18: 10 مرقس و 18 و 19: 18 لوقا نيز نگاه كنيد. عيسي مسيحي كه يك صفت نيكو را براي خود نميپذيرد چگونه ممكن است خود را خدا بخواند؟
مسيحي واقعي ميداند كه انبياء و معلمان كذبه (دروغگو) وجود دارد كه «بدعتهاي مهلك را خُفْيَهً خواهند آورد.» و «از راه طمع با سخنان جعلي شما را خريد و فروش خواهند كرد.» و ميداند كه فريب خوردگان «احكام مردم را به منزلة فرايض تعليم ميدهند.» 1 و 3: 2 رساله دوم پطرس و 9: 15 متي. مسيحي واقعي ميداند كه مطابق گفته عيسي مسيح «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته باشد بايد كنده شود.» 13: 15 متي. يعني هر عقيده و دستوري كه در كتاب مقدس وجود ندارد و دستور خدا نيست بايد دور انداخته شود. مسيحي واقعي به انجيل ايمان دارد نه به هر حرفي كه بنام انجيل و مسيح زدهاند.
پدر در من
بعضيها براي فريب مردم از بعضي از گفتههاي انجيل يوحنا سوء استفاده ميكنند. اينها را بايد از سخنانشان شناخت چون عيسي مسيح در شماره 15 تا 23: 7 متي ميگويد: «از انبياي كذبه احتراز كنيد كه به لباس ميشها نزد شما ميآيند ولي در باطن گرگان درنده ميباشند * ايشان را از ميوههاي ايشان خواهيد شناخت. (از تعاليم آنها كه بر خلاف انجيل است) آيا انگور را از خار و انجير را از خس ميچيينند؟ * همچنين هر درخت نيكو ميوة نيكو مياورد و درخت بد ميوة بد ميآورد * نميتواند درخت خوب ميوة بد آورد و نه درخت بد ميوة نيكو آورد * هر درختي كه ميوه نيكو نياورد بريده و در آتش افكنده شود * لهذا از ميوههاي ايشان، ايشان را خواهيد شناخت * نه هر كه مرا خداوند خداوند گويد داخل ملكوت آسمان گردد بلكه آنكه اراده پدر مرا كه در آسمان است بجا آورد * بسا در آن روز (روز داروي) مرا خواهند گفت خداوندا خداوندا آيا بنام تو نبوت ننموديم و به اسم تو ديوها را اخراج نكرديم و بنام تو معجزات بسيار ظاهر نساختيم؟ * آنگاه به ايشان صريحاً خواهم گفت كه هرگز شما را نشناختم. اي بدكاران از من دور شويد.» و در شماره 33 تا 36: 12 متي ميگويد: «يا درخت را نيكو گردانيد و ميوهاش را نيكو يا درخت را فاسد سازيد و ميوهاش را فاسد. زيرا درخت از ميوهاش شناخته ميشود * اي افعي زادگان چگونه ميتوانيد سخن نيكو گفت و حال آنكه بد هستيد زيرا زبان از زيادتي دل سخن ميگويد: مرد نيكو از خزانه نيكوي دل خود چيزهاي خوب بر ميآورد و مرد بد از خزانه بد چيزهاي بد بيرون ميآورد * ليكن بشما ميگويم كه هر سخن باطل كه مردم گويند حساب آن را در روز داوري خواهند داد.»
آنچه باعث فريبكاري ميشود اين است كه : مسيح ميگويد «پدر در من است.» لذا بايد ديد انجيل چه ميگويد.
مسيح در شماره 54 تا 58: 6 يوحنا ميگويد: «هر كه جسد مرا خورد و خون مرا نوشيد حيات جاوداني دارد و من در روز آخر او را خواهم برخيزانيد * زيرا جسد من خوردني حقيقي و خون من آشاميدني حقيقي است * پس هر كه جسد مرا ميخورد و خون مرا مينوشد در من ميمانند و من در او * چنانكه پدرِ زنده مرا فرستاد و من به پدر، زنده هستم همچنين كسي كه مرا بخورد او نيز بمن زنده ميشود * اين است ناني كه از آسمان نازل شد نه همچنانكه پدران شما مَنّ را خوردند و مردند بلكه هر كه اين نان را ميخورد تا ابد زنده ميماند.»
