16

علت دشمنی یهودیان و مسیحیان با اسلام

این بحث ربطی به تعالیم اسلام برای ساختن یک دنیای پاک ندارد. ولی علت دشمنی یهودیان و مسیحیان با اسلام را بیان میکند.

یهودیان مطابق شماره 10 باب 3 سِفْر خروج خود را «قوم خود میدانند» موسی در اول باب 5 سفر خروج به فرعون میگوید: «یَهُوَه خدای اسرائیل چنین میگوید: قوم مرا رها کن...» و خود را نخست زاده خدا میدانند در صورتیکه شماره 16 باب 16 سفر پیدایش (کتاب اول عهد عتیق که ما به آن تورات میگوییم) میگوید: «اَبرام (ابراهیم) هشتاد و شش ساله بود چون هاجر اسمعیل را برای ابرام بزاد» و شماره 5 باب 21 سفر پیدایش میگوید: «ابراهیم در هنگام ولادت پسرش اسحاق صد ساله بودیعنی اسماعیل نخست زاده ابراهیم و 14 سال بزرگتر از اسحق بود. لذا اسحاق نخست زاده ابراهیم نبود.

شماره 25 و 26 باب 25 سفر پیدایش میگوید: موقع وضع حمل رفقه زن اسحاق «نخستین (يعني فرزند نخستین اسحاق که از مادر بیرون آمد) سرخ فام بیرون آمد و تمام بدنش مثل پوستين پشمین بود و او را عیسو نام نهادند و بعد از آن برادر بیرون آمد و پاشنه عیسو را بدست خود گرفت و او را یعقوب نام نهادند....» یعنی عیسو نخست زاده اسحاق بود نه یعقوب. یعقوب مطابق شماره 28 باب 32 پیدایش لقب اسرائیل گرفت. بنی‌اسرائیل فرزندان یعقوب بودند. اما عزرا نویسنده یا گوینده عهد عتیق در شماره 29 تا 33 باب 25 سفر پیدایش میگوید: «روزی یعقوب آش می‌پخت و عیسو وامانده از صحرا آمد و عیسو به یعقوب گفت از این آش اَدُوم (یعنی سرخ) مرا بخوران زیرا که وامانده‌ام. از این سبب او را ادوم نامیدند. یعقوب گفت امروز نخست زادگی خود را به من بفروش. عیسو گفت اینک من بحالت موت رسیده‌ام پس مرا از نخست زادگی چه فایده؟ یعقوب گفت: امروز برای من قسم بخور. پس برای او قسم خورد و نخست زادگی خود را به یعقوب فروختآیا نخست زادگی قابل خرید و فروش است یا یک امر طبیعی است؟ ثانیاً عیسو در اثر گرسنگی آن را فروخت آیا خدا هم چنین معامله‌ای را که از روی ناچاری است قبول میکند؟ ثالثاً این داستان به یهودیان می‌آموزد وقتی افراد ناچار هستند جنس آنها را به ارزان‌ترین قیمت از آنها بخرید. رابعاً می‌آموزد وقتی دیگران ناچارند تا آنجا که میتوانید آنها را بدوشید. می‌بینیم که کتاب عهد عتیق به یهودیان درس بیرحمی می‌دهد. نباید فراموش کنیم که تورات به یهودیان درس دروغگویی برای رسیدن به هدف میدهد چون ابراهیم پدر بزرگ یهودیان را آدم دروغگویی معرفی میکند. چون در شماره 11 تا 13 باب 12 پیدایش گفته شده «چون (ابراهیم) نزدیک بورود مصر شد به زن خود ساراي ‌گفت اینک می‌دانم که تو زن نیکو منظر هستی. همانا چون اهل مصر تو را ببینند گویند این زوجه او است پس مرا بکشند و تو را زنده نگاه دارند. پس بگو که تو خواهر من هستی تا بخاطر تو برای من خیریّت شود و جانم بسبب تو زنده ماند

و مطابق شماره 2 باب 20 پیدایش ابراهيم به ابی مَلِکْ مَلِکِ (پادشاه) جرار گفت: «او (یعنی ساره) خواهر من است

مطابق شماره 19 باب 27 پیدایش «یعقوب به پدر خود (اسحق کور) گفت من نخست زاده تو عیسو (برادر بزرگ یعقوب) هستمیعنی یعقوب هم برای رسیدن به هدف خود به پدر پیرش دروغ گفت. آیا وقتی ابراهیم و یعقوب که یهودیان به آنها افتخار میکنند دروغ بگویند عزرا نویسنده عهد عتیق از دروغگوئی خودداری میکند و آیا یهودیان از دروغگویی خودداری میکنند؟ مثلاً یهودیان میگویند از نیل تا فرات مال ما است چون شماره 18 باب 15 سفر پیدایش میگوید: «در آن روز خداوند با اَبرام (ابراهیم) عهد بست و گفت این زمین را از مصر تا به نهر عظیم یعنی نهر فرات به نسل تو بخشیده‌ام» ولی نمیگویند شماره 6 و 7 باب 36 سفر اعداد میگوید: «این است آنچه خداوند در باره دختران صَلُفحاد امر فرموده گفته است بهر که در نظر ایشان پسند آید به زنی داده شوند لیکن در قبیله سبط پدران خود فقط به نکاح داده شوند پس میراث بنی‌اسرائیل از سبط به سبط منتقل نشود بلکه هر یکی از بنی‌اسرائیل به میراث سبط پدران خود ملصق باشندچون صلفحاد پسر نداشت.

یوشع زمین‌هائی را که با قتل عام مردم آنها تصرف کرده بود بین 11 قبیله بنی‌اسرائیل تقسیم کرد و مطابق شماره 14 باب 13 صحیفه یوشع «لیکن به سبط لاوی هیچ ملکیت نداد زیرا هدایای آتشین یهوه خدای اسرائیل ملکیت وی است ...» البته به دختران آنها چیزی داده نشد چون دختران سهمی از زمین نمی‌بردند. مثل فقهای اسلامی که میگویند زن از شوهر خود از اعیان ارث میبرد و از عرصه (یعنی از زمین) ارث نمی‌برد. در صورتیکه آیه 12 نساء سوره 4 قرآن میفرماید: از ماترک (یعنی آنچه شوهر بجا گذاشته) ارث میبرد همانطور که شوهر از ماترک زن ارث میبرد.

از آنجا كه يهوديان خود را نخست زاده خدا و قوم خود را قوم خدا مي‌دانند و مسيحيان نيز عيسي مسيح را پسر يگانه خدا و او را در كنار خدا و روح القدس خودِ خدا يا يكي از سه خدا مي‌دانند و اسلام اين عقايد را نمي‌پذيرد و آن را به شدّت ردّ مي كند بنابراين يهوديان و مسيحيان به طور اصولي با اسلام مخالفت و دشمني مي‌كنند.