13
دروغ و فريب 5
چه کسانی به مسیحیان دروغ گفته و میگویند؟
شماره 38 تا 41: 5 انجیل متی میگوید: «شنیدهاید که (در تورات) گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی (24: 21 خروج) لیکن من به شما میگویم با شریر مقاومت نکنید بلکه هر که بر رخساره راست تو طپانچه (کشیده: سیلی) زند دیگری را نيزبه سوی او بگردان. و اگر کسی خواهد با تو دعوا کند و قبای تو را بگیرد عبای خود را نیز بدو واگذار. وهرگاه کسی تو را برای یک میل مجبور سازد دو میل همراه او برو.» بدون اینکه علت آن را بیان کنند. در صورتیکه شماره 17 تا 5:19 متی -همین باب – میگوید: «گمان مبرید که آمدهام تا تورات یا صحف انبیاء (کتابهای پیغمبران بنیاسرائیل) را باطل سازم. نیامدهام تا باطل نمایم بلکه تا تمام کنم. زیرا هر آینه به شما میگویم تا آسمان و زمین زایل نشود همزهای یا نقطهای از تورات هرگز زایل نخواهد شد تا همه واقع شود. پس هر که یکی از این احکام کوچکترین (کوچکترین حکم تورات) را بشکند و به مردم چنین تعلیم دهد در ملکوت آسمان کمترین شمرده شود. اما هر که بعمل آورد و تعلیم نماید، او در ملکوت آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.» لذا همین عیسی مسیح را میبینیم که شماره 12 و 13: 21 متی در باره او میگوید: «پس عیسی داخل هیکل خدا (معبد سلیمان) گشته جمیع کسانی را که در هیکل خرید و فروش میکردند بیرون نمود و تختهای صرافان و کرسیهای کبوتر فروشان را واژگون ساخت و ایشان را گفت مکتوب است که خانه من خانه دعا نامیده میشود. لیکن شما مغاره دزدانش ساختهاید.» 11: 7 کتاب ارمیا و شماره 45 و 19:46 لوقا را هم ببینید. شماره 13 تا 16: 2 انجیل یوحنا میگوید: «... عیسی به اورشلیم رفت و در هیکل فروشندگان گاو و گوسفند و کبوتر و صرافان را نشسته یافت. پس تازیانهای از ریسمان ساخته همه را از هیکل بیرون نمود هم گوسفندان و گاوان را و نقود (پولهای) صرافان را ریخت و تختهای ایشان را واژگون ساخت و به کبوتر فروشان گفت اینها را از اینجا بیرون برید و خانه پدر مرا خانه تجارت نسازید.» شماره 16: 11 انجیل مرقس میگوید: «و نگذاشت که کسی با ظرفی از میان هیکل بگذرد.» میبینیم وقتی کمی قدرت یافت بدون اینکه فروشندگان گاو و گوسفند و کبوتر و صرافان کاری به او کرده باشند با ایشان چه کرد. اما چرا عیسی مسیح گفت: «با شریر مقاومت نکنید. بلکه هر که به رخساره راست تو طپانچه زند دیگری را نیز بسوی او بگردان..» (39: 5 متي) این سخن او بخاطر موقعیت اجتماعی روز او و ضعف او بود. چون در آن زمان رومیان بر اورشلیم حکومت میکردند و قدرت در دست کاهنان و کاتبان و فریسیان بود و عیسی میخواست مردم را به عمل به تورات برگرداند و آنها را از پیروی عقائد و دستورهای کاهنان و کاتبان و فریسیان باز دارد و آنها هم برای حفظ موقعیت خود در صدد نابود ساختن عیسی بودند و برای کشته شدن او توطئه میکردند و به روايت انجيل بالاخره با تهمت و دروغ او را به کشتن دادند (مطابق هر 4 انجیل) البته انجیلهای دیگری بود که منکر کشته شدن عیسی بودند و میگفتند امر بر آنها مشتبه شد و یهودای اسخر یوطی را بجای او کشتند. انجیل متی در شماره 14: 12 در باره توطئه آنان میگوید: «اما فریسیان بیرون رفته بر او شوری نمودند که چه طور او را هلاک کنند.» شماره 15 تا 22: 22 انجیل متی میگوید: «پس فریسیان رفته شوری نمودند که چه طور او را در گفتگو گرفتار سازند و شاگردان خود را با هيروديان نزد وی فرستاده گفتند استادا میدانیم که صادق هستی و طریق خدا را به راستی تعلیم مینمائی و از کسی باک نداری زیرا به ظاهر خلق نمینگری (برای غافل ساختن او چنین میگفتند.) پس به ما بگو رأی تو چیست؟ آیا جزيه دادن به قیصر روا است یا نه؟ عیسی شرارت ایشان را درک کرده و گفت ای ریاکاران چرا مرا تجربه میکنید؟ سکه جزيه را به من بنمائید ایشان دیناری نزد وی آوردند. به ایشان گفت این صورت و رقم از آن کیست؟ بدو گفتند از آن قیصر (چون یهودیان تحت سلطه روم بودند و پول رومی در بین آنها رایج بود.) به ایشان گفت مال قیصر را به قیصر ادا کنید و مال خدا را به خدا. چون ایشان شنیدند متعجب شدند و او را واگذارده برفتند.» چون اگر میگفت به قیصر جزیه بدهيد به یهودیان میگفتند بر خلاف تورات حکم میکند و اگر میگفت به قیصر جزیه ندهید به حکومت رومی میگفتند او مردم را علیه روم تحریک می کند و آشوب به پا میکند. شماره 3 تا 11: 8 انجیل یوحنا میگوید: وقتی عیسی در هیکل مشغول تعلیم دادن بود «ناگاه کاتبان و فریسیان زنی را که در زنا گرفته شده بود پیش او آوردند و او را در میان برپا داشته به او (به عیسی) گفتند ای استاد این زن در عین عمل زنا گرفته شده و موسی در تورات به ما حکم کرده است که چنین زنان سنگسار شوند (مطابق شماره 23 و 24 : 22 تثنیه هم مرد هم زن سنگسار شوند) اما تو چه میگویی؟ و این را از روی امتحان به او گفتند تا ادعائی بر او پیدا کنند. اما عیسی سر به زیر افکنده به انگشت خود بر روی زمین مینوشت. چون در سوال کردن الحاح مینمودند راست شده به ایشان گفت هر که از شما گناه ندارد اول بر او سنگ اندازد. و باز سر به زیر افکنده به زمین مینوشت. پس چون شنیدند از ضمیر خود ملزم شده از مشایخ شروع کرده تا به آخر یک یک بیرون رفتند و عیسی تنها باقی ماند با آن زن که در میان ایستاده بود. پس عیسی چون راست شد و غیر از زن کسی را ندید به او گفت ای زن آن مدعیان تو کجا شدند؟ آیا هیچکس بر تو فتوی نداد؟ گفت هیچکس ای آقا. عیسی گفت من هم بر تو فتوی نمیدهم برو دیگر گناه نکن.» میبینیم که میخواستند «ادعائی بر او پیدا کنند.» چون اگر میگفت او را سنگسار کنید به حاکم رومی میگفتنند او بر خلاف قانون روم دستور میدهد و اگر میگفت او را مطابق قانون روم مجازات کنید به یهودیان میگفتند او بر خلاف تورات حکم میکند. عیسی حتی به آنان نگفت اگر در عین عمل زنا دستگیر شده پس مرد زناکار کجا است؟ چون مطابق شماره 24: 22 تثنيه كتاب عهد عتيق (تورات) تنها موقعی که حکم سنگسار در مورد زناکاران اجرا میشود اینحالت است که میگوید: «پس هر دوی ایشان (یعنی مرد و دختر باکره نامزد کسی) را نزد دروازه شهر بیرون آورده ایشان را با سنگها سنگسار کنند تا بمیرند...» حکم سنگسار دیگری که در تورات در باره زنا وجود دارد در شماره 13 تا 21: 22 تثنیه در مورد زنی است که معلوم شود در موقع عروسی (زفاف) باکره نبوده و مرد ادعا کند که او را باکره نیافته. و شرط نداشتن گناه برای سنگسار کنندگان وجود ندارد بلکه اهل شهر او را سنگسار میکنند. در قرآن حکم سنگسار وجود ندارد؛ نه در باره زنا و نه در باره هیچ جرم دیگری. باید توجه داشت که در آن موقع اورشلیم در تصرف رومیها بود و جزو روم محسوب میشد و قانون روم در آن اجرا میشد. شماره 47 تا 53: 11 انجیل یوحنا میگوید: «... روسای کهنه (کاهنها: روحانیون یهودی) و فریسیان شوری نموده گفتند چه کنیم؟ زیرا این مرد معجزات بسیار مینماید. اگر او را چنین واگذاریم همه به او ایمان خواهند آورد و رومیان آمده جا و قوم ما را خواهند گرفت. یکی از ایشان – قیافانام – که در آن سال رئیس کهنه بود به ایشان گفت شما هیچ نمیدانید و فکر نمیکنید که به جهت ما مفید است که یک شخص در راه قوم بمیرد و تمامی طایفه هلاک نگردند. و این را از خود نگفت بلکه چون در آن سال رئیس کهنه بود نبوت کرد که میبایست عیسی در راه آن طائفه بمیرد. نه در راه آن طائفه تنها بلکه تا فرزندان خدا را که متفرقند در یکی جمع کند. و از همان روز شوری کردند که او را بکشند.»
و مطابق 4 انجیل با دروغ و تهمت او را به کشتن دادند. چون شماره 12: 19 انجیل یوحنا میگوید: «.... پیلاطُس (حاکم رومی) خواست او را (عیسی را) آزاد نماید لیکن یهودیان فریاد برآورده میگفتند اگر این شخص را رها کنی دوست قیصر نیستی. هر که خود را پادشاه سازد برخلاف قیصر سخن گوید.» در صورتیکه عیسی هرگز چنین ادعایی نکرده بود. شماره 1 و 2: 23 لوقا میگوید: «پس تمام جماعت ایشان برخاسته او را نزد پیلاطس بردند و شکایت بر او آغاز نموده گفتند این شخص را یافتهایم که قوم را گمراه میکند و از جزیه دادن به قیصر منع مینماید و میگوید که خود مسیح و پادشاه است.» در صورتیکه دیدیم که عیسی گفت: «مال قیصر را به قیصر بدهید و مال خدا را به خدا.»