و در شماره 63: 6 يوحنا به بعضي به شاگردانش كه گفتند «اين كلام سخت است» (60: 6 يوحنا) گفت: «روح است كه زنده ميكند و اما از جسد فايده نيست. كلماتي را كه من بشما ميگويم روح و حيات است.» و شمعون پطرس در شماره 68: 6 يوحنا به او جواب داد: «خداوندا نزد كه برويم؟ كلمات حيات جاوداني نزد تو است.» عيسي مسيح در شماره 31: 8 يوحنا ميگويد: «اگر شما در كلام من بمانيد فيالحقيقه شاگرد من خواهيد شد.» و در شماره 38: 10 يوحنا ميگويد: «يقين كنيد كه پدر در من است و من در او.» و در شماره 10 و 11: 14 يوحنا ميگويد: «آيا باور نميكني كه من در پدر هستم و پدر در من است. سخنهائي كه من بشما ميگويم از خود نميگويم لكن پدري كه در من ساكن است او اين اعمال را ميكند * مرا تصديق كنيد كه من در پدر هستم و پدر در من است و الاّ مرا به سبب آن اعمال تصديق كنيد.» و در شماره 18 تا 21: 14 يوحنا ميگويد: «شما را يتيم نميگذارم نزد شما ميآيم * بعد از اندك زماني جهان ديگر مرا نميبيند، اما شما مرا ميبينيد و از اين جهت كه من زندهام شما هم خواهيد زيست * و در آن روز شما خواهيد دانست كه من در پدر هستم و شما در من و من در شما * هر كه احكام مرا دارد و آنها را حفظ كند آن است كه مرا محبت مينمايد و آنكه مرا محبت مينمايد پدر من او را محبت خواهد نمود و من او را محبت خواهم نمود و خود را به او ظاهر خواهم ساخت.» و در شماره 23 و 14:24 يوحنا ميگويد: «اگر كسي مرا محبت نمايد كلام مرا نگاه خواهد داشت و پدرم او را محبت خواهد نمود و بسوي او آمده نزد وي مسكن خواهيم گرفت * و آنكه مرا محبت ننمايد كلام مرا حفظ نميكند و كلامي كه ميشنويد از من نيست بلكه از پدري است كه مرا فرستاد.» و در شماره 1 تا 17: 15 يوحنا ميگويد: «من تاك حقيقي هستم و پدر من باغبان است * هر شاخة در من كه ميوه نياورد آن را دور ميسازد و هر چه ميوه آرد آن را پاك ميكند تا بيشتر ميوه آورد * الحال شما به سبب كلامي كه بشما گفتهام پاك هستيد * در من بمانيد و من در شما. همچنانكه شاخه از خود نميتواند ميوه آورد اگر در تاك نماند، همچنين شما نيز اگر در من نمانيد * من تاك هستم و شما شاخهها. آنكه در من ميماند و من در او ميوة بسيار ميآورد زيرا كه جدا از من هيچ نميتواند كرد * اگر كسي در من نماند مثل شاخه بيرون انداخته ميشود و ميخشكد و آنها را جمع كرده در آتش مياندازند و سوخته ميشود * اگر در من بمانيد و كلام من در شما بماند آنچه خواهيد بطلبيد كه براي شما خواهد شد * جلال پدر من آشكارا ميشود به اينكه ميؤه بسيار بياوريد و شاگرد من بشويد * همچنانكه پدر مرا محبت نمود من نيز شما را محبت نمودم. در محبت من بمانيد * اگر احكام مرا نگاه داريد در محبت من خواهيد ماند چنانكه من احكام پدر خود را نگاه داشتهام و در محبت او ميمانم * اين را به شما گفتم تا خوشي من در شما باشد و شادي شما كامل گردد* اين است حكم من كه يكديگر را محبت نمائيد همچنانكه شما را محبت نمودم* كسي محبت بزرگتر از اين ندارد كه جان خود را به جهت دوستان خود بدهد * شما دوست من هستيد اگر آنچه به شما حكم ميكنم بجا آريد * ديگر شما را بنده نميخوانم زيرا كه بنده آنچه آقايش ميكند نميداند لكن شما را دوست خواندهام زيرا هر چه از پدر شنيدهام بشما بيان كردم * شما مرا برنگزيديد بلكه من شما را برگزيدم و شما را مقرر كردم تا شما برويد و ميوه آوريد و ميوة شما بماند تا هر چه از پدر به اسم من طلب كنيد به شما عطا كند * به اين چيزها شما را حكم ميكنم تا يكديگر را محبت نمائيد.» عيسي مسيح در باره شاگردانش دعا كرده و در شماره 19 تا 23 و شماره 26: 17 يوحنا بخدا ميگويد: «بجهت ايشان من خود را تقديس ميكنم تا ايشان نيز در راستي تقديس كرده شوند * و نه براي اينها فقط سؤال ميكنم بلكه براي آنها نيز كه بوسيلة كلام ايشان به من ايمان خواهند آورد * تا همه يك گردند چنانكه تو اي پدر در من هستي و من در تو. تا ايشان نيز در ما يك باشند تا جهان ايمان آورد كه تو مرا فرستادي * و من جلالي را كه به من دادي به ايشان دادم تا يك باشند چنانكه ما يك هستيم * من در ايشان و تو در من تا در يكي كامل گردند تا جهان بداند كه تو مرا فرستادي و ايشان را محبت نمودي چنانكه مرا محبت نمودي.» «و اسم تو را به ايشان شناسانيدم و خواهم شناسانيد تا آن محبتي كه بمن نمودهاي در ايشان باشد و من نيز در ايشان باشم.»
پولس در شماره 9 تا 11: 8 روميان مينويسد: «لكن شما در جسم نيستيد بلكه در روح، هرگاه روح خدا در شما ساكن باشد و هر گاه كسي روح مسيح را ندارد وي از آن او نيست * و اگر مسيح در شما است جسم به سبب گناه مرده است و اما روح به سبب عدالت حيات است * و اگر روح او كه عيسي را از مردگان برخيزاند (يعني روح خدا) در شما ساكن باشد او كه مسيح را از مردگان برخيزانيد بدنهاي فاني شما را نيز زنده خواهد ساخت بروح خود كه در شما ساكن است.» و در شماره 14: 8 روميان مينويسد: «زيرا همة كساني كه از روح خدا هدايت ميشوند ايشان پسران خدايند.» و در شماره 20: 2 غلاطيان مينويسد: «با مسيح مصلوب شدهام ولي زندگي ميكنم ليكن نه من بعد از اين، بلكه مسيح در من زندگي ميكند و زندگانياي كه الحال در جسم ميكنم به ايمان بر پسر خدا ميكنم كه مرا محبت نمود و خود را براي من داد.» و در شماره 26 و 27: 3 غلاطيان مينويسد: «همگي شما بوسيله ايمان به مسيح پسران خدا ميباشيد * زيرا همه شما كه در مسيح تعميد يافتيد مسيح را در بر گرفتيد.» و در شماره 22: 2 افسسيان مينويسد: «در وي (مسيح)شما نيز با هم بنا كرده ميشويد تا در روح مسكن خدا شويد.» و در شماره 5 و 6: 4 افسسيان مينويسد: «يك خداوند يك ايمان يك تعميد * يك خدا و پدر همه كه فوق همه و در ميان همه و در همة شما هست.»
يوحنا در شمارة1 تا 6: 2 رساله اول خود مينويسد: «اي فرزندان من، اين را به شما مينويسم تا گناه نكنيد و اگر كسي گناهي كند شفيعي داريم نزد پدر يعني عيسي مسيح عادل * و او است كفاره بجهت گناهان ما و نه گناهان ما فقط بلكه به جهت تمام جهان نيز و از اين ميدانيم كه او را ميشناسيم اگر احكام او را نگاه داريم * كسي كه گويد او را ميشناسم و احكام او را نگاه ندارد دروغگو است و در وي راستي نيست * لكن كسي كه كلام او را نگاه دارد في الواقع محبت خدا در وي كامل شده است. و از اين ميدانيم كه در وي هستيم * هر كه گويد در وي ميمانم بطريقي كه او سلوك مينمود او نيز بايد سلوك كند.» و در شماره 3 و 6 و 8 تا 10: 3 رساله اول خود مينويسد: «هر كه اين اميد را بر وي دارد خود را پاك ميسازد چنانكه او پاك است.» و «هر كه در وي ثابت است گناه نميكند و هر كه گناه ميكند او را نديده است و نميشناسد.» و «كسي كه گناه ميكند از ابليس است زيرا ابليس از ابتدا گناهكار بوده است و از اين جهت پسر خدا ظاهر شد تا اعمال ابليس را باطل سازد * هر كه از خدا مولود شده است گناه نميكند زيرا تخم او در وي ميماند و او نميتواند گناهكار باشد زيرا از خدا تولد يافتاه است * فرزندان خدا و فرزندان ابليس از اين ظاهر ميگردند * هر كه عدالت را بجا نميآورد از خدا نيست و همچنين هر كه برادر خود را محبت نمينمايد.» و در شماره 23: 3 رساله اول خود مينويسد: «هر كه احكام او را نگاه دارد در او ساكن است و او در وي و از اين ميشناسيم كه در ما ساكن است يعني از آن روح كه بما داده است.» و در شماره 12 و 13: 4 رساله اول خود مينويسد: «كسي هرگز خدا را نديده است. اگر يكديگر را محبت نمائيم خدا در ما ساكن است و محبت او در ما كامل شده است * از اين ميدانيم كه در وي ساكنيم و او در ما زيرا كه از روح خود بما داده است.» و در شماره 15 و 16: 4 رساله اوّل خود مينويسد: «هر كه اقرار ميكند كه عيسي پسر خدا است خدا در وي ساكن است و او در خدا * و ما دانستهايم و باور كردهايم آن محبتي را كه خدا با ما نموده است. خدا محبت است و هر كه در محبت ساكن است در خدا ساكن است و خدا در وي.»
ميبينيم در خدا و در مسيح بودن عبارتست از روح و محبت و كلام. كسي كه در محبت و كلام خدا كه توسط مسيح گفته ميشود زيست ميكند در مسيح و خدا زندگي ميكند و خدا و مسيح در او زندگي ميكنند و ساكن هستند وگرنه اين در خدا بودن جسمي نيست و هيچكس مسيح يا خدا نيست و مسيح هيچكس ديگري جز مسيح نيست. مسيح نه من است نه تو نه هيچكس ديگر. اين محبت خدا و كلام خدا است كه در مسيح است و اين محبت خدا و مسيح و كلام خدا و مسيح است كه در پيروان مسيح يعني مسيحيان واقعي وجود دارد.
كلمه
دو جملة ديگر نيز وسيلة سوءاستفاده قرار گرفته است كه از سخنان مسيح نيست. آن دو جمله شمارة 1 و 14: 1 انجيل يوحنا ميباشد. يوحنا مينويسد: «در ابتدا كلمه بود و كلمه نزد خدا بود و كلمه خدا بود.» «و كلمه جسم گرديد و ميان ما ساكن شد پر از فيض و راستي و جلالِ او را ديديم جلالي شايسته پسر يگانه پدر.»
مسيحي واقعي ميداند اين سخني است كه يوحنا ميگويد نه عيسي مسيح. در هيچ يك از اناجيل نگفته است «من خدا هستم» بلكه اناجيل صحبت از خداي يگانه ميكنند. ديديم كه مسيح در شماره 17 تا 19: 5 متي ميگويد: «گمان مبريد كه آمدهام تا تورات يا صحف انبياء را باطل سازم. نيامدهام تا باطل نمايم بلكه تا تمام كنم * زيرا هر آينه به شما ميگويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزهاي يا نقطهاي از تورات هرگز زايل نخواهد شد تا همه واقع شود * پس هر كه يكي از اين احكام كوچكترين را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد در ملكوت آسمان كمترين شمرده شود اما هر كه بعمل آورد و تعليم نمايد او در ملكوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» و يكي از بزرگترين (نه كوچكترين) احكام تورات يگانگي خدا است. چون خداوند در شماره 6 تا 11: 5 تثنيه ميگويد: «من هستم يهوه خداي تو كه تو را از زمين مصر از خانه بندگي بيرون آوردم * تو را بحضور من خدايان ديگر نباشد * بجهت خود صورت تراشيده يا هيچ تمثالي از آنچه بالا در آسمان يا از آنچه پايين در زمين يا از آنچه در آبهاي زير زمين است مساز * آنها را سجده و عبادت (اطاعت و خدمت) منما ! زيرا من كه يهوه خداي تو هستم خداي غيورم و گناه پدران را بر پسران تا پشت سيم و چهارم از آناني كه مرا دشمن دارند ميرسانم * و رحمت ميكنم تا هزار پشت بر آناني كه مرا دوست دارند و احكام مرا نگاه دارند * نام يهوه خداي خود را به باطل مبر زيرا خداوند كسي را كه نام او را به باطل برد بيگناه نخواهد شمرد.» به شماره 1 تا 7: 20 خروج نيز مراجعه كنيد. اين اول و افضل تمام احكام است.
در شماره 4 و 5: 6 تثنيه آمده است: «اي اسرائيل بشنو. يهوه خداي ما يهوه واحد است * پس يهوه خداي خود را به تمامي جان و تمامي قوّت خود محبت نما.» به شماره 12: 10 و شماره 6 و 10: 30 تثنيه نيز مراجعه شود. در شماره 28 تا 30: 12 مرقس آمده است: «يكي از كاتبان چون مباحثه ايشان را شنيده ديد كه ايشان را جواب نيكو داد پيش آمده از او پرسيد كه اول همه احكام كدام است ؟ عيسي او را جواب داد كه اول همه احكام اين است كه بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما خداي واحد است * و خداوند خداي خود را به تمامي دل و تمامي خاطر و تمامي قوّت خود محبت نما. كه اوّلِ از احكام اين است.» به شماره 35 تا 38: 22 متي و 25 تا 27: 10 لوقا نيز مراجعه كنيد.
همانطور كه ديديم عيسي مسيح در شماره 13: 15 متي ميگويد: «هر نهالي كه پدر آسماني من نكاشته بايد كنده شود.» يعني هر عقيده و حكمي كه از طرف خدا نيست بايد قطع شود؛ اگر چه دستور شستن دستها قبل از خوردن غذا باشد كه دستور خوبي است، ولي نبايد آن را بنام دين و فرمان خدا گفت و هر كس آن را اجرا نكرد نبايد از لحاظ ديني بر او ايراد گرفت.
عيسي مسيح در شماره 8 و 9: 15 متي سخن اشعياء را بازگو نموده ميگويد: «اين قوم ... عبادت مرا عبث ميكنند؛ زيرا احكام مردم را بجاي فرايض (واجبات ديني الهي) تعليم ميدهند.» مسيحي واقعي چنين كاري نميكند. مسيحي واقعي ميداند كه آئين مسيح در روم نشو و نما يافت و روم وارث فلسفه يونان بود. امكان دارد يوحنا متناسب با فلسفه يونان و هدايت يونانيان انجيل خود را نوشته باشد. وگرنه در انجيلهاي ديگر اثري از اين نظر يوحنا وجود ندارد. مسيحي واقعي ميداند كه فلسفه يونان يعني فلسفه افلاطون و ارسطو بنام فلسفه مسيحيت مورد بحث قرار گرفت. مسيحي واقعي ميداند كه پولس در شماره 22: 1 قرنتيان اول مينويسد: «يهود آيتي ميخواهند و يونانيان طالب حكمت هستند.» حكمت يعني فلسفه و در شماره 3:20 قرنتيان اول مينويسد: «خداوند افكار حكما را ميداند كه باطل است.» و در شماره 8: 2 كولسيان مينويسد: «با خبر باشيد كه كسي شما را نربايد به فلسفه و مكر باطل بر حسب تقليد مردم و بر حسب اصول دنيوي نه بر حسب مسيح.»
پولس در شماره 3 و 4: 1 رساله اول تيموتاؤس مينويسد: «بشما التماس نمودم كه در افسس بماني تا بعضي را امر كني كه تعليمي ديگر ندهند * و افسانهها و نسب نامههاي نامتناهي را اصغاء ننمايند.» و در شماره 7: 4 تيموتاوس اول مينويسد: «از افسانههاي حرام عجوزها احتراز نما.» و در شماره 14: 1 تيطس مينويسد: «گوش نگيريد به افسانههاي يهود و احكام مردماني كه از راستي انحراف ميجويند.» و در شماره 9 و 10: 3 تيطس مينويسد: «از مباحثات نامعقول و نسب نامهها و نزاعها و جنگهاي شرعي اعراض نما زيرا بي ثمر و باطل است. و از كسي كه از اهل بدعت باشد بعد از يكي دو نصيحت اجتناب نما.» بدعت چيزي است كه مردم بنام دين درست ميكنند و در تعاليم خدا وجود نداشته است. و در شماره 9: 13 عبرانيان مينويسد: «از تعليمهاي مختلف و غريب از جا برده مشويد زيرا بهتر ان است كه دل شما بفيض استوار شود.»
پطرس در شماره 16: 1 رساله دوم خود مينويسد: «در پي افسانههاي جعلي نرفتيم چون از قوت و آمدن خداوند ما عيسي مسيح شما را اعلام داديم بلكه كبريائي او را ديده بوديم.» و در شماره 13 تا 3:18 رساله دوّم خود مينويسد: «ما بحسب وعدة او منتظر آسمانهاي جديد و زمين جديد هستيم كه در آنها عدالت ساكن خواهد بود * لذا اي حبيبان چون انتظار اين چيزها را ميكشيد جد و جهد نمائيد تا نزد او بي داغ و بي عيب در سلامتي يافت شويد * و تحمل خداوند ما را نجات بدانيد چنانكه برادر حبيب ما پولس نيز بر حسب حكمتي كه به وي داده شد بشما نوشت * و همچنين در ساير رسالههاي خود اين چيزها را بيان مينمايد كه در آنها بعضي چيزها است كه فهميدن آنها مشكل است و مردمان بي علم و ناپايدار آنها را مثل ساير كتب تحريف ميكنند تا بهلاكت خود برسند * پس شما اي حبيبان چون اين امور را از پيش ميدانيد با حذر باشيد مبادا به گمراهي بي دينان ربوده شده از پايداري خود بيفتيد * بلكه در فيض و معرفت خداوند و نجات دهندة ما عيسي مسيح ترقي كنيد كه او را از اكنون تا ابدالآباد جلال باد آمين.»
لذا مسيحي
واقعي تنها به سخنان و تعاليم مسيح توجه
دارد نه تعاليمي كه بنام مسيح داده ميشود
و با فلسفه افلاطون و ارسطو آميختهاند
چون ميداند كه انبياء و معلمان دروغگو
وجود دارند كه بدعتها را خفيهً وارد دين
ميكنند و مردم را به سخنان جعلي خريد و
فروش ميكنند. مسيحي
واقعي ميداند كه «هر
نهالي كه پدر آسماني نكاشته بايد كنده
شود.» و
تعاليم و احكام مردم را نبايد به جاي فرايض
پذيرفت و تعليم داد.
براي
مسيحي واقعي آنچه مقدس است كلام خدا است
كه توسط فرستادة خود
-
عيسي
مسيح –
به مردم گفته شده است.
نبي مثل من
پطرس (كه عيسي مسيح كليساي خود را بر او بنا نهاده است) در شمارة22: 3 اعمال رسولان ميگويد: «موسي به اجداد گفت كه خداوند خداي شما نبي مثل من از ميان برادران شما براي شما برخواهد انگيخت. كلام او را در هر چه به شما تكلم كند بشنويد.» 15 و 18: 18 تثنيه را نيز ببينيد. و در شماره 37: 7 اعمال رسولان نيز ميگويد: «اين همان موسي است كه به بنياسرائيل گفت خدا نبيّ را مثل من از ميان برادران شما براي شما مبعوث خواهد كرد سخن او را بشنويد.» و در شماره 30: 4 اعمال رسولان ميگويد: «به دراز كردن دست خود به جهت شفا دادن و جاري كردن آيات و معجزات بنام بندة قدوس خود عيسي.» البته بعضي از مترجمين «بندة قدوس خود عيسي» را «پسر قدوس خود عيسي» ترجمه كردهاند كه معلوم ميشود لغت اصلي هم معني «پسر» ميداده هم معني «بنده». لذا ممكن است پسري كه در انجيل گفته ميشود به معني بنده بكار رفته باشد. بنده كسي است كه به ارباب خود خدمت ميكند و از او اطاعت مينمايد. عيسي مسيح در شماره 34: 4 يوحنا ميگويد: «خوراك من آن است كه خواهش فرستنده خود را به عمل آورم و كار او را به انجام رسانم.» و در شماره 23: 5 يوحنا ميگويد: «هر كه كلام مرا بشنود و به فرستنده من ايمان آورد حيات جاوداني دارد و در داوري نميآيد بلكه از موت تا به حيات منتقل گشته است.» و در شماره 29: 5 يوحنا ميگويد: «ارادة خود را طالب نيستم بلكه اراده پدري كه مرا فرستاده است.» و در شماره 45: 5 يوحنا ميگويد: «اگر موسي را تصديق ميكرديد مرا نيز تصديق ميكرديد چونكه او در باره من نوشته است.» در شماره 15 و 18: 18 تثنيه كه از قول موسي ميگويد: «نبي... مثل من» و «نبي .... مثل تو.» به اين موضوع اشاره شده است.
عيسي مسيح خود را فرستادة خدا ميداند كه آمده است «تا گناهكاران را به توبه دعوت كند.» 13:9متي. عيسي مسيح در شماره 16: 7 يوحنا ميگويد: «تعليم من از من نيست بلكه از فرستنده من (خدا) است.» و در شمارة 28 و 29: 7 يوحنا ميگويد: «مرا ميشناسيد و نيز ميدانيد از كجا هستم و از خود نيامدهام بلكه فرستندة من حق است كه شما او را نميشناسيد. اما من او را ميشناسم زيرا از او هستم و او مرا فرستاده است.» و در شمارة 26: 8 يوحنا ميگويد: «لكن آنكه مرا فرستاد حق است و من آنچه از او شنيدهام به جهان ميگويم.»و در شماره 49: 12 يوحنا ميگويد: «من از خود نگفتم لكن پدري كه مرا فرستاد به من فرمان داد كه چه بگويم و به چه چيز تكلّم كنم.» و در شماره 24: 14 يوحنا ميگويد: «آنكه مرا محبت ننمايد كلام مرا حفظ نميكند و كلامي كه ميشنويد از من نيست بلكه از پدري است كه مرا فرستاد.»
همانطور كه در اناجيل ميبينيم عيسي خود را فرستادة خدا و نبي مثل موسي معرفي ميكند. فرستاده (رسول) خدا نه خدا. عيسي مسيح حتي از پذيرفتن صفت نيكو كه به او ميدهند و ميگويند: «اي استاد نيكو» (19:16 متي و 17: 10 مرقس و 18: 18 لوقا) خودداري ميكند و ميگويد: «از چه سبب مرا نيكو گفتي و حال آنكه كسي نيكو نيست جز خدا فقط.» (17: 19 متي و 18: 10 مرقس و 19: 18 لوقا.)
نتيجه
با اينهمه بايد از مباحثات بيجا خودداري كرد همانطور كه پولس در شماره 17 و 20: 14 روميان مينويسد: «ملكوت خدا اكل و شرب نيست بلكه عدالت و سلامتي و خوشي در روح القدس است.» و «به جهت خوراك كار خدا را خراب مساز.» و در شماره 22 و 23: 2 رساله دوم تيموتاؤس مينويسد: «از شهوات جواني بگريز و با آناني كه از قلب خالص نام خداوند را ميخوانند عدالت و ايمان و محبت و سلامتي را تعاقب نما. * ليكن از مسائل بيهوده و بي تأديب اعراض نما چون ميداني كه نزاعها پديد ميآورد.» و در شماره 9 و 10: 3 تيطس مينويسد: «از مباحث نامعقول و نسب نامهها و نزاعها و جنگهاي شرعي اعراض نما زيرا بي ثمر و باطل است * و از كسي كه اهل بدعت باشد بعد از يكي دو نصيحت اجتناب نما.»
پس عيسي مسيح چه خدا باشد چه پسر خدا چه پيغمبر مخصوص و نبي مثل موسي و چه پيغمبري مثل پيغمبران ديگر بايد ديد چه ميخواهد و چه هدفي دارد.
آنچه مهم است اين است كه مسيح ميخواهد «گناهكاران توبه كنند و دست از گناه بكشند و ديگر گناه نكنند.» توبه يعني بازگشت از گناه بسوي احكام خدا و گناه نكردن.
عيسي ميخواهد احكام تورات اجرا شود و مردم كسي را جز خدا عبادت (اطاعت و خدمت) نكنند و آدم نكشند، دزدي نكنند، زنا ننمايند، شهادت دروغ ندهند، به مال ديگران طمع نورزند، به پدر و مادر خود احترام بگذارند و همساية خود را مثل نفس خود محبت نمايند. در صورتيكه تمام اينكارهائي كه نبايد بشود ميشود و كارهائي كه بايد بشود نميشود و بسياري از روزنامهها و مجلات و فيلمها و تئاترها و شعرها و آوازها و موسيقيها و راديوها و تلويزيونها و كتابها به آن دامن ميزنند و فساد را گسترش ميدهند.
مسيحي واقعي كه ميبيند احكام خدا زير پا گذاشته ميشود و تعاليم مسيح در هيچ كشوري اجرا نميشود وظيفة خود ميداند كه براي اجراي تعاليم مسيح و ريشه كن كردن گناهان يعني از بين بردن قتلها و زناها و دزديها و شهادات دروغ تمام مسيحيان و دينداران واقعي و اصلاح طلبان و عدالت خواهان حقيقي را متحد كند و مردم را با حقايق تعاليم مسيح و همه پيامبران الهي آشنا سازد و آنها را به اتّحاد براي ريشه كن ساختن گناه و بدكاري دعوت كند. مسيحي واقعي چنين اعتقادي دارد و چنين كاري را وظيفة خود ميداند و در راه آن عاقلانه تلاش ميكند. مسيحي واقعي ميداند «نه هر كه گفت مسيح خداوند است وارد ملكوت آسمان ميشود بلكه آنكس كه ارادةخدا را بجا آورد.» و اراده خدا كه توسط پيامبرانش به مردم ابلاغ شده اين است كه ظلم و فساد از بين برود و در دنيا اثري از قتل و زنا و دزدي و شهادت دروغ وجود نداشته باشد. مسيحي واقعي ميداند «تا عدالت كسي بر عدالت كاتبان و فريسيان افزون نشود هرگز داخل ملكوت آسمان نخواهد شد.» اگرچه «بنام مسيح نبوت كند و شفا دهد و معجزه نمايد.» مسيحي واقعي ميداند «مسيح آمده است تا گناهكاران توبه كنند.» و از جهنم و تنور آتش نجات يابند و ميداند «كسي كه گفت (نه) ولي دستور خدا را انجام داد مسيحي واقعي است نه كسي كه گفت (آري) ولي دستور خدا را انجام نداد.»